خبرگزاری شبستان-حبیبه بدری: همایش «هم زمان و در زمان با حافظ» عصر روز دوشنبه، 18 مهرماه، با حضور رضا داوریاردکانی، غلامحسین ابراهیمیدینانی، سعید حمیدیان و حسن بلخاری در تالار اجتماعات شهر کتاب برگزار شد.
در این نشست، ابراهیمیدینانی که قرار بود حافظ را به روایت حافظ بیان کند در ابتدای سخنان خود به سراغ معنای دو عبارت «روایت کردن» و «خودروایت کردن» رفت و پرسید: آیا هیچ موجودی میتواند خود را روایت کند؟
او با بیان این دو جمله که «روایت همواره باید در واقع تعین پیدا کند» و «راوی و مروی دو چیز است» سوال خود را اینطور پاسخ گفت: فقط انسان میتواند از خودش روایت کند. جبرئیل از جانب خداوند پیام آورده، اما خودش را روایت نکرده، نبات و جماد و حیوان هم نمیتواند این کار را بکند.
این استاد دانشگاه در بیان دلیل این انحصار توضیح داد: لازمه روایت کردن فاصله گرفتن از مروی است و انسان تنها موجودی است که میتواند از خود فاصله بگیرد، یعنی خود را که سوبژه است به ابژه تبدیل میکند، از بالا به خودش مینگرد و خود را روایت میکند.
دینانی روایت غیر را هم به انسان منحصر کرد و ادامه داد: روایت غیر هم تنها متعلق به انسان است، چون غیر را در خود میآورد و روایت میکند و اصلا در غیر این صورت روایت تشکیل نمیشود.
او از این دو ویژگی منحصر به فرد که تنها مخصوص انسان است نتیجه گرفت «هرچه انسان میگوید از خود میگوید» و تصریح کرد: حتی انسان وقتی از غیب میگوید یا از خدا میگوید هم از خود میگوید، از خدایی که خود فهمیده و از دینی که خود درک کرده صحبت میکند.
این استاد فلسفه پس از اثبات اینکه روایت انسان از خودش میسر است به سراغ چگونگی روایت حافظ به روایت حافظ رفت، اما پیش از آن تاکید کرد که شعر حافظ تنزیل است و اساسا به گفته دینانی شعر تنزیل است، آنگاه که تنزیل را فرودآمدن شعر در فرودگاه وجود انسان معنا میکند.
هرچند او شعر را رشحهای از نزول بر انبیای مرسل فرض میگیرد، اما معتقد است «اگر شعر درست نشد و نبوت هم تفسیر نشد و تحریف شد، سحر جای هر دو را میگیرد».
نگارنده کتاب سه جلدی «دفتر عقل و آیت عشق» زبان اول و ذات انسان را شعر میداند و میگوید: «در تعریف انسان، به جای آنکه بگوییم انسان، حیوان ناطق است، باید بگوییم انسان، حیوان شاعر است، چرا که هیچ موجودی شاعر نیست». و این سومین ویژگی منحصر به فردی بود که دینانی برای انسان برشمرد.
درباره زندگی ظاهری و تاریخی حافظ کمتر کسی چیزی میداند، هرچند به گفته ابراهیمیدینانی چیزهایی نوشته شده که مستند نیست. او مبهمترین و مجهولترین سبک زندگی را در میان شعرا با قید «شاید» متعلق به حافظ میداند و از آنجا که حافظ خیلی هم شاعر قدیمیای نیست منتشر نشدن شرح حال و زندگیاش را با تامل خود او در این باره مرتبط میبیند.
این ابهام راه را بر روایت حافظ از خود میبندد، اما به گفته دینانی رسوخ به خلوت حافظ میتواند در این خصوص راهگشا باشد.
صاحب کتاب «اسماء و صفات حق»، اما با نفی علوم چهرهشناسی و مانند آن پرسید «چهطور میتوان به خلوت حافظ راهبرد در حالی که هیچراهی به خلوت آدمیان وجود ندارد و تنها علام الغیوب از آن آگاه است» و خود پاسخ داد: راهی به خلوت حافظ وجود ندارد، مگر از خلوت خود، چرا که تنها میتوان از خلوت خود به خلوت دیگران نزدیک شد.
«حال که انسان خود را روایت میکند، واقعا راوی حقیقی است و یا باز هم به تفسیر نیاز دارد؟» سوالی بود بعد از اثبات امکان روایت از خود و راه آن از سوی دینانی مطرح شد و پاسخ آن این بود: حافظ حتی خودش را هم تفسیر میکند.
او با بیان اینکه «حافظ به روایت حافظ هم همراه تفسیر است و حتی او هم به خودش راه نیافته» این خود را تعریف کرد و گفت: حافظ به خودِ انضمامی دست یافته، نه خودِ مطلق. به خودی دست یافته که هر لحظه یک خود است و این منهای تعینات و تجلیات منِ مطلق است که حتی حافظ هم به آن نرسیده و شاید هیچکس هم به آن نرسد.
مولف کتاب « نیایش فیلسوف» ادامه داد: حتی اگر انسان در خلوتی قرار باشد «سرّسویدا»ی خود را بگوید، تنها به نیمی از شناخت خود دست یافته و خود را تفسیر میکند.
به گفته دینانی حافظ هم از «سرّسویدا» گفته و اصلا این کلمه شعر است، چرا که «سویدا» که مصغر مونث «اسود» است با معنای تحت اللفظی «سیاه کوچولو» خاک را قصد کرده و این باب موید دوباره تنزیل شعر حافظ است، چرا که او معتقد است: حقیقت شعر آگاهی است، شعر زبان اصیل آدمی است و نازل میشود، اما به این معنا نیست که نظام نداشته باشد، بلکه در عین اینکه شعر تنزیل است، خارج از عقل هم نیست.
این استاد فلسفه جنگ عقل عشق را یک جنگ زرگری بیربط دانست وبه نقل از ملکالشعرای بهار که او را «خاتمالشعرا» خطاب کرد، خواند: «شعر دانی چیست؟ مرواریدی از دریای عقل/ شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سفت»؛و تاکید کرد: شعر از اعماق دریای عقل آدمی ناشی میشود.
ابراهیمیدینانی در ادامه با بیان اینکه هر بیت حافظ یک جهان است، به بیان بنیادیترین پیامهای حافظ به روایت حافظ و روایت خود پرداخت و گفت: به زبانی که ما از حافظ میفهمیم، یکی از پیامهای اشعار حافظ خودآگاهی است. حافظ یک انسان خودآگاه است و اساسا، خودی را چون نیک بنگری خودآگاهی است.
او در ادامه به این مصرع از حافظ که «حضوری گر همی خواهی ز خود غایب مشو حافظ» استناد کرد و گفت: در برخی نسخ «از او غایب مشو» آمده که من «زخود غایب مشو» را ترجیح میدهم. «ز او غایب مشو» توحیدی است، اما آنکه خود را دریابد از حق غایب نیست و این دقیقا ترجمه حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» است.
دینانی با خواندن مصرع دوم این بیت که «متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها» به تبیین بیشتر پیام خودآگاهی حافظ پرداخت و پس از ترجه تحتاللفظی این مصرع گفت: منظور این است که دنیاداری نکن، تعلق خود را کم کن، نه انیکه برای دنیا کاری نکن، بلکه وابسته به دنیا نباش.
به گفته این استاد دانشگاه، پیام دیگر اشعار حافظ آزادی است، آن هم آزادی مطلق. به گفته او حافظ در دوران خود که یکی از بدترین دورانها با فضای خفقان بود، حرف خود را زد و پیام آزادی داد.
دینانی پیام بعدی حافظ را که نتیجه آزادی است، پرهیز از ریاکاری و نفاق دانست و تاکید کرد: وای به حال جامعهای که ریاکاری سراپای آن را فرابگیرد، دیگر در این جامعه امنیت و امن عیشی نیست و این خیلی منحط است.
او برای بیان اهمیت دوری از ریاکاری و نفاق به آیات ابتدایی سوره بقره اشاره کرد و گفت: بعد از آیاتی ابتدایی سوره بقره درباره هدایت، در آیات متوالی منافقان و ریاکارن مذمت شدهاند، چون امالفساد است.
این استاد فلسفه «همت بلند» را دیگر پیام بنیادی موجود در ابیات حافظ عنوان کرد و در بیان تقدم و تاخر این پیامها اظهار کرد: کسی که همت بلند داشته باشد، آزاد است و منافق هم نیست.
دینانی در تعریف «همت بلند» مصرع اول بیت «ز فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع/ به حکم آنکه چو شد اهرمن سروش آمد» را مثال زد و ادامه داد: یعنی هدف بالایی را انتخاب کن، نترس و همان را ادامه بده.
ابراهیمیدینانی در ادامه با بیان اینکه حافظ تمام معارف اسلامی را در آستین داشته او را فقیه، محدث، متکلم، فیلسوف،عارف و ادیب در هر دو حوزه عربی و فارسی خطاب و تاکید کرد: حافظ همه مضامین ایران باستان را نیز در اشعار خود دارد. او آیین مهر را میشناخته، آنچه امروز شما نمیدانید چیست.
دینانی در پایان سخنان خود در بیان بزرگی حافظ به اظهار نظر نیچه درباره این شاعر ایرانی اشاره کرد که ترجمه آن این است: «ای حافظ؛ تو اینقدر از می صحبت میکنی، از می چه میخواهی؟، تو خود آن میای هستی که عالم را مست کردهای».
پایان پیام/
نظر شما