به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، قیام 15 خرداد همواره به عنوان یکی از روزهای مهم در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به شمار می رود و یکی از روزهایی است که در دل خود حوادث بسیاری را جای داده است.
15 خرداد 42 هر چند برای مردم یک روز بسیار سخت به شمار میرفت اما پایانی شیرین به شیرینی پیروزی انقلاب اسلامی ایران را همراه داشت که همه سختیها را از بین برد.
در سحرگاه 15 خرداد بود که مردم قم وقتی به محل بیت امام واقع در منطقه یخچال قاضی مراجعه کردند، شاهد بودند که خبری از حاجآقا روحالله که آن روزها به عنوان مخالف سر سخت رژیم پهلوی مطرح بود، نیست و هیاهویی منطقه را فراگرفته است.
هیاهویی از جنس اعتراض و اعتراضی از روی اعتقاد که ثمره آن پیروزی انقلاب بود، در حقیقت 15 خرداد جرقه انقلاب بود و مردم قم، قم را به خاستگاه انقلاب تبدیل کرده و به همگان فهماندند برای اسلام به هیچ کسی باج نمیدهند.
برای درک بیشتر جریان 15 خرداد و اتفاقاتی که در56 سال قبل در شهر قم رخ داده است، به سراغ شاهدان زنده این جریان رفتیم تا از زبان آنها با واقعیتها آشنا شویم.
حسین نوینروز یکی از افرادی است که در جریان 15 خرداد در بیت امام راحل حضور داشت. وی میگوید: منزل حضرت امام در آن زمان روضهخوانی ایام محرم بود و من که جوانی کم سن و سال بودم در آنجا کارها را انجام میدادم و فرشها را جمع میکردم.
شب پانزدهم هم روضه خوانی برگزارشد و من شب را در حیاط منزل امام راحل خوابیدم تا صبح از همانجا به محل کارم بروم، حدود یکی دو ساعت مانده به سحر بود که یک دفعه متوجه شدم دو نفر از بالای دیوار به داخل حیاط پریده و سریعا به سمت من میآیند.
خیلی ترسیده بودم و به سمت زیرزمین خانه فرار کردم ولی آنها مرا گرفتند و میگفتند آقا کجاست؟ آقا کجاست؟ خمینی در کدام اتاق است؟
زبان من بند آمده بود و هیچ چیز نمیتوانستم بگویم که یک دفعه دیدم حضرت امام لباس پوشیده و عمامه به سر به حیاط آمدند و به آن دو نفر گفتند شما برای دستگیری من آمدید با او چه کار دارید؟ یک لحظه تعجب کردم که آقا چطور آماده شدند انگار به ایشان الهام شده باشد، خودشان میدانستند که امشب برای دستگیری به خانه حمله میکنند.
حضرت امام با خانواده خود و من خداحافظی و به سمت بیرون خانه حرکت کردند و سوار خودرو شدند، ماموران برای اینکه مردم متوجه نشوند، ماشین را روشن نکرده و تا چهار راه بیمارستان (500 متر بعد از خانه امام) هل دادند و از آنجا به بعد روشن کرده و حرکت کردند.
مرا هم تهدید کردند که اگر صدایت در بیاید تو را از راه دور با گلوله میزنیم، خیلی وحشت داشتم و از ترس نمیدانستم که چه کار باید انجام دهم تا اینکه جریان را برای مردم محل تعریف کردم.
غسل شهادت آغاز حرکت قیام 15 خرداد
«حسین کمالیان» یکی دیگر از شاهدان جریان 15 خرداد است که در آن زمان 21 ساله بوده و در خصوص قیام مردم میگوید: روز 15 خرداد سال 42 از مقابل بیت امام راحل عبور میکردم که دیدم مردم بسیاری آنجا جمع شدهاند و همه گریه میکنند و به سر و صورت خود میزنند.
خیلی نگران و ناراحت شدم و وقتی جریان دستگیری حضرت امام را شنیدم من هم مثل بقیه گریه میکردم که یک دفعه دیدم همه به سمت حمام حرکت کرده تا غسل شهادت کرده و خود را برای یک اعتراض آماده کنند.
آن زمان در خانهها حمام نبود و همه به حمامهای عمومی میرفتند و من هم رفتم و پس از آنکه غسل کردم به خانه آمده و از پدر و مادرم اجازه گرفتم تا به جمع اعتراض کنندگان بپیوندم.
منزل ما در خیابان آذر بود و بعد از اینکه اجازه گرفتم به خیابان آمدم و در مقابل منطقه پامنار و میدان کهنه (یکی از محلات قدیمی قم) جمعیتی را دیدم که به رهبری شیخ ابراهیم فخار در حال جمع شدن هستند، شیخ هم یک کفن پوشیده بود و همه سر و صورت خود را گل مالی کرده بود.
یا مرگ یا خمینی در خیابان طنینانداز شد
در این جمعیت حاج آقا «حسین بهاءالدینی» هم حضور داشت که شیخ جمعیت را به سمت چهار راه بازار و خیابان آستانه حرکت داد، همه شعار یا مرگ یا خمینی سر میدادند و این شعار در حالی سر داده میشد که خفقان بسیاری در فضای عمومی کشور حاکم بود و کسی جرات حمایت از امام راحل را نداشت.
جمعیت تا چهارراه بیمارستان حرکت کرد و بعد از آن مقابل حرم حضرت معصومه آمدیم و من با پرچم مشکی که دستم بود همراه جمعیت وارد حرم شدیم. در حرم فردی به نام آقای وکیلی که از بازاریان بود سخنرانی میکرد و در پای سخنرانی ایشان نیز حاج آقا مصطفی خمینی و آیتالله نجفی مرعشی نیز حضور داشتند که برای اعتراض به دستگیری امام راحل به حرم آمده بودند.
اسلحه ارتش به روی مردم
بعد از آن سخنرانی جمعیت به سمت سه راه خورشید حرکت کرد و باز هم شعار یا مرگ یا خمینی را سر میدادیم که یک دفعه پنج خودرو نظامی ارتش را مشاهده کردیم که مقابل ما ایستاده و سربازان و ماموران بسیاری از آن پیاده شدند و همه مسلح به سمت مردم آماده شلیک شدند.
جمعیت متفرق شد و من هم خودم را به کنار دیواره رودخانه رساندم و سعی کردم از این طرف رودخانه به آن طرف فرار کرده تا به کنار مسجد اعظم برسم، در این زمان که داشتم فرار میکردم یک دفعه از کنارم گلوله را احساس کردم که رد شد و به زمین خورد و چند تیر دیگر زدند که به من نخورد.
جمعتی که آن طرف رودخانه ایستاده بودند برخی از آن متواری شده اما بسیاری از مردم توسط گلولههای ارتش شاه در آن خیابان به شهادت رسیدند تا نخستین جوانههای انقلاب شکل بگیرد.
رژیم شاه شاید فکر میکرد با این اتفاق میتواند جلوی حرکت مردم را بگیرد اما نمیدانست نمیتواند در برابر ایمان و اعتقادات مردم ایستادگی کند.
دیدار با حضرت امام پس از تبعید و آدمهای اجارهای شاه
پس از 15 خرداد امام را به تهران تبعید و در فروردین سال 43 امام را آزاد کردند و زمانی که امام وارد قم شدند استقبال گستردهای از ایشان میشد و نمازهای جماعتی که امام راحل برگزار میکردند پرشورتر و با حضور بیشتر مردم بود.
البته همان زمان هم افرادی بودند که در مقابل بیت امام آمده و شعار جاوید شاه سر میدادند اما تعداد آنها اندک بود و بعد از مدتی دیگر خبری از آنها نبود، که البته متوجه شدیم اینها آدم های اجارهای شاه از دیگر شهرها بودند که وارد قم شده بودند.
نظر شما