به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، شاید در نگاه اول، تالیف و ترجمه کتاب برای گروه سنی کودکان کار ساده ای به نظر برسد؛ به این معنا که دایره نیازها و درک این گروه سنی از محیط اطراف شان محدود است و به همین خاطر تنها با پرداختن به چند موضوع می توان کتاب کودک منتشر کرد. منظور از آن چه گفته شد، «نیازسنجی» کودکان و نوجوانان است. این که کودکان به چه چیزهایی نیازدارند که می توان آن ها را از طریق کتاب، داستان، بازی و ... در اختیار خانواده ها قرار داد. طبیعتا نهادهای فرهنگی خصوصی و دولتی از اصلی ترین مجموعه ها برای درک تخصصی نیازهای کودکان به شمار می روند که می توانند با ابزارهای مختلفی که در اختیار دارند، چالش های پیش روی این قشر سنی را شناسایی و در رفع آن ها بکوشند. در این میان مراکز انتخاب و انتشار کتاب کودک از مهم ترین این نهادها به حساب می آیند که مسئولیت تبدیل این دغدغه های به کتاب هایی مفید و پاسخگو را برعهده دارند. آن چه در این بین از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است، پرهیز از سطحی نگری در شناخت نیاز کودکان و تقلیل نیازهای آن ها به چند گزاره کلیشه ای است که می تواند به انتشار آثاری تکراری و نامتناسب با روحیات کودکان امروز منجر شود. کودکانی که به واسطه رشد تکنولوژی نسل به نسل پیچیده تر از قبل به نظر می رسند. درباره نیازسنجی موضوعات مرتبط با ادبیات کودک و پاسخ فضای نشر کشور به این نیازها با «مسعود ناصری» فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان و عضو هيات مديره شوراي كتاب كودک به گفتگو نشسته ایم:
در پروسه انتشار یک کتاب کودک و از میان عوامل موثر در چاپ، مسئول اصلی کدام بخش است؟
مشخصا در خلق یک اثر ادبی که نویسنده، تصویرگر و ناشر همه اینها در کنار هم یک اثر را به وجود میآورند همگی مسئولند. یعنی بحث نشر کتاب کودک باید گره بخورد با نیازسنجی کودکان.
این نیازسنجی در بخش های مختلف چگونگی متبلور می شود؟
مثلا ناشری که سیاستگذاری خودش را میگذارد روی این که من میخواهم کتابهایی را منتشر کنم تحت عنوان ادبیات وحشت مثلا باید متناسب باشد با نظرسنجی که از بچهها انجام میشود.
نویسنده یک پای قضیه است که باید خود را به دنیای کودکان نزدیک کند، تصویرگر همینطور. وقتی اثری منتشر شد باید آثار را محک بزند که کدام مورد اقبال بچهها واقع شده است.
چگونه می توان به موضوعات مورد اقبال کودکان دست یافت؟
به طور مثال در گزارشهای شورای کتاب کودک اشاره میشود هر سال که بخشی از کودکان ما و مسائلشان در ادبیات منتشر شده بازتاب پیدا نمیکند.
در این گزارش ها به چه موضوعاتی پرداخته می شود؟
مثلا جمعیتی از کودکان ما را کودکانی تشکیل میدهند که در بحران هستند، یا کودکانی که معلولیتها مختلف دارند، نیازهای ویژهای دارند یا در شرایط ویژهای به سر میبرند. بنابراین می توان فهمید چقدر ادبیات کودک ما بازتاب مسایلی است که این کودکان دارند، اصلا چقدر شخصیت این کودکان وارد ادبیات کودک امروز ما میشود؟ درصد بسیار کمی از آثار منتشر شده به این موضوعها میپردازند.
غیر از گروه های خاص، به چه اطلاعاتی از مخاطبان عمومی می توان دست یافت؟
موضوع دیگری که هر سال گزارش میشود فقدان مسایل نوجوانان است. مثل مسائل حریم خصوصی و شخصی، مسائلی که در دوران بلوغ تجربه میکنند، روابط عاطفی نوجوان و موضوعاتی که بازتاب زندگی امروز نوجوان باشد.
آیا این گزارش ها، بر انتشار آثار حوزه کودک تاثیری داشته است؟
ما در زمینه ادبیات کهن میبینیم که در سالهای اخیر این اتفاق دارد میافتد که داستانهای عاشقانه هم در مجموعه ادبیات کهن بازنویسی و بازآفرینی میشود.
ولی در حوزه ادبیات واقعگرا، ادبیاتی که بچهها میتوانند مابهازای خودشان را در ادبیات خودشان پیدا کنند میبینیم ضعفهای جدی داریم. بچهها نمیتوانند خودشان را پیدا کنند. معمولا نگاه بزرگسالانه راوی داستان است.
نظر شما