رفع فقر معنویت  با قرص های عرفان

رییس موسسه بهداشت معنوی گفت: همزمان با انتشار آثار کاستاندا در دهه ۱۹۶۰، قرص هایی به نام قرص عرفان که اسم علمی آن «ال.اس.دی» بود تولید و بین جوانان توزیع شد و آنها به نام قرص عرفان آن را مصرف می کردند.

خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: یکی از مسائل مبتلابه جهان امروز، ظهور انواع و اقسام معنویت های نوپدید و عرفان هایی است که همه به نام تعالی انسان و بهبود بخشیدن به زندگی او، مطرح می شوند و اتفاقا پیروانی هم پیدا می کنند اما بعد از گذشت مدتی و پس از آنکه ثابت شد هیچ کارایی ای ندارند از گردونه حذف می شوند اما آثار مخربشان تا مدت ها بر افکار پیروان باقی می ماند، چراکه آنها این جریان ها را بهشت برین خود تصور می کردند اما ناگهان متوجه شدند که با سراب مواجه هستند.

 

یکی از جریان هایی که به ویژه در طول سال های اخیر پیروانی پیدا کرده و به شکل فزاینده ای گسترش یافته «عرفان سرخ پوستی» است. سردمدار این جریان فردی به نام «کارلوس کاستاندا» است که با طرح ماجراها و افکاری که خود در همراهی با یک سرخ پوست داشته، توانسته است طرفدارانی را پیدا کند هرچند که بسیاری آثار وی را زیر سوال برده اند و بیشتر آن را تجربیاتی تخیلی می دانند.

 

حجت الاسلام «حمیدرضا مظاهری سیف» در شماره نخست پرداخت به این عرفان، در مورد ابعاد عرفان سرخ پوستی و ادعاهای کاستاندا اظهار کرد: در آثار او بیشتر با ماجرایی مواجه می شویم که او و دون خوآن با هم داشته اند، گردش هایی که در کوه و جنگل و کویر با یکدیگر انجام می دهند و حرف هایی که دون خوان می زند و آنچه که  از حکمت سرخ پوستی به کاستاندا می گوید؛ این ماجراها ۱۲-۱۳ نسخه می شود که به زبان فارسی و البته زبان های دیگر نیز ترجمه شده است، در جایی خواندم که آثار کاستاندا به 31 زبان ترجمه شده یعنی می توان گفت آثار او را در همه دنیا خوانده اند.

 

وی با بیان اینکه کاستاندا اولین کسی است که در دوران ما از عرفان سرخ پوستی صحبت کرده، تصریح کرد: بعد از او افراد دیگری هم آمدند و مدعی آموزش عرفان سرخ پوستی شدند، کسانی مثل «دون میگوئل»؛ اما تاثیرگذارترین فردی که عرفان سرخ پوستی را مطرح کرد کاستاندا است که نوشته هایش بیشتر شبیه سرگذشت و رمان است تا آنجا که برخی تحلیل گران این احتمال را داده اند که شاید آثار او اصلا واقعی نباشند و صرفا رمان باشد، چراکه دون خوآن را کسی جز خود کاستاندا ندیده است.

 

این پژوهشگر عرفان ابراز کرد: کسانی بوده اند که بعد از مطالعه آثار کاستاندا مراجعه کرده و خواستار ملاقات با دون خوآن بوده اند اما پاسخ کاستاندا این بوده است که او از دنیا رفته است، این موضوع و ماهیت ماجراهایی که کاستاندا  در مورد دون خوآن مطرح می کند و همچنین، سرنوشت نهایی دون خوآن و نحوه از دنیا رفتن او، سبب شد تا مسایل دست به دست هم داده و عده ای بگویند که دون خوآن اصلا واقعیت نداشته و آثار کاستاندا اثر ادبی و رمان است نه یک مکتب عرفانی.

 

در ادامه بررسی عرفان های نوپدید، بخش دیگری از مباحث حجت الاسلام «حمیدرضا مظاهری سیف»، رییس موسسه بهداشت معنوی درباره عرفان سرخ پوستی را که به همت شبکه جهانی ولایت، طی سلسله مباحث منسجمی گردآوری شده است، تقدیم حضورتان می شود:

 

مظاهری سیف با اشاره به آموزش های دون خوآن به کاستاندا، گفت: اصل آموزه های او مبتنی بر این بود که زمانی به بصیرت عرفانی و معنوی رسیده ایم که بتوانیم میدان های انرژی را ببینیم، این میدان ها اقتدار درونی اجسام و اشخاص و اشیای مختلف است، حتی اشیای مصنوعی و انسان ها میدان انرژی دارند که اقتدار درونی آنها را تامین می کند و با دیدن آنها در حقیقت توانسته ایم به بصیرت برسیم.

 

رئیس موسسه بهداشت معنوی بیان کرد: در آثار کاستاندا میان دیدن و نگاه کردن تفاوت است، به اعتقاد او نگاه کردن زمانی اتفاق می افتد که از کنار چیزی می گذریم و می رویم اما دیدنِ یا بصیرت زمانی است که به درک حقیقت آن شی رسیده و به آن نظر عمیق داشته باشیم و آن را فهم کنیم.

 

وی اضافه کرد: هدف دون خوان از آموزش هایش این بود که کاستاندا دیدن و به بصیرت رسیدن را یاد بگیرد و میدان انرژی اشیاء را ببیند، به همین دلیل این گیاهان را که مصرف می کردند، اشیاء را به صورت امواج انرژی می دیدند نه مثل اشیایی که سخت و بی حرکت ایستاده اند.

 

این پژوهشگر عرفان تصریح کرد: دون خوان می گوید برای آنکه به بصیرت برسید باید بتوانید ذهن تان را متوقف کنید، ذهن باعث می شود همه چیز را تکراری و سطحی نگاه کنیم و از کنارش بگذریم، ما باید بتوانیم ذهن مان را متوقف کنیم تا دیدن آغاز شود و بصیرت به وجود آید و به قدرتی که در درون اشیا است، دست یابیم و برای آنکه ذهن متوقف شود باید عمل را که همان نیاز است، متوقف کنیم.

 

مظاهری سیف ابراز کرد: ما به دلیل آنکه عملکرد خاصی داریم و رابطه عملی خاصی را برای برآوردن نیازها با اشخاص و اشیا برقرار می کنیم این ارتباط کلیشه می شود، برای مثال همواره روی یک میز وسایل خود را می گذاریم یا استفاده های دیگر از آن می کنیم، در واقع چند کارکرد خاص برایش تعریف کرده ایم و این باعث می شود که یک میز را همیشه یک میز ببینیم و اقتدار درونی آن را درک نکنیم.

 

وی ادامه داد: کاستاندا می گوید عارف کسی است که یک ریگ را طوری نگاه می کند که انگار چیزی بیش از یک ریگ اینجاست، این همان بصیرت است، همان دیدن که دون خوآن می خواهد این اتفاق بیفتد و می گوید عارف شدن از دیدگاه مکتب سرخ پوستی یعنی توان دیدن میدان های انرژی و استفاده از اقتدار درونی این اشیاء.

 

رئیس موسسه بهداشت معنوی تاکید کرد: استفاده از همان گیاهان توهم زا که کاستاندا و دون خوآن داشتند، در واقع ابزاری بوده است که این تحول در نگرش آنها به وجود آید، کاستاندا در کتابش می نویسد: دون خوآن تاکید می کند که به نام و نشان خودت وابسته نباشی و میان خود و سایر موجودات برتری قایل نشوی.

 

مظاهری سیف با بیان اینکه به اعتقاد دون خوآن میان انسان و حیوان هیچ تفاوتی وجود ندارد، گفت: دون خوآن می گوید نه تنها حیوان که میان تو و یک تخته سنگ و هر شیء دیگری هیچ تفاوتی نیست چون تو زندگی می کنی و او هم زندگی می کند، تو میدان انرژی داری، او هم میدان انرژی دیگری دارد.

 

وی در ادامه بیان کرد: نام این میدان های انرژی در عرفان سرخ پوستی «فیوضات عقاب» است. لذا گاهی نماد عقاب را برای عرفان سرخ پوستی به کار می برند همچنین چپق مقدس نیز از دیگر نمادهای آنها است؛ به شخصه یکبار با یکی از بزرگان قبایل سرخ پوستی کانادا ملاقاتی  داشتم، نا او «فرانسیس پائولت» و رئیس یک قبیله بود، وقتی در مورد آثار و اندیشه های کاستاندا با او صحبت می کردم پاسخ داد: این موارد اصلا در عرفان سرخ پوستی نیست و روایت دیگری را ارایه داد. من در سخنان او تامل کردم و دیدم حرف های فرانسیس به نظر بی ربط نیست، او می گفت ما اصلا چیزی به نام میدان های انرژی نداریم.

 

وی تاکید کرد: فرانسیس، ادبیات نمادین خاصی را مبتنی بر عوامل جغرافیایی و عناصر طبیعی مثل آتش و هوا و آب و خاک مطرح می کرد، در واقع یک عرفان طبیعت گرا از سوی او مطرح می شد اما آنچه که کاستاندا می گوید به نظر برداشت نوظهوری از عرفان سرخ پوستی است. البته ممکن است که کاستاندا برخی نمادها و مفاهیم را به کار گرفته باشد ولی در ساختار، موارد متفاوتی را ارایه می کند، ساختاری که خود بزرگان قبایل سرخ پوستی آن را نمی پذیرند.

 

وی تصریح کرد: جالب است که بدانیم همزمان با انتشار آثار کاستاندا در دهه 1960 قرص هایی به نام قرص عرفان که اسم علمی آن قرص «ال.اس.دی» بود تولید و بین جوانان توزیع شد و آنها به نام قرص عرفان آن را مصرف می کردند. پس از ترجمه آثار کاستاندا در ایران ورود این قرص ها هم اتفاق افتاد.

 

این پژوهشگر عرفان بیان کرد: من با شخص مسنی که از جوانان آن دوران بود صحبت کردم و او تعریف می کرد که یکی از دوستانش ترجمه آثار کاستاندا را خوانده بود و قرص هم مصرف کرده بود. دقیقا همان حرف های او را می زد و همه چیز را به صورت سیال مشاهده کرده و تفاسیر کاستاندا نسبت به طبیعت را پذیرفته بود و آنها را یک مکاشفه می دانست.

 

مظاهری سیف اضافه کرد: این نشان می دهد که نوشته شدن این کتاب ها و نشر آن در زمان کوتاه و لوازم جانبی و خدمات پس از فروش و قرص هایی که همراه با آن تولید می شود، حکایت از عرفانی ندارد که ریشه در سنت های معنوی گذشته داشته باشد و در واقع حرفی است که دیگران درست می کنند و به سنت های معنوی نسبت می دهند.

 

وی در پایان خاطرنشان کرد: اکنون چه قدر در دنیا هندویسم واقعی ارایه می شود؟ چه قدر عرفان واقعی اسلامی آن طور که در قرآن و مکتب اهل بیت(ع) است از سوی برخی جریان های صوفیه در غرب معرفی می شود؟ بسیاری از مردم دنیا اسلام را با تصوف می شناسند، اسلام صوفیانه که به آنها معرفی شده صرفا رقص و سماع و حالت ها و ذکرهای خاصی است که گفته می شود. از باورهای اسلامی، از آیین های اسلامی و فضیلت ها و اخلاق اسلامی معرفی درستی صورت نمی گیرد و این دقیقا اتفاقی است که در مورد عرفان سرخ پوستی و سنت های معنوی شرق هم افتاده است. باید هوشیار باشیم تا بتوانیم درست تشخیص دهیم.

 

علاقمندان به دریافت فایل این سخنان می توانند به اینجا مراجعه کنند.

 

 

کد خبر 749986

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha