خبر گزاری شبستان : این قصه هفت گنبد افلاک پرصداست . اری داستان و سرگذشت مسجد ضرار درسی اموزنده برای مسلمانان است.مسجدی با هدفی غیر الهی برپا شد و نبی اکرم بی درنگ به مقابله با ان پرداخت. در اندیشه دینی اعمال انسان ، اعمالی بی روح و بدون نیت نمی باشند . نیت فاعل ، صبغه الهی و غیر الهی به اعمال داده و صرف نظر از تاثیر، هویت بخش اعمال می باشد.
در این نوشتار بر انیم به این داستان اموزنده در دوران حیات نبی اکرم اشاره کنیم؛ سرگذشتی که احتمال دارد بعدها نیز در طول دوران خود با ان مواجه شویم. در اندیشه دینی نباید فریب ظواهر و عناوین را خورد بلکه در این نگرش باید با دیدی ژرف و تحلیلی تمامی حوادث پیرامون خود را رصد کنیم. این احتمال وجود دارد، زمانی قران را بر نیزه کنند زمانی به اسم مسجد بلکه بالاتر به اسم اسلام بزرگترین صدمات به پیگر اسلام وارد شود. و در دیدی جزئی تر به اسم پیدایش دانشگاه و مرکز فرهنگی و هنری و تاترو سینما و ... به نفس فرهنگ جامعه ما حمله شود و اقداماتی خارج از اصول تعریف شده و قانونی صورت گیرد .
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
دوستان در پرده میگویم سخن ؛ در داستان مسجد ضرار میخوانیم : هنگامی که پیامبر عازم تبوک بود نمایندگان حزب نفاق خدمت حضرت رسیده به بهانه اینکه پیران و بیماری انها شبها توان حضور در مسجد ضرارندارد خواستند تا مسجد دیگر بپا دارند . پیامبر نفیا یا اثباتا سخنی نگفت . و تصمیم را به بعد از مراجعت از سفر موکول کرد . منافقان که به دنبال محفلی برای گردهمائی و تشکیل جلسات خود بودند در غیاب پیامبر با شتاب به ساخت مسجد اقدام کردند . پیامبر بعد از مراجعت دستورداد تا مسجد را با خاک یکسان کننند. این اقدام پیامبر درس اموزنده ای بود تا فریب عناوین را نخوریم .
سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
ایات 107 تا 110 سوره توبه اشاره به داستان مسجد ضرار دارد . [سوره التوبة (9): آیات 107 تا 110] :
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (107) لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (108) أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (109) لا یَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (110)
ترجمه آیات
و کسانى که مسجدى براى ضرر زدن و (تقویت) کفر و تفرقه میان مؤمنان و به انتظار کسى که از پیش با خدا و رسولش ستیزه کرده ساختهاند، و قسم مىخورند که جز نیکى منظورى نداریم، و حال آنکه خدا گواهى مىدهد که دروغ گویند (107).
هرگز در آن مایست، مسجدى که از نخستین روز، بنیان آن بر اساس پرهیز کارى نهاده شده، سزاوارتر است که در آن بایستى، در آنجا مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه خویى کنند، و خدا پاکیزهخویان را دوست دارد (108).
آیا آنکه بناى خویش بر پرهیزکارى خدا و رضاى او پایه نهاده بهتر است، یا آن کسى که بناى خویش بر لب سیلگاهى نهاده که فرو ریختنى است، که با وى در آتش جهنم سقوط کند، و خدا قوم ستمکار را هدایت نمىکند (109).
بنیانى که ساختهاند همواره مایه اضطراب دلهاى ایشان است، تا وقتى که دلهایشان پاره پاره شود و خدا داناى شایستهکار است (110)
این آیات عده دیگرى از منافقین را یادآور مىشود که مسجد ضرار را ساخته بودند، و وضع ایشان را با وضع مؤمنین که مسجد قبا را ساخته بودند مقایسه مىکند.
کلمه" ضرار" به معناى ضرر رساندن است، و" ارصاد" به معناى کمین گرفتن و در انتظار حمله نشستن است.
خداوند در این آیه غرضى را که این طائفه از منافقین از ساختن مسجد داشتند بیان داشته و فرموده که مقصودشان از این عمل این بوده که به دیگران ضرر بزنند و کفر را ترویج نموده، میان مؤمنین تفرقه بیندازند و پایگاهى داشته باشند، تا در آنجا علیه خدا و رسولش کمین گرفته، از هر راهى که ممکن شود دشمنى کنند، و بطور مسلم اغراض مذکور مربوط به اشخاص معینى بوده، و آیه راجع به یک داستان و واقعهاى خارجى نازل شده، و آن داستان بطورى که از روایات مورد اتفاق برمىآید این بوده که جماعتى از بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، از رسول خدا (ص) خواستند تا در آنجا نماز بخواند. رسول خدا (ص) هم مسجد را افتتاح نموده، در آنجا به نماز ایستاد. بعد از این جریان، عدهاى از منافقین بنى غنم بن عوف حسد برده در کنار مسجد قبا مسجد دیگرى ساختند تا براى نقشهچینى علیه مسلمین پایگاهى داشته باشند، و مؤمنین را از مسجد قبا متفرق سازند و نیز در آنجا متشکل شده، در انتظار ابى عامر راهب که قول داده بود با لشکرى از روم به سوى آنها بیاید بنشینند، و رسول خدا (ص) را از مدینه بیرون کنند.
پس از آنکه مسجد را بنا کردند نزد رسول خدا (ص) آمده، درخواست کردند که آن جناب به آن مسجد آمده و آن را با خواندن نماز افتتاح فرماید و آنها را به خیر و برکت دعا کند، رسول خدا (ص) که در آن روز عازم جنگ تبوک بود وعده داد که پس از مراجعت به مدینه به آن مسجد خواهد آمد، پس این آیات نازل گردید.
و چون مسجد آنها به منظور ضرر زدن به مسجد قبا و ترویج کفر به خدا و رسول و تفرقه میان مؤمنینى که در مسجد قبا جمع مىشدند و محل کمین براى رسیدن ابى عامر راهب (محارب خدا و رسول) ساخته شده بود، لذا خداى تعالى از ایشان خبر داد که قسم خواهند خورد بر اینکه ما مقصودى از ساختن این مسجد نداریم مگر اینکه کار نیکى کرده باشیم، یعنى با زیاد کردن مساجد تسهیلاتى براى مؤمنین فراهم آورده باشیم، و مؤمنین همه جا به مسجد دسترسى داشته باشند. آن گاه خداى تعالى گواهى داده بر اینکه دروغ مىگویند.
ابتداء نهى مىکند رسول خود را از اینکه در آن مسجد به نماز بایستد، و سپس مسجد قبا را اسم برده، بعد از مدح و ثناى آن مسجد، نماز خواندن در آنجا را ترجیح داده و فرموده:
" هر آینه، آن مسجدى که از روز اول بر اساس تقوا باشد سزاوارتر است به اینکه در آن به نماز بایستى" و با این بیان به مدح نیت بانیان آن از نخستین روز پرداخته، و بدان جهت نماز گزاردن در آن را بر نماز در مسجد ضرار ترجیح داده است.
و معناى آیه این است که: تا ابد در مسجد ضرار براى نماز نایست، که من سوگند مىخورم مسجد قبا که بر اساس تقوا و پرهیز از خدا از روز اول بنا نهاده شده، سزاوارتر است به اینکه در آن به نماز بایستى، زیرا در آن مسجد رجالى هستند که دوست مىدارند خود را از گناهان پاک سازند- یا از پلیدیها و آلودگىها طاهر نمایند، و خداوند کسانى را که در صدد پاک کردن خود باشند دوست مىدارد، و تو باید در میان چنین مردمى به نماز بایستى.
روایاتى در مورد بناى مسجد ضرار و نزول آیات مربوطه:
در مجمع البیان مىگوید: مفسرین نقل کردهاند که بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، به نزد رسول خدا (ص) فرستادند تا تشریف آورده، در آن نماز بگزارد، رسول خدا (ص) آن مسجد را افتتاح فرمود، جماعتى از منافقین از بنى غنم بن عوف برایشان حسد برده، با خود گفتند: ما نیز مسجدى مىسازیم و در آن نماز مىگزاریم، و دیگر به جماعت محمد (ص) حاضر نمىشویم. و آنها دوازده نفر بودند، بعضى گفتهاند پانزده نفر بودند، که از جمله ایشان بود ثعلبه بن حاطب، معتب بن قشیر، و نبتل بن حارث، پس مسجدى پهلوى مسجد قبا ساختند.
پس از آنکه از کار آن فارغ شدند نزد رسول خدا (ص) آمده، در حالى که آن جناب آماده سفر به تبوک مىشد، بعرضش رساندند: یا رسول اللَّه! ما براى افراد مریض و کسانى که کارشان زیاد است و نمىتوانند راه دورى طى نموده تا مسجد شما بیایند، و نیز براى شبهاى بارانى و شبهاى زمستان مسجدى ساختهایم و میل داریم بدانجا تشریف آورده، در آن نماز بگزارى، و براى ما به برکت دعا فرمایى. حضرت فرمود: من الان سر راه سفرم، اگر ان شاء اللَّه برگشتم به محله شما مىآیم و در مسجد شما نماز مىگزارم، ولى وقتى از سفر تبوک برگشت این آیات نازل شد، و وضع آن مسجد را روشن نمود « مجمع البیان ج 1 ص 649».
رسول خدا (ص) عاصم بن عوف عجلانى و مالک بن دخشم را که از قبیله بنى عمرو بن عوف بود فرستاد و به ایشان فرمود: به این مسجدى که مردمى ظالم آنجا را ساختهاند بروید، و خرابش نموده آن را آتش بزنید. و در روایت دیگرى آمده که عمار یاسر و وحشى را فرستاد و آن دو آن مسجد را آتش زدند، و دستور داد تا جاى آن را خاکروبهدان نموده، کثافات محل را در آنجا بریزند « مجمع البیان ج 5 ص 72».
مؤلف: و در روایت قمى آمده که: آن جناب مالک بن دخشم خزاعى، و عامر بن عدى از قبیله بنى عمرو بن عوف را فرستاد، و مالک بدانجا شده به عامر گفت: صبر کن تا من از منزل آتشى بیاورم، پس به درون خانه خویش شده آتشى بیاورد و به سقف مسجد که از شاخ و برگ خرما پوشیده بود افکند، همچنین سوختنىهاى داخل مسجد را آتش بزد و مردم آن مسجد متفرق شدند، و زید بن حارثه هم چنان نشست تا مسجد به کلى بسوخت، آن گاه دستور داد تا چهار دیوارش را خراب کردند «1».
و این قصه به طرق بسیارى از طرق اهل سنت وارد شده، و روایات همه، مضمونشان قریب به هم نقل شده، جز اینکه در اسامى افرادى که مامور به تخریب مسجد شدهاند اختلاف دارند.
در کافى به سند خود از حلبى از امام صادق (ع) روایت کرده که گفت: من از آن حضرت پرسیدم آن مسجدى که بر اساس تقوى بنا نهاده شده کدام مسجد بود، حضرت فرمود: مسجد قبا بود « فروع کافى ج 3 ص 296 ح 2».
زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند
رجوع کنید به : ترجمه المیزان، ج9، ص: 529
روح الله دارائی
پایان پیام/
نظر شما