به گزارش خبرگزاری شبستان، مفهوم سلطان یا پادشاه در اسلام پذیرفته شده نیست و حاکم با رضایت مردم انتخاب می شود که همین امر زیربنای دموکراسی مطلوب در اسلام است.
دولتهای سکولار مدعی اند که خداوند هیچ جایگاهی در امور یک دولت ندارد و این مفهوم دولت بدون خدا در سکولاریسم شبیه به رد مذهب به عنوان یک اصل و پایه از سوی کمونیست ها است.
حامیان سکولاریسم مدعی اند که اداره جوامع مختلف به طریق مذهبی راه حلی نامناسب است زیرا معنویت یک امر فردی است.
در طول قرون وسطی از قرن پنجم تا پانزدهم، مقابله فرهنگهای اروپا را درخود فرو برده بود و نیاز به یک ایدئولوژی برای اتحاد مردم بسیار ضروری به نر می رسید.
کلیسای مسیحی در آن زمان با جاذبه جهانی خود خطوط ملی را شکست و نهاد دیگری را برای ایجاد یک جامعه فراهم کرد و به پادشاهان اجازه فرمانروایی به جامعه را داد.
این تایید سیاسی از سوی یک نهاد مذهبی اختلاف نظرهایی را در میان حاکمان به وجود آورد که در بسیاری از موارد منجر به خشونت می شد.
حاکمان با تاکید بر اینکه دین مسیحیت شیوه ای را برای اداره امور کشور ارایه نکرده است به قدرت سیاسی خود مشروعیت می بخشیدند.
فقدان یک مبنای مذهبی و کشمکش دائم برای قدرت میان مقامات مذهبی و غیرمذهبی فضایی را به وجود آورد که منشاء جدایی بین این دو گروه شد.
در ابتدای عصر مدرن، انقلاب فرانسه مفهوم جدیدی از دولت مردمی را ارائه داد که از سوی نمایندگان مردم و بدون تایید و تصدیق کلیسا اداره می شد.
در طول سه دهه گذشته نیز آمریکا و اروپا شکل سکولار دولت را با استفاده از کاپیتالیسم به عنوان عنصر اصلی آن توسعه داده اند.
در حالیکه اروپا در عصر تاریکی به سر می برد، دین جدیدی به نام اسلام در عربستان پدید آمد مفهوم اسلامی دولت تاکید دارد که حاکمیت مطلق در دست خداوند است و انسانها می توانند با قدرتی محدود برای قانونگذاری بر یک جامعه حکومت کنند.
در اسلام مفهوم پادشاه غیرقابل قبول است و حاکم با رای مستقیم مردم انتخاب می شود و این مفهوم جدیدی در قرن ششم یعنی زمانی بود که در بقیه جهان پادشاهان فرمانروایی می کردند.
اسلام ترویج دهنده این اعتقاد بود که حاکم می تواند تا زمانی که به میثاق های مذهبی پایبند است در قدرت باقی بماند.
اسلام اعتقادی به جانشینی میراثی ندارد و ترجیح می دهد که ویژگی های شخصیتی معیار انتخاب رهبر باشد.
اسلام اختیار تام را براساس قوانین مذهبی به حاکمان می دهد و به وضوح تاکید دارد که اگر حاکمان از این قوانین تخطی کنند در جهان آخرت خداوند درباره آن قضاوت خواهند کرد.
حاکمان اسلامی باید گروهی از مردم را که گروه شورا نامیده می شوند برای مشورت و توصیه در مواقع مقتضی انتخاب کنند و اعضای شورا باید در مذهب و شریعت خبره باشند.
حقیقت این است که این شورا باید متشکل از تکنوکرات هایی باشد که در مسائل حکومتی نیز صاحب نظر باشند.
برخلاف مسیحیت، دراسلام مفهوم نهادینه کردن کلیسا یا انتخاب رهبران مذهب یکه بتوانند در انتخاب سیاسی مردم تاثیرگذار باشند، وجود ندارد.
از قرن ششم تا پانزدهم، دولت اسلام گسترش پیدا کرد و بخش اعظم خاورمیانه، اسپانیا و ترکیه در اروپا، بخش هایی از آسیای جنوبی و مرکزی و آفریقای شمالی را فرا گرفت.
با رشد جامعه اسلامی که مردمی با پشینه های قومی مختلف را شامل می شد ایجاد گروهی از دانشمندان اسلامی برای آموزش شیوه اسلامی زندگی به این تازه گرویدگانی به اسلام ضرورت پیدا کرد.
جوامع با بهره گیری از قوانین اسلامی به خوبی اداره می شدند تا اینکه در قرن هفدهم، اروپا پس از انقلاب صنعتی ایدئولوژی سکولاریسم را اختیار کرده و آن را بسط داد.
پایان جنگ سرد در اوایل دهه 1990 را می توان غلبه سکولاریسم بر اکثر نقاط جهان تلقی کرد.
در نظام سکولاریسم هیچ گونه گرایش اسلامی پذیرفته نیست همانطور که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 میلادی مساله گرایش مذهبی اوباما مساله دار شد.
چنین کشمکش هایی در هلند، سوئد و فرانسه هم تجربه شده است ابراز و نشان دادن گرایشهای مذهبی از سوی مقامات دولتی به شدت مورد انتقاد قرار می گیرد.
در قرن بیست و یکم، غرب با استفاده از نام سکولار ممکن است در به لحاظ مادی بسیار غنی باشد اما دچار تنگناهای شدید معنوی است که منجر به خودکشی، طلاق و جداشدن و زندان از پدر و مادرهای خود می شود.
بنابرگزارش دیلی تایمز، این موارد در نهایت برخلاقیت، ابتکار آنان تاثیر می گذارد و این در حالی است که در جوامع اسلامی غالب بودن ارزشهای معنوی زمینه های موفقیت های فردی، اجتماعی و سیاسی را به وجود می آورد.
پایان پیام/
نظر شما