مادرانی با چشم‌های منتظر و دل‌هایی سوخته

بسیاری از مادران این مرز و بوم همچنان چشم انتظار یوسف گمگشته ای هستند که برای دفاع از وطن بپا خواسته و پیکرشان سال هاست غریبانه زیر خاک مانده است.

خبرگزاری شبستان – قم: مادر واژه ای است به وسعت تمام هستی، سرشار از عشق و محبت، مملو از مهر و وفا. مادر نماد صبر و استقامت و جانفشانی و ایثار است.


روز میلاد بزرگ بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا(س) را به پاس بزرگی و جایگاه والای مادر به «روز مادر» نامگذاری کرده تا این روز، بهانه ای باشد برای تقدیر از کسی که عمر خود را در راه فرزندانش خرج کرد و همانند شمعی به دور پروانه چرخید.


روز مادر، روزی است که به دست بوسی فرشته های زمینی رفتیم تا قدردانی خود را از یک عمر عاشقانه های آنان پاس بداریم و بابت بدی هایمان عذرخواهی کنیم.


اما مادران زیادی در جای جای این سرزمین لاله گون هستند که سال هاست چشم انتظار عزیزشان هستند و ذره ذره وجودشان در این فراق می سوزد؛ «مادران شهدای جاوید الاثر».


آنان که لباس رزم را بر تن فرزندان خود پوشاندند تا عاشواری دیگری تکرار نشود و ندای «هل من ناصر ینصرنی» خمینی کبیر بدون پاسخ نماند. و فرزندان آنان چه علی اکبر وار در جبهه های حق علیه باطل تازیدند و اجازه ندادند وجبی از خاک وطن در دست متجاوزان باقی بماند.



به آنها خبر دادند که فرزندانشان در خون خود غوطه ور شده و به دیدار معبود شتافتند اما پیکر آنها در دشت کربلای جبهه ها باقی مانده است. خبری که باورش سخت است و سهم این مادران شد «انتظار».


جنگ تمام شد، اسرا آمدند ولی فرزندان آنان همچنان غریبانه بر خاک افتاده اند. سال ها گذشت و گذشت و خبری از عزیزانشان نشد اما مادران همچنان منتظر هستند تا شاید دری کوبیده شود و زنگی زده شود و عزیز سفر کرده شان از سفر بازگردد.


این حال و روز مادرانی است که روز مادرها می آیند و می روند و منتظر روزی هستند که عزیزشان بیایند و بوسه ای بر دست آنها بزند و این روز را تبریک بگوید.



«ابراهیم هادی» از جوانان برومند این سرزمین بود که خاطرات باقی مانده از او تداعی کننده پوریای ولی است و رشادت های بسیار زیادی از این دلیرمرد به ثبت رسده است.


این فرمانده قهرمان در 22 بهمن 1361 در کانال کمیل به شهادت رسید اما پیکر او پس از سال ها تفحص همچنان مفقود مانده و البته این یکی از آرزوهای شهید ابراهیم هادی بود که گمنام باقی بماند.


مادر ابراهیم هادی سال ها در انتظار فرزند خود نشست و آنگونه که تعریف می کنند دلش همیشه در فراق ابراهیم می سوخت به حدی که گاهی یخچال را باز می کرد و برفک های فریزر را می خورد و می گفت دلم آتش است.


یکی از اعضای خانواده ابراهیم هادی چنین می گوید: بعد از پایان مبادله اسرا که مشخص شد ابراهیم اسیر نشده است و شهید شده است. کار مادر به جایی رسید که سر یخچال می‌رفت و یخ و برفک‌های یخچال را می‌خورد می‌گفت: قلبم می‌ُسوزد می‌خواهم کمی آرام شوم.


ما فکر کردیم قند مادرمان رفته بالا، به همین دلیل مادر را بردیم دکتر، دکتر گفتند مادرتون هیچ ناراحتی ندارند.


بعد از من پرسیدند آیا مادرتون مشکلی دارد؟ گفتم یکی از پسراش در حدود دو سه ماهی هست مفقود شده اند. دکتر گفت این یخ و برفک یخچال که می خورد ، جگرش دارد می سوزد. دکتر گفته بود که مادرتون ممکنه قلبشون از داخل منفجر شود. تا اینکه یه روز مادر گفت مرا ببرید بیمارستان که در بیمارستان قلبشون منفجر شد و خون از بینی مادر زد بیرون.



بسیارند مادرهایی که در این سرزمین همانند مادر ابراهیم هادی چشم انتظار فرزندان خود بودند و دلشان طاقت نیاورد و آسمانی شدند تا به دیدار عزیزانشان بروند و چه بسیارند مادرانی که همچنان چشم به در دوخته اند تا شاید خبری از یوسفشان بیاید.


تصاویر مادران عکس بدستی که در مراسم تشییع شهدا به دنبال عزیز خود می گردند را همه ما دیده ایم. این مادران سال ها با اشک و آه، عکس فرزندان خود را در دست گرفته و به دنبال مردم راه افتادند تا شاید خبری از یوسف گمگشته آنان بدست آید.


مادر شهید بهروز صبوری معروفترین مادری است که سال ها چشم انتظار فرزند خود بود. او می گوید 31 سال بیابانگردی کرده و از معراج شهدا تا سومار را گشته تا سرانجام یوسفش بازگشت.


برخی مادران سال هاست در خانه خود را به صورت شبانه روزی باز گذاشته اند تا فرزندان مفقودشان به صورت سرزده وارد خانه شود. یکی ازمادران شهدای مفقودالاثر می گوید که از روزی که خبر شهادت فرزندش را آوردند تا امروز در خانه را باز گذاشته و چندین بار هم نیروهای پلیس خبر داده اند که در خانه شما باز است. اما به آنها گفته ام که منتظر مهمانم هستم.


برخی از این مادران حتی هنگامی که در خانه نیستند نیز در را باز می گذارند به خیال اینکه شاید فرزندانشان بیایند و کسی نباشد که در را برای آنها باز کند.


اما مادران این شهدای مفقودالاثر به مادران شهدای گمنام مبدل شده اند چرا که می دانند این شهدای گمنام دارای مادرانی هستند که همانند آنها منتظر بازگشت فرزند خود هستند و بر این اساس همانند یک مادر بر قبر شهدای گمنام حاضر می شوند و خود را مادر این شهدا می دانند.



همه ما انتظار را تجربه کرده ایم و می دانیم که انتظار چقدر سخت است اما فقط مادران شهدای گمنام می دانند 30 سال انتظار یعنی چه.


مادران یکی از شهدا می گوید: اینکه می پرسید انتظار چگونه است باید بگویم مثل این است که حال کسی را پرسیده باشی که در آتش آنقدر سوخته که فقط خاکستر باقی مانده و در این شرایط به او بگویند چه حالی داری؟ چه جوابی می شنوید؟ از این حال بدتر هم هست؟


بر اساس اعلام باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، تا به امروز بالغ بر ۳۰۰۰ پیکر مطهر شهدای هشت سال دفاع مقدس یافت نشده‌اند.


سرهنگ رنگین رئیس معراج شهدای مرکز نیز می گوید مادران شهدای مفقودالاثر که اکثرا پیر و کهنسال شده اند پس از انتشار خبر رسیدن پیکر شهدا تماس گرفته و جویای فرزند خود هستند.
 

این مادران همچنان با هر زنگ خانه ای با شوق و امید به سوی در می روند تا شاید یوسفی پشت در باشد و به کنعان بازگشته است. و چه بسیار مادرانی که چشم انتظار، چشم بر روی این دنیا بستند.


انتظار؛ حکایت مادرانی است که سال ها به شوق خبری از عزیزشان صبح از خواب بیدار شده و تا پایان شب چشم انتظار می مانند.


کد خبر 895298

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha