به گزارش خبرنگار مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان، «ملاعلی کنی» از فقهای بزرگ امامیه، مجتهد متنفذ ایران در زمان قاجار و از روحانیون انقلاب مشروطه و از خیران زمان بود.
او در سال ۱۱۸۴ (۱۲۲۰ قمری) در روستای کن در خانه قربانعلی آملی متولد گردید، اصل او از آمل، مازندران بود که خانوادهاش از آمل به تهران رفته بودند و از خانواده ایشان فرزندان کربلایی حبیب و کربلایی علی اکبر با نام خانوادگی آقایی همچنان در کن سکونت دارند.
وی علاقه داشت در حوزه علوم دینی تحصیل کند، ولی با مخالفت خانوادهاش روبرو شد و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس سید اسدالله اصفهانی (متوفی ۱۲۹۰ ق) استفاده کرد. سپس به نجف و حوزه علمیه این شهر رفت، که اساتید کنی در حوزه نجف عبارت بودند از: شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶ ق)، شیخ حسن کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۶۲ ق) شیخ مشکور حولاوی نجفی (متوفی ۱۲۷۳ ق شیخ علی کنی در حوزه علمیه کربلا نیز در کلاسهای درس اساتیدی چون شریف العلماء مازندرانی (متوفی ۱۲۴۵ ق) و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط (متوفی ۱۲۶۲ ق) شرکت کرد و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.
طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل وی چنین یاد میکند:«در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر میبردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله میرفت و از گوشه و کنار مسجد ـ بدون اینکه کسی بفهمد ـ نان خشک جمع میکرد و به مدرسه میآورد و گذران هفته را از آنها می گذراند.
شیخ مرتضی انصاری دزفولی (متوفی ۱۲۸۱ ق) نیز از دوستان نزدیک کنی بود. پیرامون او چنین میگوید:«حدود بیست سال در کربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیهای جز یک عمامه نداشت که آن را شبهای تابستان فرش خویش قرار میداد و هنگامی که از محل سکونت بیرون میرفت آن را عمامه سر خویش میکرد.»
وی پس از تکمیل مراتب علمی و گرفتن اجازه اجتهاد در سال ۱۲۶۱ به ایران آمد و در تهران ساکن شد. ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافلهها ـ چون کاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عامالمنفعه وی بود.
ملاعلیکنی بسیار متمول بود، اما ساده میزیست و در کارهای خیر و دستگیری از ستمدیدگان پیشقدم میشد. مورخان وی را رئوف، سخاوتمند، زاهد و باتقوا وصف کرده و درباره نفوذ کلامش گفتهاند که هیچ امر اجتماعی مهمی در ایران بدون تأیید او قابل اجرا نبود. ناصرالدینشاه به ملاقاتش میرفت و او را بسیار گرامی میداشت و از وی پیروی میکرد.
نظر شما