جنبش «وال استریت» یعنی کار آمریکا تمام شد

تحلیل ها حاکی از آن است که تنها اعتراضات اقتصادی نمی تواند جنبش وال استریت را شعله ور و زنده نگه دارد بلکه سیاست های آمریکا از اساس زیر سئوال رفته است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، از 17 سپتامبر 2011، شعار ها و تبلیغات برای شرکت در یک اجتماع ضد دولتی با عنوان اعتراض به سیاست مالی کشور در آمریکا کلید خورد.
در حالی که پیوستن بیشمار مردم به این جنبش هروز اعضای این جنبش را متحیر می سازد و هر شهر دیگر در کشورهای اروپایی و کانادا را در می نوردد.
گرچه برخی ادعا می کنند که خواست مردم تظاهر کننده هنوز مشخص نیست و ابهاماتی دارد اما به نظر می رسد اعتراضات محدود به سیاست های غلط اقتصادی نمی شود و پا را فراتر از این بحث ها گذاشته و وارد حوزه هایی شده است که اساس سیاست ها را به زیر سئوال می برد.
به نظر می رسد پایان امیدها در خصوص شعار تغییر سیاست های کلن آمریکا مردم را به خیابان ها کشیده است و دردها و مشکلات یکی دو روزه نمی تواند چنین جنبشی را خلق کرده و تداوم بخشد.
اما ایرادهایی اساسی به این جنبش وارد است، نخست اینکه این جنبش برای به سرانجام رساندن خواسته های خود باید مردم را در شکل دادن انگیزه هایشان یک دست کند و به آنها تفهیم کند که نه خواسته یک نفر بلکه اشتراک نیازها و مطالبه ها آنها را می تواند گرد هم نگه دارد.
اهالی جنبش باید بدانند که انسان منشا تغییر، خلاقیت و به کار گیری انرژی های نهفته است ، پس همه اعضای این جنبش و حامیان آن می توانند با استفاده از این موضوع راه خود را پیش ببرند.
از همین رو برخی تحلیلگران همچون کال لسن، ویراستار کانادایی می گوید به نظر می رسد این اعتراضات جنبه ای خلاقانه دارد و هنوز پاسخی برای ادامه راه نیافته است.
در حالی که برخی دیگر مشخص کردن خواسته های واقعی را منجر به برقرار شدن مذاکره ای با دولت ها و به واقع نرم شدن مردم معترض در قبال آنها می دانند.
در حالیکه سندیکه ها، دانشجویان و کارگران اهم معترضان را تشکیل می دهند دولت ها فهمیده اند که اعتراض ها متوجه یک بخش نمی شود و کل نظام آنها تحت تزلزل است.
به گزارش کامن دریمز، با توجه به این که بحث اقتصاد گردانی دولت ها نیز به جای خود اهمیت ویژه ای دارد می توان خواست مردم معترض را در این سئوال خلاصه کرد که : چرا دولت ها میلیاردها دلار برای ساخت موسسه های مالی هزینه می کنند تا این موسسه ها بی توجه به نیاز ها مردم و به گونه ای با دور زدن آنها هزینه ها را با سودهایی چند برابر به جیب دولت بر می گردانند؟ و چرا دولت ها توقعات و مسئولیت های اجتماعی و اکولوژی را از این موسسه ها خواستار نمی شوند؟
چر ا کشورهای پیشرفته با ثروتمند تر کردن موروثی افراد موافقت می کنند در حالی مردمی از گرسنگی در این کشورها با مرگ دست و پنجه نرم می کنند؟
در حالی که این کشورها مدعی پیشرفت بالاترین آمار بیکاری، فقر و بیماری را در پی نبود بیمه های اجتماعی دارا هستند.
چرا باید سرمایه های ملی این کشور به طور خصوصی خرج شود و به سرعت تمام شود>
در حالی کشورهای پیشرفته هنوز نتوانسته اند نیازهای اولیه مردم خود را پاسخگو باشند بحران مالی با بالا رفتن قیمت نفت و طلا بر مشکلات انها می افزاید.
بنابر این گزارش، در کمتر از یک قرن جمعیت جهان با افزایش چشمگیری روبرو شد که البته در کنار آن رشد و سرعت پیشرفت تکنولوژی همراه بود اما در طول این زمان ثروت های طبیعی و عمومی صرف منافع شخصی و افزایش ثروت های خصوصی شد در حالیکه انتظار می رود که رشد جمعیت به اقتضای نیازهای آنها موجب صرف بودجه های دولتی برای مردم شود در کشورهای پیشرفته این بودجه ها بعد از گذشتن از هزار راهی نامعلوم دوباره به جیب دولتمردان برمی گردد.
از همین رو در مورد آمریکا به طور اختصاصی هیچ امیدی برای تغییر وجود ندارد چه در خصوص بهبود اوضاع اقتصادی چه در امور دیگری مردمی این کشور دیگر نمی تواند با این سیستم رضایت مردم را جلب کند.

 

کد خبر 75164

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha