خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: «اساسا اگر شما به پیروزی انقلاب نگاه کنید متوجه می شوید که اگر ظرفیت های حوزه و دانشگاه در کنار هم قرار نمی گرفت انقلاب به پیروزی نمی رسید و مگر تئوریسین های بزرگ انقلاب ما از آن جمله شهید بهشتی و مرحوم مطهری و مرحوم طالقانی هم در حوزه و هم در دانشگاه فعالیت نمی کردند؟ شهید بهشتی و مطهری و سایر آقایان بودند که مسجد دانشگاه تهران را به عنوان پایگاه انقلاب قرار دادند. مرحوم طالقانی بودند که در دانشگاه تهران متحصن شدند و دانشجویان را در جهت انقلاب دور خود جمع کردند. بعد از انقلاب هم مرحوم شهید مفتح بودند که این مساله را به درستی درک کردند. ایشان رییس دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند و چون می دانستند که فاصله میان نهاد دانشگاه و حوزه می تواند زمینه ساز حرکت های تفرقه ساز دشمن باشد و به این وسیله دشمن حوزه را در برابر دانشگاه و دانشگاه را در برابر حوزه قرار دهد فلذا وحدت حوزه و دانشگاه را طرح کردند که هر دو نهاد از ظرفیت های خود در جهت پیشبرد جامعه اسلامی استفاده کنند. اساسا شما دانشگاه را نمی توانید بدون علوم انسانی متصور شوید و بخش عمده علومی که در دانشگاه ها تدریس می شود علوم انسانی است بنابراین دانشگاه از آن چیزی که در حوزه تدریس می شود جدا نیست. »
آیت الله سید هاشم بطحایی به مانند برخی از روحانیون تجربه تحصیل در دو نهاد حوزه و دانشگاه را توامان داتشه است. وی علاوه بر تحصیل حوزوزی در عالی ترین سطح از دانشگاه تهران دکترای فلسفه و حقوق گرفته است و این نشان می دهد که او می تواند درباره موضوع وحدت دانشگاه و حوزه سخنان قابل اعتنا و مستندی بیان کند. گفتگوی گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان را با این عضو مجلس خبرگان رهبری در ادامه می خوانید.
در هفته وحدت حوزه و دانشگاه قرار داریم. یکی از مسایلی که در این سه چهار دهه و به این مناسبت تکرار شده درباره ضرورت و امکان رسیدن وحدت بین دو نهاد دانشگاه و حوزه است. شاید این سوال مبنایی و مهم باشد که اساس ما چرا نیازمند وحدت میان حوزه و دانشگاه هستیم. دیدگاه جنابعالی در این باره چیست؟
از زمانی که ما شاهد استقرار دانشگاه به عنوان یک نهاد مدرن علمی در کشور بودیم بین حوزه و دانشگاه به عنوان دو نهاد علمی کشور فاصله ای برقرار بود. ما شاهد بودیم که دانشگاهی ها این طور القا می کردند که حوزه و حوزویان نماد ارتجاع و واپس گرایی و تحجر و در جا زدن هستند و در آن سو در میان حوزوی ها نهاد دانشگاه به عنوان نهاد کفر و نفاق و لائیک پروری قلمداد می شد اما اگر از برخی تنگ نظری ها و داوری های ناصواب در این باره بگذریم ریشه این فاصله بینی بین دو نهاد حوزه و دانشگاه به سیاست های استعماری برمی گردد. سیاست تفرقه سازی و تفرقه افکنی از ناحیه استعمار پیر انگلیس و استعمار آمریکا سال ها در کشور ما تعقیب شده و از همین روست که می بینیم همین سیاست در طراحی روابط میان دانشگاه و حوزه هم به کار گرفته شده است به طوری که سال ها به گونه ای برنامه ریزی شد که حوزوی ها چوب تکفیر را بر سر دانشگاه بلند کنند و از آن سو دانشگاه ها چوب بی سوادی و خرافه گرایی و خرافه پرستی و ارتجاع را بر سر حوزه بکوبند.
آنچه در این باره عرض می کنم صرفا یک نظریه نیست بنده این حرف ها از زمان ارتباط م با دو نهاد علمی کشور یعنی حوزه و دانشگاه به عینه دیده و تجربه کرده ام. سال 47 یعنی نیم قرن پیش بود که به عنوان یک حوزوی لیسانس فلسفه خود را از دانشگاه تهران اخذ کردم در همان دوران برخی از حوزوی ها بنده را تکفیر می کردند که چرا در دانشگاه حضور یافته است از آن سو دانشگاهی ها هم چپ چپ نگاه می کردند و نمی توانستند حضور یک حوزوی در دانشگاه را هضم کنند.
چرا این جو و فضا بر اذهان حاکم بود؟
وقتی انسان نگاه قالبی، بسته و بدون تحقیق داشته باشد در دام ها می افتد و در همان زمان هم نگاه های نشات گرفته از جو حاکم استعماری این ذهنیت ها را پدید می آورد. خاطره ای در این باره عرض کنم که نشان می دهد چگونه این فاصله در میان دانشگاه و حوزه خود را نشان می داد. مرحوم آیت الله بروجردی مرجع جهان شمولی بودند که در سال 1340 به رحمت ایزدی پیوست و 40 روز به صورت مرتب در قم مجلس یادبود و بزرگداشت برای ایشان برگزار شد. از سراسر کشور و دنیا در این مراسم ها حضور می یافتند. بنده در مسجد اعظم قم حضور داشتم که هیاتی از دانشگاه تهران هم برای عرض تسلیت به مراسم آمدند . آن روز درک این اتفاق برای بسیاری از حوزوی ها آسان نبود که عجب! دانشگاه برای مرجعیت و روحانیت احترام قائل است. انگار که امروز مثلا بشنویم که در مراسم درگذشت یک مرجع، هیاتی از واتیکان یا آمریکا حضور یافته باشد، یعنی تا این حد فاصله عمیقی بین دانشگاه و حوزه بود که حضور یک هیات دانشگاهی در مراسم بزرگداشت یک مرجع این همه بهت و شگفتی را ایجاد کرده بود. در همان مراسم یکی از اعضای این هیات بالای منبر رفت و برخلاف انتظار تقاضای یک دقیقه سکوت کرد که خب در فرهنگ ما رایج نبود و امری از فرهنگ غربی بود.
شما در واقع معتقدید که فاصله و شکافی که میان دو نهاد دانشگاه و حوزه احساس می شود مبنای حقیقی ندارد؟
بله اگر ما همان زمان و زمان های بعد با دقت نگاه می کردیم می دیدیم که اداره کنندگان و دانشجویان و استادان همان دانشگاه بچه مسلمان هستند. آن ها مسیحی و یهودی یا خارجی نبودند و اگر دقت می کردیم می دیدیم که برادران و خواهران و عموها و عموزادگان ما هستند و با ما نسبت های فامیلی دارند. اما دشمن طوری مساله را وانمود می کرد کانه هیچ نسبتی بین حوزوی ها و دانشگاهی ها برقرار نیست در حالی که فرزندان بسیاری از روحانیون در همین دانشگاه ها تحصیل می کردند. از سویی سرنخ سیاست و اعتقادات و علم در دست این دو نهاد است. بسیاری از رجال سیاسی، اقتصادی و نظامی ما از دل همین دانشگاه بیرون آمده اند. ملت ایران مسلمان هستند آن دانشگاهی هم که در دانشگاه تحصیل می کند یا تحصیل کرده مسلمان است و نمی توانیم بگوییم من مسلمان هستم اما اسلام را قبول نداریم. بنابراین ملاحظه می شود که چه خطر عظیم در پیش روی ما خواهد بود اگر تصور کنیم که حوزه و دانشگاه از همدیگر کاملا منفک و جدا هستند. اساسا اگر شما به پیروزی انقلاب نگاه کنید متوجه می شوید که اگر ظرفیت های حوزه و دانشگاه در کنار هم قرار نمی گرفت انقلاب به پیروزی نمی رسید و مگر تئوریسین های بزرگ انقلاب ما از آن جمله شهید بهشتی و مرحوم مطهری و مرحوم طالقانی هم در حوزه و هم در دانشگاه فعالیت نمی کردند؟ شهید بهشتی و مطهری و سایر آقایان بودند که مسجد دانشگاه تهران را به عنوان پایگاه انقلاب قرار دادند. مرحوم طالقانی بودند که در دانشگاه تهران متحصن شدند و دانشجویان را در جهت انقلاب دور خود جمع کردند. بعد از انقلاب هم مرحوم شهید مفتح بودند که این مساله را به درستی درک کردند. ایشان رییس دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند و چون می دانستند که فاصله میان نهاد دانشگاه و حوزه می تواند زمینه ساز حرکت های تفرقه ساز دشمن باشد و به این وسیله دشمن حوزه را در برابر دانشگاه و دانشگاه را در برابر حوزه قرار دهد فلذا وحدت حوزه و دانشگاه را طرح کردند که هر دو نهاد از ظرفیت های خود در جهت پیشبرد جامعه اسلامی استفاده کنند. اساسا شما دانشگاه را نمی توانید بدون علوم انسانی متصور شوید و بخش عمده علومی که در دانشگاه ها تدریس می شود علوم انسانی است بنابراین دانشگاه از آن چیزی که در حوزه تدریس می شود جدا نیست.
نظر شما