خبرگزاری شبستان، اسلام را نیافتم ولی خداوند کسی است که مرا به سوی خودش راهنمایی کرد این سخنان "مهدی بری" رهبر و امام جماعت مسلمانان آمریکا و مدیر اجرایی بنیاد اسلامی آزادی " MAS "درباره چگونگی پذیرش دین مبین اسلام است.
"مهدی بری" که امروز امام جماعت مسلمانان واشنگتن آمریکا است، درباره چگونگی مسلمان شدنش می گوید: این درست است که من یک مسیحی بودم و در دوران کودکی ام در مرکز رژیم آرپارتاید در آفریقای جنوبی رشد یافتم. نژادپرستی و جدایی نژادها در آمریکا نیز بود. با این وجود من مسیحی بودم و روز یکشنبه ها زمانی که به کلیسا می رفتیم؛ مسحیان به خاطر رنگ پوست شان از یکدیگر جدا می شدند، سفیدها در مکانی و سیاه ها در مکانی دیگر می نشستند؛ آنها مسیحیان سیاه را نمی پذیرفتند و برخی از آنها از نشستن در کنار سیاهان امتناع می کردند.
این نژادپرستی تاثیر زیادی بر روی من در زمانی که کودک بودم، گذاشت. گروه های نژادپرست به خانه مان سنگ پرتاب می کردند و دوست نداشتند که سیاه ها در این منطقه زندگی کنند. پس از آن در طول تمام دوران زندگی ام علاقه مند به عدالت اجتماعی شدم . در سفرهایم به بسیاری از اماکن همچون جنبش حقوق شهروندی در کلیسا، جنبش ملی در آفریقا، جنبش های چپ سوسیالیسم برای جستجوی عدالت سر زدم و تا عدالت را در آنجاها بیایم و در نهایت به سرمایه داری اندیشه ام هنگامی که فعالیت ام را در موسیقی "راک اند رول" آغاز کردم.
بسیاری از مسایل را در زمان ورود به این جنبش ها آموختم؛ با این وجود در آن زمان همچنان احساس می کردم که در قلبم خلاءی وجود دارد و این خلاء پایانش زمانی بود که در موسیقی "راک اند رول" با ستاره های راک بودم و مقدار زیادی پول به دست آوردم و ثروت هنگفتی داشتم با این وجود در قلبم همچنان خلاء وجود داشت.
در زمان تحصیلاتم در دانشکده دوست پاکستانی ام یک نسخه قرآن کریم با ترجمه زبان انگلیسی به من داد که پوشش آن از پلاستیک بود. دوستم به من گفت که این کتاب به تو کمک خواهد کرد؛ به همین دلیل آن را به تو می دهم ولی مرا مشروط کرد که باید قبل از تلاوت آن دستت را بشوری و کتاب را در مکانی تمییز قرار بدهی و آن را به حمام نبری و آن را بر روی زمین رها نکنی و قرار ندهی. شرط او را پذیرفتم و ترجمه "یوسف علی" از معانی قرآن کریم را به من داد و این کتاب الهی را در همه جایی به مدت هفت سال با خود همراه داشتم حتی در زمان فعالیت موسیقی ام .
در یکی از روزهای سال 1972 میلادی در مقابل آئینه ایستادم و به خودم نگاه می کردم و آن کودک کوچک را به یاد آوردم و شروع به فکر کردن در تعالیمی که پدر و مادرم به من آموختند، کردم؛ صداقت، احترام به زنان، حیات و عفت. اما آنها دیگر در من وجود نداشت و در قلبم خلعی بود. ولی با این وجود اشتیاق به چیزی در درونم احساس می کردم؛ به همین دلیل نسخه ترجمه قرآن کریم "یوسف علی" را باز کردم و سوره رحمان را آمد و آیه هفت آن را تلاوت کردم می فرماید: همانا خداوند ترازویی قرار داد که از آن تجاوز نمی کند "والسماء رفعها و وضع المیزان" رحمن آیه 7.( آسمان را برافراشت و در آن میزان و تعادل نهاد) احساس کردم سنگهایی بر سرم فرود می آیند در اینجا فهمیدم که عدالت از آن "مارتین لوترکینگ" و "چه گوارا" و "مالکوم ایکس" یا هر کس دیگر نیست؛ بلکه عدالت از آن خداست .
من نیز می خواستم بخشی از این عدالت باشم و به سوی خدای آمرزنده فرار کردم نمی دانستم چگونه بگویم که "لا اله الا الله" (نیست خدایی جز خداوند یگانه) و تنها گفتم: یا الله می خواهم مسلمان بشوم. به همین دلیل سوره رحمان را به طور کامل تلاوت کردم و در آن نعمت خداوند را یافتم که ما باید چگونه از این نعمت ها شکرگذاری کنیم و شروع به گریه کردن کردم چون هنوز محزون بودم؛ ولی من چیزی فوق العاده ای یافتم من اسلام را پیدا کردم و الان 30 سال است که مسلمان هستم .
من اسلام را نیافتم بلکه خداوند کسی است که مرا به اسلام رهنمود کرد و در آمریکا مکانی نبود که به من این امکان را بدهد که درباره اسلام مطالعه کنم. زیرا اسلام همچنان در آنجا کوچک بود و مسجدی نیز نبود. پس مطالعه کتابهایی درباره اسلام و ادیان مختلف را آغاز کردم. در ابتدا حروف عربی را با لهجه انگلیسی تلفظ می کردم و هنگامی که می گفتم "استغفر الله" این کلمات را "استغفرو لا ها" می خواندم.
و در پایان در روز عید فطر به مرکز اسلامی واشنگتن، بزرگترین مسجد آنجا رفتم و معنی کلمه "عید" را نمی دانستم و همه فریاد می زدند: عید مبارک و گمان کردم که آنها می گویند" "Eeat Mubarak و نمی فهمیدم چه می گویند و فکر کردم می گویند غذا مبارک. اما امروز به فضل خداوند بزرگ با اسلام زندگی می کنم و بسیاری از مسایل را در آن پیدا کردم و معنای بسیاری از لغات را نیز می دانم؛ این بود قصه گرویدن من به اسلام.
پایان پیام/
نظر شما