چای صلواتی در هیئت صغری خانم

سیاه پوش کردن درب خانه‌ها، پخت غذا و نذری دادن و برپایی ایستگاه‌های صلواتی همه برای زنده نگه‌داشتن و بزرگداشت شعائر نهضت حسینی است و هر کس می‌کوشد تا در حد توان خود قدمی در این راه بر دارد.

خبرگزاری شبستان، گیلان_-نوشین کریمی: پس از واقعه کربلا، نذری دادن در مدینه مرسوم شد، بعضی از افراد به عزاداری می‌پرداختند و عده‌ای از مردم نیز با غذای نذری از آنان پذیرایی می‌کردند.

این رسم ماند و هر ساله عشق و ارادت به اهل بیت( ع) خودش را بیشتر و بیشتر در ماه محرم بخصوص دهه اول آن نشان می‌دهد.

بی شک نمی‌توان نقش زنان را در بسط و گسترش نذری‌های این ایام نادیده گرفت. زنان علاوه بر اینکه در پخت غذای نذری در تکایا مشارکت دارند، دارای مراسم مستقل خود نیز بوده و هستند.

عزادارى براى اباعبدالله(ع) یک عزادارى معمولى نیست؛ بلکه تبدیل به فرهنگ فراگیر شده است. وقتى تبدیل به فرهنگ شد، دیگر زمان و مکان نمى‌شناسد، از این رو تا نسیم محرّم به مشام جان می‌‌‌وزد خودجوش پوشیدن لباس عزا و سیاه پوش کردن کوچه و خیابان‌ها و مساجد و تکیه ها شروع می‌‌‌شود.

امام باقر(ع) در زمینه برپایى عزا در خانه‌ها برای امام حسین(ع) می‌‌فرماید: «باید بر حسین(ع) ندبه و عزادارى و گریه کنید و بر اهل خانه خود دستور دهید که بر او بگریند. با اظهار گریه و ناله بر حسین(ع) مراسم عزادارى بر پا کنید و یکدیگر را با گریه و تعزیت در سوگ حسین (ع) ملاقات کنید».

 



اینبار برای مراسم عزاداری وارد محله ژاندرمری رشت شدم، پشت دسته‌های عزاداری که هیئت به هیئت می‌رفتند، صدایی توجه‌ام را جلب کرد، «بریم هیئت صغری خانم یه چایی بخوریم»

صغری خانم و هیئت، کنجکاو شدم و پشت سرشان حرکت کردم و رسیدم به در خانه‌ای با پرچم سیاه.

سلام کردیم و وارد شدیم، حیات کوچک و ساده بود اما با صفا همراه چند تا صندلی. یک ایوان و سماور و استکان چایی و مهمان‌هایی که از ایوان تا اتاق پذیرایی نشسته بودند...

صغری خانم با رویی گشاده و لهجه‌ای بسیار شیرین تعارف کرد « بفرمایید، چای صلواتی، هیئتم کوچک است اما هر کس می‌آید حاجت می‌گیرد»

 



دلم قرص شد، کنار بقیه گوشه ایوان نشستم و پرسیدم چه کار خوبی، یک هیئت برای خانم‌ها، و صغری خانم گفت این هیئت برای همه است.

دخترش برایم چایی آورد و گفت: مادرم نیت دارد و هر سال اینکار را انجام می‌دهد.


آقایی چند ضربه به رسم ادب به در زد و با یا الله گفتن وارد حیات شد، گفت صغری خانم این فلاکس را پر می‌کنی! و صغری خانم فلاکس را گرفت و با چای قوری و آب جوش سماور، پرش کرد.

حس کنجکاوی و خبرنگاری مرا به ادامه صحبت وا داشت و با هیجان پای صحبت‌های شیرین صغری خانم نشستم.

صفورا(صغری) محمدی، ۶۷ ساله متولد تبریز است، وقتی در سال ۴۶ با همسرش برای دیدن برادرش به رشت آمد، از این شهر خوشش آمد و دیگر برنگشت، همین‌جا یک خانه کرایه کرد و همسرش رفت و اسباب زندگیشان را جمع کرد و آورد.


همه محله او را به اسم صغری خانم می‌شناسند، او به زبان ترکی و رشتی و فارسی حرف می‌زند و واژه‌های رشتی را چنان با مهارت ادا می‌کند که حتی خیلی‌ها اصلا نمی‌دانند که او اصالتا تبریزی و تورک است.

 



صغری خانم چند سال پیش به پابوس امام رضا(ع) می‌رود و چون پا درد دارد و نمی‌تواند زیاد بایستد و راه برود یک گوشه می‌نشیند و همراهانش برای خرید به بازار می‌روند که ناگاه صدای مداحی «با شور نوا کربلا می‌خوام ابالفضل.... » را می‌شنود و دنبال صدا می‌رود و می‌رسد به یک سی دی فروشی و از فروشنده می‌خواهد که سی دی را که پخش می‌شود به او بفروشد.

با اینکه دستگاهی نداشت که سی‌دی را در آن گوش کند یکسالی آنرا نگه داشت تا اینکه دخترش دستگاهش را برایش آورد و او مدام این نوا را گوش می‌داد و دلش هوایی کربلا می‌شد، تا اینکه نیت کرد خودش هم برای محرم کاری انجام بدهد. این تصمیم از پنج سال پیش عملی شد و سماور نفتی را که داشت پر از آب کرد و بساط چایی به راه انداخت و در خانه اش را باز کرد و گفت: «بفرمایید، چایی صلواتی»

حالا سماور گازی خریده است و بیشتر همسایه‌ها از اولین عصر روز محرم به در خانه‌اش می‌آیند و با آوردن قند، خرما، نبات، حلوا، چای خشک در نذر او شریک می‌شوند، یکی از همسایه ها گفت: «دهه محرم می‌شه ما منتظریم که این در خانه باز شود»

دخترش مهتاب رستم‌پور می‌گوید: مادر سال‌ها پیش استکان‌های کوچکی جمع می‌کرد و نگه می‌داشت و هر چه به او می‌گفتیم دیگر اینها مد نیست و استکان‌های بزرگ‌تر استفاده می شود، می‌گفت اینها روزی به کارم می‌آید و حالا می‌بینم که قسمت این استکان‌ها برای برپایی هیئت کوچک مادرم در محرم بوده است.

 


رستم پور ادامه می‌دهد: ما که کوچکتر بودیم مادرم یک قابلمه مسی داشت که همیشه روز عاشورا آبگوشت بار می‌گذاشت و خیرات می‌کرد، اما بخاطر شرایط اقتصادی چند سالی دیگر نتوانست این کار را ادامه بدهد، دلم همیشه پیش نیت مادرم بود و وقتی قابلمه را می‌دیدم ناراحت می‌شدم، تا اینکه خودم تصمیم گرفتم بجای مادرم تا زمانی که دستم می‌رسد این نذر را ادا کنم و عاشورا آبگوشت دهم.
 

امسال می‌خواستم مثل سال‌های گذشته این کار را انجام بدهم که دستم تنگ بود ولی گفتم اگر شده به اندازه چند تا ظرف هم شده درست می‌کنم که یک دفعه توی همین شب‌ها که مردم به هیئت مادرم می‌آمدند در نیت من شریک شدند و سیب زمینی، رب و نخود لوبیا آوردند و خدا را شکر توانستم ادای دین کنم.

رستم پور تصریح کرد: وقتی کار برای خودت نباشد و پای اهل بیت(ع) در میان باشد، حتما یک برکت و فضای معنوی اطراف خانه‌ات موج می‌زند که باید شکرگزار این توجه خدای رحمان به خودمان و زندگی‌مان باشیم.

 

 


 

حالا در راه بازگشت به خانه با خودم می‌اندیشم، باید پذیرفت که غذای امام حسین (ع) غیر از بحث تبرک و مسائل معنوی دیگر یک پدیده اجتماعی و یک رسم و رسوم مذهبی است. ما با خوردن این غذا بزرگ شده‌ایم و به همین علت است که خیلی‌ها اعتقاد دارند غذای امام حسین (ع) مزه و طعم دیگری دارد.

کد خبر 830646

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha