خبرگزاری شبستان: دانش آموزانی که به سلاح علم وایمان مزین شدند و با دستی اسلحه و بادستی قلم به ثبت ارزش های عملی ایثار و شهادت زدند، تاریخ حماسه را با خون خود نگاشتند.
شهید احمد جهانبانی
وی متولد 21 اردیبهشت سال 61 بود و در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید.
قرار بود یک خاکریز در نقطه مهم و استراتژیک زده شود و باید یک نفر به طرف تیربارچی عراقیها که میخواست لودرچیها را بزند، تیراندازی کند و او را سرگرم خود کند که احمد وظیفه را داشت، بعد از دو نقطه خاکریز سه کیلومتری زدیم البته با چند زخمی و شهید.
فعال فعال فعال، راهاندازی کتابخانه سپاه، پاسداری دادن در مساجد، فعال در جزیره مینو و دستگیری ستون پنجم (جاسوسها) از دیگر فعالیتهای احمد نوجوان بود.
حرف آخر: خدایا مرا از بلا غرور خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبایی را مشاهده کنم.
شهید علی اموری
شهید علی اموری متولد 29 آبادان سال 48 بود که 24 اسفند سال 63 در شرق دجله در عملیات بدر به شهادت رسید.
"الاعمال با نیات"، اگر زرنگباشی و اعمال معمولی روزانه ات را با نیت خالص انجام بدهی، بردی."
محسن استاد این تکهها بود، لباسها کثیف خود و همرزمان خود را میشست و میگفت در برابرش برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات بفرستید، چندین بار دارایی ناچیز خود را از بانک درآورد و به نیازمندان میداد. تازه وصیت کرده چندین لباس را به مستحق بدهید.
حرف آخر: میهن عزیز است و من کوشش خود را میکنم و روسفید بیرون بیایم.
محمد حسین ارغوانی
محمدحسین ارغوانی، متولد سال 44 آبادان متولد شد و 11 بهمن سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید.
حساب و کتاب و محاسبه مسایل عبادی توی این سن و سال جالب و ماندنی است، وصیت کرده بود لطفا 6 ماه نماز و 30 روز روزه بگیرد کارهایتان برای رضای خدا باشد نه برای دیگران که اگر کار بکنید عذاب دردناکی دارید.
محمد تقی نجیبی
محمدتقی نجیبی، متولد سال 45 سوم خرداد به دنیا آمد و در سال سیزدهم آذر 62 عروج کرد.
خیلی مامانی بود، جانش میرفت برای مادرش، هر وقت میآمد خانه کلی مادرش را با شوخیهایش رودهپر میکرد در خانه، در عین باحالی شوخ بود، سر عقایدش قرص محکم بود. با آن سن و سال کمش مخصوصا به حجاب خیلی حساس بود میگفت بعد جنگ میایستم ایستگاه 7 نمیگذارم. بیحجابها بیایند توی شهر، مگر کم خون دادیم برای این شهر، از آرزوهایش عضویت در بسیج و اعزام به منطقه جنگی که به هر ضرب و زوری بود به آرزوی بزرگش شهادت 13 رجب روز میلاد علی (ع) مهمانش شد. عراقیها روی اسکله 14 زدنش.
شهید محمدرضا پرورش
شهید محمدرضا پرورش در 27 آبان سال 43 به دنیا آمد و 29 اسفند سال 60 در منطقه رقابیه شوش به خیل شهدا پیوست.
شهدا هم پهلوان مبارزه با امیال شهوانی بودند. قهرمان صحنههای مختلف، محمدرضا کشتیگیر آن هم سه دهه قهرمانی و آخرین مقامش دومی استان خوزستان.
حرف آخر: نگاهی به انقلاب اسلامی میکنم که چگونه برادران و خواهران ما در زندانها شهید میشدند و شکنجه میشدند.
آخرین جمله چیزی نبود جزء اسم شیرین آخرین الهی (یا مهدی)
یوسف برتینا
یوسف برتینا در سال 44 سیزدهم اردیبهشت به دنیا آمد و در سال 60، هشتم آذر در عملیات طریقالقدس بوستان به شهادت رسید.
هنرمند مؤمن و متعهد متمدن مذهبی شهر بود که در تبلیغات بسیج مسجد و سپاه آبادان فعالیت میکرد بیشترین کارهای تبلیغات به تنهایی انجام میداد، نقاش و طراحی بزرگ بود به طوری که بعدها همرزمان یوسف هنرمند معروف شد.
علاوه بر کارهای فرهنگی عقیدتی، در بحث نظامی تبحر داشت. با رزمندگان در عملیات پدافند با عملیات شرکت کرد و در عملیات طریقالقدس فتح بوستان به شهادت رسید.
جمله معروف یوسف:" این خمپاره است که از من میترسد."
منصور کارکوبزاده
منصور کارکوبزاده چهارم اسفند سال 45 به دنیا آمد و در سال 61 در عملیات فکه به شهادت رسید.
10 نفر بچه ریزه و کم سن و سال را آوردند سپاه جزیره مینو، مسئولان آنجا به شوخی گفت اینها را ورداشتی شیشه شیر همراهشان.
منصور که خیلی بهش برخورد و گفت همین الان برنامه بزار ببین چطور انجام میدهیم وی نشان داد اهل عمل است.
در عملیات والفجر جزو نیروهای شناسایی اطلاعات بود و در عملیات حماسهها آفرید.
شهرام منصورآبادی
شهرام منصورآبادی 10 آبان سال 45 در منطقه جمشیدآباد متولد شد و 23 تیر سال 61 در منطقه کوشک (شوش) به شهادت رسید.
آخر فوتبال بود و عاشق بسکتبال تازه درسش هم خوب بود. حقوق 100 تومان با 10 سر عائله با آنکه وضع خوبی نداشت، شهرام با مختصر پولی که داشت رنگ میخرید برای شعارنویسی علیه رژیم پهلوی پوستر امام برای دیوارها.
مادر پدرت توی جبهه است من این چند بچه چه کنم. خیلی مصمم تو خدا را داری زینب باش زینب شش برادر از دست داد.
خدایا گناهانی را که پرده عصمت و پاکی را میبرد ببخش هیچگاه زیر بار آمریکا نروید بیشتر به فکر معاد با شهید صحبت من با کسی که عضو بدن یا اعضا از دست ندهید که آزمایش خداوند است.
نسرین آب بست
نسرین آببست سال 1345 به دنیا آمد و 5 مهر سال 59 در آبادان به شهادت رسید.
برق خانهشان خیلی قطع میشد و این قطعی را برای کمک به انقلابیون غنیمت میشمرد و میگفت: این گوشتهای توی یخچال فاسد میشود بهتر نیست برویم مسجد به تظاهرکنندگان بدهیم، ساواکها افتادند دنبال تظاهرکنندگان آنها را به داخل حیاط آورد هر چی بهش گفتم حالا ما را میگیرند میبرند گوشش بدهکار نبود، میگفت من را بکشید ولی اینا بمانند بالاخره از پشت بام فراری دادیمشان و نسرین راضی شد. نسرین خبر عملیات ثامنالائمه را 5 مهر از یک روز قبل به مادرش گفته شود.
پایان پیام/
نظر شما