به گزارش خبرگزاری شبستان، به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، کتاب «زیتون سرخ» خاطرات خانم ناهید یوسفیان همسر شهید علی امینی است که سید قاسم یاحسینی آن را به رشته تحریر در آورده است. کتاب شامل نوزده فصل است که بخش های مختلف زندگی این بانوی بزرگوار را در بر می گیرد«زیتون سرخ» در سال 94 توسط محمد قانون پرور به انگلیسی ترجمه و انتشارات مزدا این کتاب را با عنوان «red oil » در ایالت متحده آمریکا چاپ و منتشر کرده است.
ناهید یوسفیان متولد سال 1331 در شهر اراک است. دوران ابتدائی و راهنمایی و دبیرستانش را در شهر اراک سپری می کند و برای ادامه تحصیلات راهی دانشگاه جندی شاپور اهواز می شود. در اهواز با علی امینی آشنا می شود و سیر زندگی اش تغییر می کند. بعد از گرفتن مدرک کارشناسی از دانشگاه جندی شاپور بلافاصله تحصیلاتش را در رشته فیزیک هسته ای در دانشگاه تهران آغاز می کند.
در سن 24 سالگی با شهید امینی ازدواج می کند. زندگی این دو داستان پرماجرایی را می سازد که بانو یوسفیان در این کتاب شرح داده است.
روزهایی که در این زندگی پرتنش سپری شده پر از تجربه ها، تخلی ها، شیرینی هاست. در عین زندگی است که امید معنای واقعی خود را می یابد. تصمیم و اراده برای ادامه زندگی آن هم در دل جنگ و گونه ای تحقیر جنگ به شمار می رود و بانو یوسفیان با دارا بودن عالی ترین مدارج علمی و دانشگاهی بر همه پیامدهای جنگ علیه می کند و چراغ زندگی اش را با داشتن دو فرزند روشن نگه می دارد.
یوسفیان در خلال خاطرات اثرگذارش در این اثر تعریف میکند که چگونه با ماجراهای پر پیچ و خم زندگی کنار آمده و رمز موفقیتهایش را با شنونده در میان میگذارد. البته او در جای جای اثر تاکید میکند، روزهایی که در این زندگی پرتنش سپری شده پر از تجربهها، تلخیها و شیرینیها بوده است. به بیان دیگر، در چنین زندگیای است که امید معنای واقعی خود را مییابد و مانند آفتابی از لابهلای ابرهای تیره و سرد و ساکن بیرون میآید و به خانه کوچک او گرما، روشنی و طراوت میبخشد.
فصل اول کتاب به بیان پیشینه خانوادگی راوی اختصاص یافته و در آن، یوسفیان به ویژگیها و موقعیت خانواده خود پرداخته و جنبههای مختلف آن را شرح داده است.
در فصل دوم دوران کودکی راوی شرح داده میشود که از حدود دو سالگی او را شامل میشود:
«خانوادهام تا زمانی که من پنج ساله شدم در شهر اراک زندگی میکردند. قدیم ترین خاطرهای که در ذهنم مانده مربوط به دور سالگیام است.» (ص 19) راوی در این فصل بیشتر به بیان خاطرات دوران کودکی میپردازد.
در مهر ماه سال 1337 ناهید یوسفیان به کلاس اول دبستان پا میگذارد و به این صورت دوران تحصیل او شروع میشود. شرح این دوران در فصل سوم کتاب آمده که همراه با خاطرات شیرین دوران مدرسه است و در فصل چهارم هم به سالهای بعدی این دروان اشاره شده است. همچنین در فصل پنجم به تحصیل راوی در دوره دبیرستان پرداخته میشود. در فصل ششم هم راوی خاطرات خود در سال های پایانی دبیرستان و قبول شدن در کنکور را تعریف میکند:
«روزی که نتایج کنکور را اعلام کردند من در تهران بودم. به پدرم در اراک زنگ زدم و گفتم: «برو به مدرسه و نتیجه امتحانهای مرا بگیر.»...به مدرسه رفت و کارنامهام را گرفت. معلمها خیلی از او استقبال کردند...به خانه که آمد به من تلفن کرد و گفت که شاگرد اول شدهام...اهواز را همین طوری انتخاب کردم و نمیدانستم که در شطرنج سرنوشت، مهرهای بیش نیستم. شاید اگر اهواز را انتخاب نمیکردم و به آنجا نمیرفتم، مسیر زندگیام طور دیگری رقم میخورد؛ اما به قول مولوی بزرگ «ما همه شیریم، شیران علم»! به ظاهر از خود اختیار داریم، اما اختیار دار ما کس دیگری است.» (ص59 و60)
راوی در فصل هفتم، عزیمت خود از شهر اراک به اهواز و ادامه تحصیل در دانشگاه جندی شاپور این شهر را تعریف میکند. همچنین در این فصل به آشنایی وی با علی امینی اشاره میشود که بعدها منجر به ازدواج این دو میشود. البته شرح این ازدواج در فصل هشتم توضیح داده میشود که همزمان با موفقیتهای تحصیلی این دو نفر و مرحله جدیدی از زندگی آنها است.
خاطرات راوی از حوادث دوران انقلاب اسلامی در فصلهای نهم و دهم بیان می شود. همچنین در فصول بعدی به تولد اولین فرزند آنها و شروع جنگ تحمیلی از سوی حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران اشاره میشود. در این مرحله است که بر اثر اصابت خمپارهای به باک تاکسی حامل راوی، همسرش علی و فرزندش روزبه، مرحله دیگری در زندگی این خانواده رقم میخورد:
«تاکسی یکی، د و خیابان رفت. به فلکه سه دختر رسید. همین طور که با علی صحبت میکردم ناگهان انفجار از صندق عقب تاکسی بلند شد...صدای مردم را می شنیدم که با هیجان حرف میزدند.
- چه شده!
- باک تاکسی خمپاره خورده و منفجر شده.
- کسی هم طوری شده.
- بله. چند نفر شهید شده اند.
- این خانم را ببرید بیمارستان! (ص 136 و 137)
فرزند راوی(روزبه) مجروح و همسر راوی(علی امینی) به شهادت میرسد و از این مرحله به بعد سختیهای زندگی ناهید یوسفیان شروع میشود، اما او با استقامت به جنگ دشواریهای زندگی میرود و در این راه پیروز می شود.
بخش پایانی کتاب را شش قطعه عکس مربوط با موضوع خاطرات و کپی اسنادی مرتبط با فعالیتهای علمی راوی تشکیل میدهد که در یک از آنها، روی جلد یکی از گزارشهای ناهید یوسفیان به وزارت نیرو با عنوان «پس ماندههای مواد رادیواکتیو راکتورهای هستهای» نشان داده میشود.
در قسمتی از کتاب خواهید خواند: « روزی که نتایج کنکور را اعلام کردند من در تهران بودم. به پدرم در اراک زنگ زدم و گفتم: (برو به مدرسه و نتیجه امتحانهای مرا بگیر.) به مدرسه رفت و کارنامهام را گرفت. معلمها خیلی از او استقبال کردند. به خانه که آمد به من تلفن کرد و گفت که شاگرد اول شدهام. اهواز را همین طوری انتخاب کردم و نمیدانستم که در شطرنج سرنوشت، مهرهای بیش نیستم. شاید اگر اهواز را انتخاب نمیکردم و به آنجا نمیرفتم، مسیر زندگیام طور دیگری رقم میخورد.»
لازم به ذکر است کتاب «زیتون سرخ» در سال 1390 با شمارگان 2500 نسخه در 214 صفحه چاپ و روانه بازار نشر شده است.
نظر شما