خبرگزاری شبستان:13دی روزیست که بزرگان کشور، 83 روز پس از افتادن اصفهان به دست ایرانیان قندهاری، در نشست یک روزه خود در مشهد تصمیم به رفع این فتنه و ختم جنگ داخلی ایرانیان گرفتند و متعاقب تصمیمات همین جلسه، نادر قلی افشار فرمانده نظامی عملیات شد.
دوره نادری(1160-1148ق)
نادرشاه افشار پس از چندین جنگ با اشرف افغان موفق به شکست دادن آنها شدند، در روز 23 ربیع الثانى سال 1142 به همراه یارانش عازم اصفهان شدند و اصفهان و بعد ایران، از لوث وجود آنان پاک شد.
با شکست اشرف از نادر آشکار شد که مردم اغلب نقاط ایران علیرغم شمشیر تیز افغان و دشمنی ایشان با مذهب شیعه، اعتقاد خود را به این آیین حفظ نمودهاند، چنانکه میرزا محمد کلانتر بر این امر گواه است. و مردم نشان دادند اعتقاد ایشان به مذهب شیعه پایدارتر از آن است که با تحکم و حاکمیت یک قوم متعصب و تهدیدات آن از بین برود؛ با وجود این و علیرغم انتظار، حاکمیت نادر بر ایران آغازگر دورانی تازه از بحران برای موقعیت مذهب شیعه و روحانیان آن بود.
نادر پیش از رسیدن به سلطنت تمایلات شیعی از خود بروز میداد، ولی با جلوس به تخت شاهی دستور الغای تشیع و ابداع مذهب جعفری را به عنوان مذهب پنجم جهان تسنن صادر کرد و در 1148ق، در دشت مغان با شرایطی تاج پادشاهی را پذیرفت، برخی از آن شرایط عبارت بودند از:
ایرانیان اعمال مربوط به مذهب شیعه را که وسیلهء اسمعیل اول اعلام گردیده و مغایر با اعتقادات اسلاف نادر بود، ترک کنند و با پیروی از تعالیم امام جعفر صادق آئین مذهبی جدیدی را بعنوان رکن پنجم اسلام بپذیرند.
وی در راستای اهداف خود، چنانکه میرزا محمد خلیل مرعشی میگوید:
بعضی از افعال را که شیوه و شعار شیعه میباشد، مثل تعزیه داشتن سید الشهداءعلیه السلام، برپا داشتن رسم عید غدیر خم و عید نوروز و غیره را ممنوع اعلام کرد.
با چنین توصیههایی،از تشیع چه چیز بر جای میماند؟در واقع نادر،تشیع را تا سر حد یک مذهب فقهی مستقل،تحت نام مذهب جعفری تنزل داد. باور او چنین بود که در عالم اسلام،همه مسلمانان باید در اصول با یکدیگر متحد باشند،اما از نظر فقهی،هر کس مذهب خود را داشته باشد.ایرانیان نیز در فقه تابع مذهب جعفری خواهند بود.
او در تمام دوران سلطنت سعی در قبولاندن این تغییر مذهب به عثمانیها داشت، ولی در این راه ناکام ماند. هدف نادر از این اقدامات هموار کردن راه برای تصرف همه ممالک اسلامی بود. مذهب در سیاستهای وی ابزاری جهت نیل به هدف محسوب میشد و نه خود هدف.
سیاست نادر در قبال روحانیان نیز از سیاست مذهبی وی جدا نبود. او روحانیان را تنها زمانی مورد اعتنا قرار میداد که از ایشان استفاده ابزاری در جهت نیل به اهداف خویش بکند؛ در غیر این صورت بهشدت با دامنه نفوذ روحانیان مقابله میکرد و ایشان را در محدودیت قرار میداد. او از علاقه قلبی روحانیان به دولت صفویه از یک سو و به نفوذ و احترام ایشان نزد عامه از دیگر سو آگاه بود؛ به همین دلیل از جمله نخستین اقداماتش، ضمن از رسمیت انداختن تشیع، تحدید عوامل قدرت روحانیان بود که از مهمترین جلوههای آن میتوان به قطع کمکهای مالی و تصرف منابع مهم درآمدهای ایشان اشاره کرد. هرگز اجازه نمیداد ایشان چه در زمینه سیاسی و حکومتی و چه در زمینه عمومی و رعیتی و حتی مذهبی سررشته امور را به دست گیرند و چه برای دولت و چه برای مردم خطمشی ترسیم نمایند.
«در حقیقت این او بود که تکلیف برای روحانیان معین میکرد و هرگز اجازه نمیداد مجتهد و ملایی در اوامر صادره مداخلت ورزد یا از مجرمی شفاعت کند»
حتی در زمان وی علمای شیعه امنیت جانی نداشتند و نادر به کمترین بهانه با گزارش های ناروای توطئه گران، آنان را به شهادت می رساند، که از جمله ایشان میرزا محمد حسین پیر - که قاضی ارتش نادر بود - و محمد زکی بن ابراهیم کرمانشاهی می باشند.
و در زمان وی، به دستور که یکی از منتصبین نادر، زبان محمد رضا شیرازی که از نوادگان صدرالمتألهین و از علمای آن روزگار بود را بریدند و وی مدتی پس از این واقعه چشم از دنیا فرو بست .
البته این نکته شایسته یادآوری است که مخالفت نادر با روحانیان فقط شامل علمای شیعه نمیشد، بلکه او ذاتا به قشرهایی مانند روحانی در تمام مذاهب اعتقاد آنچنان نداشت و وجود ایشان را غیرضروری و حتی در بسیاری موارد زیانبار می دانست. برای مثال زمانی میان روحانیان ارمنی و کاتولیک در اصفهان اختلافی پیش آمد و آن را به نادر ارجاع دادند، او رهبران مذهبی ارامنه را به پرداخت مبلغ کلانی جریمه کرد و گفت: «کشیشان نیازی به پول ندارند و فقط فکر مردم را پریشان میکنند و به بهانه مذهب پول میگیرند، در صورتی که احتیاج او بیشتر است، زیرا آن پول را به مصرف نیازمندیهای قشون میرساند» ؛ این جملات همانند همان جملاتی است که در زمان ضبط اوقاف شیعیان بیان کرده بود. بدین معنا نادر که خود را فرزند شمشیر میخواند، به گروهی جز نظامیان شمشیرزن و سربازان جنگجو اعتماد و اعتقاد نداشت.
برخی نقلها حکایت از آن دارد که وی نه تنها در اندیشه وحدت مسلمانان بود،بلکه بر آن بود تا دریابد آیا راهی برای یکی کردن همه موحدان هست.
از«هنوی»نقل شده است که:گویا شاه اظهار تمایل کرده که از اسلام و مسیحیت مذهب نوی بسازد که از هر دوی آنها بهتر باشد.این گرایش با اصرار نادر بر ترجمه متون مقدس،شاهدی بر تمایل او در این زمینه است.
به هر ترتیبی که بود عمر نادر در 1160ق با کشته شدنش به پایان رسید، بعد از مرگ او، وحدت و انتظام ایران از هم گسست، زیرا حکومت او بر فتوحات نظامی استوار بود و فرهنگ و ایدئولوژی در آن دخالت نداشت.
منابع
روزنامه میرزا محمد کلانتر ،ص4
نادر شاه(از لکهارت)،ص 86 و نیز تاریخ ایران(از سرجان ملکم) ، ص 472
تاریخ ایران زمین،ص352
مجمع التواریخ ، ص 84
مقاله تشیع در دوره نادر شاه افشار به نقل از تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه،ص 188
شهداء الفضیلة، ص:260، ص:246
تتمیمأملالآمل، ص: 154
زندگی نادرشاه (از جونس هنوی)،ص262)
جونس هنوى در زمان نادر شاه براى امور بازرگانى به ایران مسافرت کرده بود.
تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص:72
محمد هادی توکلی
پایان پیام/
نظر شما