حسین محمدرضایی جانباز دوران دفاع مقدس که از ۱۴ سالگی وارد جبهه های حق علیه باطل شد و از سال ۷۵ به روایتگری در مناطق جنگی مشغول است در گفتگو با خبرگزاری شبستان در استان قم از آن دوران گفت...
بعد از جنگ جهانی دوم معادلات دنیا به هم خورد و دنیا تبدیل شد به دو ابرقدرت شرق و غرب، اما پیروزی انقلاب اسلامی همه معادلات جهانی و منطقه را به هم ریخت با اینحال همه فکر می کردند که این انقلاب پایدار نخواهد ماند.
این استاد راوی دفاع مقدس در دانشگاه ادامه داد: ارتش به دلیل وابستگی به رژیم ستمشاهی و آمریکای جهان خوار عملا از بین رفته بود؛ چهل هزار مستشار نظامی آمریکا که در ارتش حضور داشتند و کار علمی و فناوری را از دست بچه های ایران گرفته بودند بعد از انقلاب از کشور رفتند و آمریکا و منافقین به دنبال این بودند که ارتش را منحل کنند و نقطه اوج امید دفاعی هر کشور که ارتش هست را از بین ببرند اما خوشبختانه امام با درایت خاصی که داشتند ارتش را حفظ کردند و وقتی جنگ آغاز شد امام راحل با مدیریت و تدبیر جنگ و دفاع را مردمی کردند.
مولف کتاب نقش زن در پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد: وقتی دفاع مردمی شد و سپاه شکل گرفت یقینا ساز و کار یک ارتش مسلح و نظامی را نداشت و به نوعی می شود گفت یک جنگ مردمی پارتیزانی بود که در مقابل ارتش مسلح رژیم عراق که همه کشورهای غربی دنیا پشت سرش بودند باید مقاومت می کرد. در این جنگ مردمی تنها راه توکل و توسل به خدا و اهل بیت بود یعنی یک معجزه می توانست ایران را در برابراین جنگ سنگینی که توسط همه دنیای غرب و شرق علیه ایران مظلوم انقلاب نوپا و مردم بی پناه آغازشده بود را نجات دهد و این معجزه مقاومت و توکل بود.
سازوکار و سلاح های ارتش عراق و آموزش هایی که ارتش عراق دیده بود و کمک هایی که به ارتش عراق می شد اصلا با داشته های ما قابل مقایسه نبود
وی افزود: ما در جنگ هزاران هزار نمونه از این توسل و توکل را دیدیم و به عینه دیدیم که اگر عنایت و فرماندهی امام زمان(عج) نبود یقینا در عملیات های سنگینی که ارتش عراق داشت و یا متقابلا عملیات های بزرگی مثل بیت المقدس، فتح المبین، خیبر، کربلای چهار و کربلای پنج که همه این ها منجر به آزادسازی خاک عزیز جمهوری اسلامی از اشغال دولت متجاوز عراق شد جز با امداد الهی و کمک الهی و مدد غیبی امکان پذیر نبود. چرا؟ چون سازوکار و سلاح های ارتش عراق و آموزش هایی که ارتش عراق دیده بود و کمک هایی که به ارتش عراق می شد اصلا با داشته های ما قابل مقایسه نبود، یعنی با یک تفنگ ساده برنو در مقابل تانک تی ۵۲ و تی ۷۲ پیشرفته ارتش عراق که سلاح های روز دنیا بودند مقاومت می کردیم پس عملا به لحاظ علمی و علم روز دنیا و به لحاظ فکر بصری بشر، قابل پذیرش نیست. آنچه که می توانست ایران را پیروز کند این اعتقاد رزمنده ها به جنگ با دشمن سراپا مسلح برای رسیدن به حق بود چرا؟ چون دفاع مقدس حق بود، دلیل اصلی انقلاب اسلامی کلمه «لا اله الا اللّه» بود که امام فرمود : «امام فرمود پرچم لا اله الله را بر فراز قله های رفیع کرامت و انسانیت به اهتزاز در خواهیم آورد» . این کلمه «لا اله الا اللّه» که نشان از بندگی دارد و این پرچم ان شالله نصب خواهد شد و ادامه راه انبیا و صلحا و امام حسین (ع) خواهد بود.
محمدرضایی تصریح کرد: طبیعی بود اگر در جنگ معجزه و توسل ببینیم و امدادهای غیبی ببینیم، جای شک و تردید ندارد چون جزو اعتقادات شیعه است، و خود رزمنده ها نیز دلیل عمده ای که به این اعتقادات می رسیدند و باور داشتند که می شود با دست خالی در مقابل دشمنان ایستاد این وعده الهی بود که خداوند در قران وعده داده بود: «یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ» دین خدا را یاری کردیم و خدا ما را ثابت قدم کرد و ما را یاری کرد در مقابل همه دشمنان و این مطلب را همه می دانستند از صدام تا آمریکایی ها و اروپایی ها همه می دانستند و کاملا طبیعی بود.
این روایتگردفاع مقدس ادامه داد: مادری که بچه اش را به عشق امام حسین(ع) و پای زیارت عاشورا شیر داده بود امروز دلش قرص بود و اگر یک فرزند دوفرزند حتی تا هفت فرزندش در جنگ شهید می شدند خم به ابرو نمی آورد. این امداد غیبی بود وقتی مادری هفت جوان خود را هدیه می کند و توکل و توسل به خدا و اهل بیت داشته باشد و غمگین نشود و به امامش بگوید تو گریه نکن من بچه ام را داده ام که تو گریه نکنی، این عین امداد غیبی الهی است.
وی با بیان اینکه همه این بچه ها در مسجد بزرگ شده بودند، افزود: همه پای قرآن وپای دعای کمیل رشد کرده بودند و این مسیری بود که امام راحل نشان داده بود، امام علی (ع) می فرماید: رابطه ای که با خدا حل شود، خدا آن رابطه را با مردم حل می کند، خداوند محبت امام را به دل مردم انداخت ومردم پای امام خود ایستادند.
محمدرضایی ادامه داد: امام فرمود مسجد سنگر است سنگر ها را حفظ کنید، بهترین سنگر در دوران دفاع مقدس، مسجد بود. این سنگر حفظ شد و از دل این مسجد، بچه مسجدی ها از نوجوان یازده دوازده ساله مثل شهید فهمیده ها تا پیرمرد هشتاد نود ساله وارد جبهه شدند، مسجد محل اعزام به جنگ بود، وقتی تربیت قرآنی می شود وقتی تربیت مسجدی می شود طبیعتا رزمنده، رزمنده الهی می شود و لشکر، لشکر الهی می شود.
مولف کتاب نقش زن در پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد: این جای شک و تردید برای ما نداشت، دشمنان تعجب می کرد شاید شما باور نکنید رزمنده سیزده چهارده ساله وقتی در عملیات وارد سنگر می شد و سرهنگ عراقی که فرمانده لشکر عراقی بود نگاه به این کودک یا نوجوان سیزده چهارده ساله می کرد آن هم در مقابل آن همه عظمت توپ، تانک و تفنگ و لشکرکه در اختیارش بود، حالا آن فرمانده در مقابل این بچه سیزده چهارده ساله بسیجی باید اظهار کوچکی و خضوع می کرد.
شهید ولی الله یعقوبی نوجوان دوازده ساله ای که متولد شهریور پنجاه و دو بود در ۱۲سادگی وارد جنگ شد و در سنگر کمینی که با عراقی ها پنجاه متر فاصله داشت نماز شب می خواند و مثل ابر بهار گریه می کرد
وی افزود: این بچه اگر نمی ترسید چون درمسجد تربیت شده بود و دل به خدا و توکل به خدا داشت، شهید ولی الله یعقوبی نوجوان دوازده ساله ای که متولد شهریور پنجاه و دو بود در ۱۲سادگی وارد جنگ شد و در سنگر کمینی که با عراقی ها پنجاه متر فاصله داشت نماز شب می خواند و مثل ابر بهار گریه می کرد یک بار به او گفتم ولی الله تو مثل آدم های هفتاد ساله که گناه کرده اند گریه می کنی، گفت شما خدا رو نشناخته اید. آن بچه دوازده ساله خدا را چگونه شناخته بود؟ بعد گفت بچه ها خودم میدانم که خدا شهادتم را همینجا به من می دهد و در همان کمین نیز به شهادت رسید.
این جانباز دوران دفاع مقدس ادامه داد: همچنین شهید محمد رسولی همکلاسی نوجوان سیزده ساله من که در عملیات خیبر مفقود شد پدرش چوپان بود و از خانه های مردم هر کدام چند گوسفند می گرفت و صبح به صحرا می رفت وبا دستمزد چراندن گوسفندان مردم و نام حلال فرزندی مثل محمد تربیت کرد، محمد که درسن سیزده سالگی در عملیات خیبر برای همیشه الهی شد و هنوز پیکرش برنگشته است، همان نان حلال باعث شد که برادر بعدی در کربلای چهار مفقود شود، این پدر با خدا معامله کرد و دوعزیزش را در راه خدا تقدیم کرد، این جز امداد غیبی و تربیت مسجدی چیزی نبود.
وی افزود: شهید محمد علی محمد رضایی تنها پسر خانواده که ۹ خواهر داشت، پدر به جای پسر به جبهه آمد و گفت مادرش طاقت از دست دادن فرزند ندارد، مادر آمد در پایگاه بسیج و اعلام کرد مرا به جبهه ببرید تا نان بپزم و لباس یشویم تا یک دانه پسرم جبهه نرود، ۵ سال مقاومت کردند و بعد از۵سال پای محمدعلی به جبهه باز شد و در همان اولین عملیات به شهادت رسید. مادرش در تشییع جنازه محمدعلی به من گفت من مطمئن بودم اگر محمدعلی پایش به جبهه برسد شهید می شود، پدرش می گفت از نوجوانی نماز شبم ترک نشده و گناه نکردم، چه می شود که یک مادر می داند بچه اش پایش به جبهه برسد شهید می شود این جز امداد غیبی نیست، اینها دلشان را با خدا صاف کرده بودند همه رزمندگان و شهدا انتخاب شده های خداوند بودند، و به قول حضرت امام همه شهدا اسم شان در لوح محفوظ وجود دارد.
و این گوشه ای از رشادت ها و ایثار پدران و مادران و فرزندان و رزمندگان و پاسداران و ارتشیان و بسیجیان در دوران دفاع مقدس بود...
نظر شما