خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: یکی از مسائل مبتلابه جهان امروز، ظهور انواع و اقسام معنویت های نوپدید و عرفان هایی است که همه به نام تعالی انسان و بهبود بخشیدن به زندگی او، مطرح می شوند و اتفاقا پیروانی هم پیدا می کنند اما بعد از گذشت مدتی و پس از آنکه ثابت شد هیچ کارایی ای ندارند از گردونه حذف می شوند اما آثار مخربشان تا مدت ها بر افکار پیروان باقی می ماند، چراکه آنها این جریان ها را بهشت برین خود تصور می کردند اما ناگهان متوجه شدند که با سراب مواجه هستند.
یکی از جریان هایی که در طول به ویژه دو دهه اخیر سر و صدای فراوانی به پا کرد، طرح دیدگاه هایی در مورد عرفان و زندگی توسط یک نویسنده برزیلی به نام «پائولو کوئیلو» بود. او با انتشار کتاب های مختلف، نگرش متفاوتی را ارائه و مردم بسیاری از سراسر جهان و از جمله ایران را به اندیشه های خود جذب کرد، در حالی که بسیاری از مطالب مطرح شده از سوی کوئیلو، ابهام دارند.
در ادامه برای بررسی دیدگاه های کوئیلو، بخش دیگری از سلسله مباحث حجت الاسلام «حمیدرضا مظاهری سیف» را که به همت شبکه جهانی «ولایت» گردآوری شده، تقدیم حضورتان می شود:
حجت الاسلام «حمیدرضا مظاهری سیف» با بیان اینکه پائولو کوئیلو برای ارایه افکار معنوی و عرفانی خود از قالب ادبیات رمان و داستان استفاده کرده است، اظهار کرد: به همین دلیل است که جاذبه فراوانی در آثار او ایجاد شده و روی افراد بسیاری اثر گذاشته است.
رئیس موسسه بهداشت معنوی ادامه داد: این نویسنده برزیلی چنان که خود نیز ادعا می کند، بعد از یک دوره زندگی پرتنش به تدریج با عرفان و معنویت آشنا شده و احساس کرده می تواند این تجربه را به دیگران به اشتراک بگذارد. پائولو کوئیلو دوران نوجوانی و جوانی سختی را پشت سر می گذارد، او اعتیاد شدید به مواد مخدر داشت، ازدواج های متوالی و ناموفقی را پشت سر گذاشت، سابقه بستری شدن در بیمارستان روانی را داشت و حتی در مواردی والدین او به دلیل رفتارهای نادرست اش او را به بیمارستان روانی می بردند و بستری می کردند.
وی بیان کرد: در مجموع بعد از مدتی این زندگی پرآشوب و تنش، کمی آرام می شود، البته خود کوییلو هم اصرار ندارد که کاملا آرام شده باشد بلکه در یکی از نوشته هایش می گوید: آن پزشک روان درمان گرِ من، در نهایت گفت: «لازم نیست کاملا خوب شوی همه یک جور دیوانه هستند، سعی کن با این دیوانگی خودت بسازی و کنار بیایی!». سرانجام کوئیلو در چنین شرایطی به زندگی عادی بر می گردد، هرچند که هنوز اعتیاد به شراب دارد البته استفاده از مواد مخدر را کنار گذاشته است.
این پژوهشگر عرفان تصریح کرد: کوئیلو در نوشته های خود بیشتر یک نظام فکری را ارایه می دهد، اگرچه که آثارش بیشتر شبیه به رمان است. عمدتا نوشته های او کوتاه هستند و فرم رمان دارند. این گونه او مخاطبان فراوانی را جذب کرده است. اساس فکرش اش نیز در رمان ها دیده می شود که شامل دیدگاهی به نام «افسانه شخصی» است و قهرمان داستان سعی دارد آن را محقق کند لذا تلاش کرده و فراز و نشیب هایی را پشت سر می گذارد، با یاس و امید مواجه می شود و گاهی به نتیجه می رسد و گاهی هم نمی رسد.
مظاهری سیف اضافه کرد: وقتی متن داستان های کوئیلو را استخراج می کنیم به چارچوب فکری اش می رسیم که همان افسانه شخصی است، او معتقد است که انسان ها از سنین کودکی افسانه شخصی دارند اما در طول زندگی ممکن است از یاد ببرند و یا سرگرم برنامه های دیگر زندگی شوند، کوئیلو می گوید: هر وقت احساس کردید که زندگی خسته کننده است و معنادار نیست، بدانید که افسانه شخصی را گم کرده اید، باید برگردید و سعی کنید خاطرات دوران کودکی را به یاد بیاورید و ببینید که چه چیزی شما را به شوق می آورد؛ آن شخصیت و افسانه را دنبال کنید تا به نتیجه برسید.
وی تاکید کرد: این ایده ها و مفاهیمی که کوئیلو مطرح می کند ممکن است برای بسیاری جالب باشد و به افرادی کمک کند، کسانی که دچار افسردگی شده اند و در مسیر استعداها و علایق خود حرکت نکرده اند و یا افرادی که با وجود کسب توفیقات در زندگی شان اما باز هم رضایت ندارند، شاید این توصیه ها به درد آنها بخورد اما زمانی که ایده های او را در یک منظومه فکری قرار می دهیم می بینیم که منظور کوئیلو چیز دیگری است که گاه به شکل افسانه شخصی مطرح می شود که ممکن است رضایت بخش هم نباشد.
این پژوهشگر ادامه داد: افسانه شخصی ممکن است یک شخص، یک شی، یا یک معنا مثل عشق باشد. او در آثارش همه مدل افسانه شخصی را معرفی می کند. برای مثال در کتاب «خاطرات یک مغ» قهرمان داستان، پائولو کوئیلو است، او دوره های معنوی را آموزش می بیند، افسانه شخصی در این داستان یک شمشیر است که او به دستور استادش در پی آن می افتد و نهایتا پیدایش می کند؛ یا در کتاب دیگر کوئیلو به نام «کیمیاگر» که معروف ترین اثر این نویسنده است، داستان حول محور چوپانی است که که خواب یک گنج در سرزمین مصر را می بیند و اینکه باید برود و آن را به دست بیاورد. خلاصه آنکه بعد از کشمکش های فراوان گوسفندهایش را می فروشد و این کار را انجام می دهد و به گنج خود می رسد اما نَه در سرزمین مصر بلکه در صحرا و جایی که خوابیده بود آن هم زیر یک تخته سنگ، البته این داستان از دفتر ششم مثنوی اقتباس شده بی آنکه او اذعان به این کار کند و در نتیجه بسیای از منتقدین وی را نقد کرده اند.
مظاهری سیف ابراز کرد: کوئیلو در مورد آثارش می گوید: من در رمان هایم زندگی می کنم، برای مثال او در رمان «زهیر» با همسر مورد علاقه اش ازدواج می کند و بعد از مدتی هر دو احساس می کنند عشق شان از بین رفته و یک احساس تملک خسته کننده نسبت به یکدیگر پیدا می کنند و اینجاست که همسر کوئیلو که یک خبرنگار است او را ترک می کند و کوئیلو نیز مدتی این دوری را تحمل می کند و بعد با یکی از دوستان همسرش به نام «ماریا» همخانه می شود و بعد می بیند که ماریا نیز برایش لذت بخش نیست در نتیجه دنبال همسرش می گردد و او را پیدا می کند و این ماجرا افسانه شخصی او در این داستان است.
وی در بخش دیگری از مباحث خود با بیان اینکه گاهی در این رمان ها مسایل اخلاقی رعایت نمی شود، گفت: برای مثال روابط نادرست و استفاده از مشروبات الکلی واضح و مکرر در داستان های او اتفاق می افتد که جنبه منفی داراد. اما در نهایت افسانه شخصی که او مطرح می کند گاهی مسایل حقیر و تحریف شده ای است که راه های بدی را برای به دست آوردن افسانه شخصی بیان می کند. البته اصل قضیه خوب است که هر کس باید در مسیر استعدادها و علایق خود زندگی کند تا به شکوفایی و رضایت از زندگی دست یابد اما این نحوه بیان و این مصادیق و این شکل از ارایه مطلب چندان مناسب نیست.
رئیس موسسه بهداشت معنوی بیان کرد: دومین اصل که کوئیلو مطرح می کند راه های پیدا کردن افسانه شخصی است، کوییلو می گوید باید به ندای درون گوش کنید، هرچه که دلتان گفت انجام دهید که باعث می شود که شما در مسیر افسانه شخصی تان زندگی کنید. برای مثال در همان رمان «زهیر»، طی مدتی که کوئیلو با ماریا دوست همسرش همخانه می شود، تصمیم می گیرد از او جدا شود، ماریا به کوئیلو می گوید: من به ندای درونم گوش دادم تو را انتخاب کردم تو افسانه شخصی من بودی و تو را انتخاب کردم اما اکنون برو به دنبال افسانه شخصی خودت چراکه من تا جایی که توانستم برای افسانه شخصی خود مبارزه کردم.
مظاهری سیف در پایان خاطرنشان کرد: این چه ندای درونی است؟ دل ما اگرچه که محل دریافت الهامات و هدایت های الهی است اما محل وسوسه های شیطانی نیز همین قلب ماست، این نمی تواند راهنمای درستی برای زندگی مان باشد که هرچه را که دلمان می گوید، انجام دهیم!
نظر شما