آشی که بلاگرها برای فرهنگ پخته‌اند

قرار بود فضای مجازی برای کاربران تبدیل به محیطی جالب شود که با وجود مجازی بودن‌اش، ابعاد مختلفی از آموزش، فرهنگ، هنر و بسیاری از مسایل را مطرح می‌کند؛ انکار نمی‌کنیم که چنین رویکردهای مثبتی بوده اما وزنه فعالیت‌های منفی سنگین‌تر شده و متاسفانه که گویا جریان آب در کشور ما نسبت به این فضا برعکس در حال حرکت است!

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری شبستان: دیگر خبری از آن فرهنگ غنی نیست؛ یا حداقل اگر نگوییم نیست دیگر حال و هوای گذشته را ندارد؛ تنها وِرد زبان این و آن شده که ایران، چندهزار سال تمدن و پیشینه دارد اما کجا در رفتار و گفتارمان این فرهنگ را عملا به نمایش گذاشته و میراث‌دارش بوده‌ایم که اکنون ادعایش را داشته باشیم؟ شاهد مثال و نمونه بارز این مساله، بازار مکاره‌ای است که این روزها در فضای مجازی کشور می‌بینیم و به همین مناسبت مروری داریم بر آنچه که به نام تولیدمحتوا به خورد مخاطب از همه جا بی‌خبر این فضا می‌دهند اما هرکسی اطلاع ندارد که صاحبان این صفحات پر مخاطب، خودشان با چه مشکلات و چالش‌هایی در زندگی واقعی دست و پنجه نرم می‌کنند؛ خبرنگار شبستان صرفا برای تبیین و آگاهی بخشی چند نمونه از این موارد را برای اطلاع مخاطبان ارایه کرده است که در ادامه می‌خوانید:


درخواست طلاق یک مرد به دلیل چالش‌های اینستاگرامی همسرش

گویا مردی از چالش‌های متعدد همسرش به ستوه آمده و فرار را بر قرار ترجیح داده و در دادگاه درخواست طلاق داده است چراکه طبق آنچه که به قاضی گفته، همسرش برای او شب و روز نگذاشته و برای مثال یکبار در لایو اینستاگرام با او تماس گرفته و ادعا کرده که دچار سانحه شده و خلاصه امر تصادف کرده تا واکنش او را ببیند و به بقیه فالوورها یا همان (دنبال‌کنندگان) صفحه‌اش در اینستاگرام اعلام کند که شوهرش چه‌قدر نسبت به او توجه و علاقه دارد! یا یکبار دیگر در حالی که این مرد بخت‌برگشته به تازگی در یک شرکت استخدام شده بود؛ همسرش شب، ‌ وقت خواب به ناخن‌هایش لاک زده است!

اما این تنها نمونه‌ای از امواج وسیعی است که دریای فضای مجازی کشور را درگیر خود کرده و در این بین مظلوم‌ترین افراد، کاربران به ویژه کاربران نوجوانی هستند که با این محتوا مواجه می‌شوند؛ گویی هرکسی از راه رسیده و دارای یک دستگاه تلفن همراه است اجازه دارد تا هر کلیپی را تحت عنوان تولید محتوا تولید و به خورد مخاطب بدهد!

وقتی مردان روسری به سَر وارد میدان می‌شوند

این ظاهر شاید در اولین نگاه باعث خنده مخاطب شود اما وقتی تک به تک کلیپ‌ها یا تولیدمحتوای این آقایان را بررسی می‌کنیم، متوجه خواهیم شد که آنها تنها مردان روسری به سَری هستند که به بهانه از بین بردن ترومای دوران کودکی وارد میدان مجازی می‌شوند اما در حقیقت در قالب این عنوان به دنبال جذب تبلیغ و کسب درآمد هستند؛ البته انکار نمی‌کنیم که کسب درآمد از طریق اینستاگرام رویکردی جهانی است و بسیاری از بلاگرها با تولید محتوای گوناگون، سعی در جلب توجه شرکت‌های بزرگ برای گرفتن تبلیغ و در نهایت کسب درآمد دارند اما واقعیت آن است که باید به این نکته به خوبی توجه داشته باشیم که زیست‌بوم فرهنگی هر کشور با دیگری متفاوت است.

این افراد به چه قیمتی حاضر شده‌اند تا ادا و اطوار عجیب و غریب و بعضا تحقیرآمیز از بانوان خانواده را در قالب ساخت کلیپ‌های به قول خودشان (طنز) به جامعه ارایه کنند آن هم در حالی که جنسیت اصلی‌شان مرد است؟ روسری و چادر بر سرشان بگذارند و عادت‌های رفتاری مادران را به خورد مخاطب بدهند؟ تا او بخندد؟ تصور کنید مردی با ریش و سبیل یا بدون آن، روسری و چادر سَر کند و صدایش را نازک کرده و ادای مادرش را در بیاورد.

هرچه فکر می‌کنم این کارها هیچ سنخیتی با فرهنگ فاخر ایرانی ندارد اما در عین حال نظارتی نیز بر تولید محتوا وجود ندارد و این محتوای سخیف به مثابه یک قارچ سمی روز به روز در حال گسترش است.

... و این حکایت افرادی است که هر کار مضحکی را برای خنداندن مخاطب انجام می‌دهند اما در واقع شأن و جایگاه انسانیت را زیر سوال برده‌اند اما گویا این ابیات برای این روزگار بیش از هر زمان دیگری کاربرد داشته و صدق می‌کند:

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
خواهی که شود بخت تو فرخنده و پیروز

خواهی که شود عید سعیدت همه نوروز
خواهی که شود طالع تو شمع شب افروز

خواهی که رسد خلعت و انعام به هر روز
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

امروز به جز مسخره رندان نپسندند
علم و هنر و فضل بزرگان نپسندند

ادراک و کمالات به تهران نپسندند
جز مسخره در مجلس اعیان نپسندند

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
خواهی که شوی با خبر از کار بزرگان

آشی که بلاگرهای آشپزی برای فرهنگ می پزند

آیا همه زنان جامعه ما دارای لوکس‌ترین ملزومات آشپزخانه هستند؟ آیا همه کیک‌پز، سرخ‌کن، هواپز، همزن برقی و هزاران قلم از وسایل تازه این بازار خوش و آب رنگ را در آشپزخانه خود دارند که حالا بخواهند تا این حد سریع و بدون وقفه آشپزی کنند؟ از آن گذشته بدون هیچ رودربایستی آیا همه خانواده‌های ایرانی در این چنین شرایط اقتصادی بغرنجی توانایی خرید مواد اولیه برای پخت و تهیه این غذاها و دسرها را دارند؟ قطعا که خیر!  

به قول معروف ...این مردم به نان شب‌شان محتاج‌اند؛ بدون هیچ سیاه‌نمایی اکنون بخش قابل توجهی از جامعه با مشکلات شدید اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند؛ بعد آیا انصاف است که به نام تولید محتوا، مدام در اینستاگرام با کلیپ‌های رنگارنگ بلاگرهایی مواجه شوند که هر روزِ خدا یک گوشه از خانه و زندگی‌ خود را به نمایش گذاشته و از غذا و دسرهای متنوع‌شان فیلم می‌گذارند؟ شاید این بلاگرها در پاسخ به این اظهارات بگویند: کسی آنها را اجبار نکرده است مگر مجبور به دیدن کلیپ‌های ما هستند؟ پاسخ ما نیز چنین است که: هرگز! مجبور نیستند اما الگوریتم اینستاگرام این چنین تعریف شده است که با پسندیدن یا به قول معروف (لایک) کردن هر محتوایی که برچسب یکسان داشته باشد، خود به خود بسیاری از کلیپ‌های مرتبط برای کاربر بالا می‌آید بنابراین چنین شرایطی هیچ ارتباطی به کاربران ندارد و تنها می‌توان به چنین افرادخودشیفته‌ای گفت:اندکی انصاف اگر در وجودتان نیست...انسانیت داشته باشید.

کودکی تو از آنِ من است...بپر جلوی دوربین؛ چون پول می‌خواهم!

و این ماجرای غم‌انگیز خردسالان زیبارویی است که توسط والدین سودجوی خود، بهترین دوران زندگی‌شان تبدیل به جهنمی بهشت‌گونه می‌شود! به این معنا که از دیدِ کاربران فضای مجازی و آنان که از بیرون شاهد این زندگی به ظاهر لاکچری هستند؛ این کودکان شرایط بسیار ایده‌آلی دارند در حالی که به معنای واقعی کلمه حتی شب و روز نداشته و هر لحظه از روز (تفاوتی ندارد که چه ساعتی باشد) همواره باید آماده باشند تا جلو دوربین ژست بگیرند.  

کودک در این سن و در ابتدای فعالیت‌های بلاگری والدین؛ شاید هیچ درکی از شرایط نداشته باشد و آن را به مثابه یک بازی بداند، اما به تدریج می‌فهمد که حتی اگر خسته است وقتی پای دوربین در کار باشد باید لباس‌های جدیدش توسط والدین یا کارمندان شرکتی که پدر و مادر با آنها قرارداد بسته‌اند تنش‌اش شوند؛ بعد موهایش آراسته شده و در نهایت آن‌قدر بخندد و ژست بگیرد تا بالاخره یکی از آنها مورد رضایت عکاس واقع شود.

او هم انسان است و خسته می‌شود و مهمتر از همه اینکه توان جسمی او قابل قیاس با فرد بزرگسال نیست، جسم نحیف‌اش قربانی زیاده‌خواهی والدین‌اش شده است؛ حال در این بین عده‌ای از والدین این کودکان رحم و مروتی دارند و با او خوش‌رفتاری می‌کنند و عده‌ای حتی به اندازه دانه ارزن، بویی از انسانیت نبرده و بچه را تنبیه کلامی و متاسفانه بعضا جسمی می‌کنند...؛ در این بین چه کسی باید پاسخگو باشد؟  

والدین این کودکان در پاسخ به اینکه چرا این وضعیت را برای فرزندتان ایجاد کرده‌اید می‌گویند: او خودش نمی‌فهمد که ما در حال خدمت به آینده‌اش هستیم! برایش پس‌انداز جمع می‌کنیم! ....بله! قطعا! پس‌اندازی که نتیجه‌اش را در زیر و رو شدن یا به قول معروف کن‌فیکون شدن ظاهر زندگی همین پدران و مادران می‌بینیم و حال پرسش اینجاست که پس کجاست آن پس‌اندازی که حرف‌اش را می‌زدید؟ همه‌اش که باد هوا شد روی صفحه اینستاگرام ...

 آنچه که اشاره شد تنها مشتی از خروار است؛ چه بسیار اتفاقات عجیبی که در فضای مجازی کشور به وقوع می‌پیوندد و متاسفانه مورد توجه کاربران قرار می‌گیرد؛ هرچند که تلاش‌های مسئولان فضای مجازی قابل تقدیر است و برای مثال پلیس فتا، همواره و همواره در سریع‌ترین زمان ممکن به جرائم سایبری رسیدگی کرده است، اما حقیقتا سر و سامان دادن به محتوای ارایه شده در این گستره نیازمند یک کار فرهنگی گسترده و بدون وقفه است تا شاید مرهمی ولو اندک بر این زخم جانکاه باشد.  

خبرنگار خبرگزاری شبستان برای اطلاع هرچه بیشتر مخاطبان شماره تماس چند نهاد مهم، پیگیر و تاثیرگذار را درج می‌کند تا مردم در صورت نیاز بتوانند با آنها در تماس باشند:

مرکز فوریت‌های اجتماعی سازمان بهزیستی با شماره تلفن ۱۲۳ که آماده دریافت هرگونه کودک‌آزاری است و سریعا به این مهم رسیدگی و سریعا در محل حاضر می‌شوند.

شماره تماس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ناجا (فتا) به شماره: ۰۹۶۳۸۰

کد خبر 1774384

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha