به گزارش خبرنگار فرهنگ و اجتماع خبرگزاری شبستان، براساس دادههای علمی و پژوهشی جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی، فیلمها و سریالهای خشونتآمیز میتوانند تأثیرات مختلفی بر روانشناسی فرد و جامعه بگذارند. یکی از مهمترین این تأثیرات "حساسیتزدایی" است که باعث میشود مخاطب در مواجهه با خشونت واقعی واکنش کمتری نشان دهد. هرچند که رسانهها و بسترهای پخش آثار نمایشی چه سینما، چه نمایشخانگی و چه تلویزیون حق بازتاب واقعیتهای تلخ و دردناک جامعه را دارد، اما باید توجه داشت که نحوه نمایش خشونت و پیامهای منتقلشده از طریق فیلمها میتواند بر تماشاگران اثرگذارباشد. بنابراین، تولیدکنندگان فیلمها باید بهدقت در مورد پیامهای اخلاقی و اجتماعی آثار خود فکر کنند و در عین حال، از ترویج خشونت بیمورد خودداری کنند. لذا در این خصوص خبرنگار فرهنگ و اجتماع خبرگزاری شبستان با «فرزانه زحلی» مدرس دانشگاه و منتقد سینما گفتگویی انجام داده است که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
زحلی با اشاره به دلایل افزایش خشونت در سریالهای نمایشخانگی اظهارکرد: به تازگی سریال هایی ساخته و پخش شده اند که دارای حجم بسیار بالایی از خشونت هستند و این سوال را میپرسند که آیا نشان دادن خشونت خوب است یا بد؟ سریال های نمایش خانگی «درام» هستند و درام به معنای شرح زندگی مردمان در همه جلوه های آن است. جلوه هایی مانند غم، شادی، ترس، رحم، عشق و حتی خشونت. در واقع نمی توان به یک فیلمساز گفت که در فیلم خود خشم و خشونت را نشان نده به ویژه برای آن دسته از سریال هایی که بیننده عام از همه گروه های سنی دارند لذا توجه به مقدار و چگونگی ارائه خشونت در خور تامل است.
خشونت در فیلم ها بازتاب مناسبات و شرایط اجتماعی
وی گفت: هر چیزی که با اعمال زور باعث ایجاد صدمه جسمی، روحی و روانی انسان شود، خشونت به شمار می رود. خشونت تنها کشت و کشتار و خونریزی نیست که بالاترین مرحله آن به شمار می رود. خشونت میان دوستان و خویشاوندان از جمله آنهاست؛ در این میان رفتارهایی دیده می شود که بسیار آزاردهنده و بازدارنده است و مانع از زیست آرام و آسوده انسان ها می شود.رفتارهایی خشن که از مناسبات خشن میان انسانها برمیخیزد یا خشونت کلامی که از طریق حرف، سخن و زبان با تکنیک تهمت زدن، ناسزا گفتن، تهدید کردن، نادیده گرفتن و بی پاسخ گذاشتن و حتی افشاگری و پنهان کاری رخ می نماید. به اعتقاد من این گونه فیلم ها و سریال ها بازتاب مناسبات و شرایط اجتماعی هستند.
زحلی با بیان اینکه متاسفانه جامعه به مرحله خشنی رسیده است و خشونت با همه وجوه و سطوحش در جامعه موج می زند افزود: این سریال ها نیز که درام ها و داستان های خود را از اتفاقات و شرایط جامعه می گیرند ناگزیر بازتابنده خشونت خواهند بود. مسئله این است که فیلمسازان برای بدست آوردن سطح بالاتری از هیجان که مخاطب بیشتری را برایشان فراهم کند، خشونت را با آب و تاب بیشتر و شدت افزونتری به نمایش می گذارند و همین خود باعث آزار روح و روان بیننده می شود. در واقع فیلمساز با قصد نشان دادن خشونت برای نکوهش خشونت، فیلمش را می سازد اما تصویر خشن ، خود باعث ایجاد خشونت و آزار بیننده می شود.
کاهش مشکلات جامعه یکی از راههای پایین آوردن خشونت در سریال ها
این منتقد سینما با بیان اینکه خشونت این فیلم ها با جامعه درارتباط است بیان کرد: اگر جامعه آرام باشد و خشونت در آن موج نزند، فیلم ها و سریال ها هم تا این اندازه انباشته از خشونت نمی شوند. گاهی به نظر می رسد خشونت تبدیل به یک گفتمان اجتماعی شده است؛ گروهی در این اندیشه که چگونه آن را از بین ببرند و گروهی به فکر آنند که چگونه از آن بهره ببرند، تا بتوانند با کنترل دیگری سود و منافع خود را تضمین کنند. واقعیت این است که در جامعه ما تبعیض طبقاتی، فقر، بیکاری، ستم به زنان، اعتیاد، گرانی و مشکلاتی از این قبیل که باعث خشونت می شود به وفور دیده می شود، یکی از راههایی که می توان خشونت در سریال ها را کاهش داد، پایین آوردن و از بین بردن این مشکلات است نه این که به فیلمساز بگوییم خشونت را نشان ندهد و طوری فیلم بساز که انگار همه چیز آرام و جامعه گل و بلبل است؛ زیرا فیلمساز در پاسخ خواهد گفت که من دارم جامعه را می نمایانم .
خشونت مانع از گفت و گو و تعامل فرهنگی بین مردم می شود
این مدرس دانشگاه بیان کرد: ایرانیان در طول تاریخ همواره خواهان غنی کردن فرهنگ خود و گسترش و توسعه مناسبات میان فرهنگی با سایر فرهنگ ها بوده اند؛ توجه به غنای فرهنگی میان مردم هم حائز اهمیت است .مردم تمایل دارند هم خود و هم کشورشان را از نظر فرهنگی توسعه و رشد دهند. امروز ما نسبت به خشونت های حاکم در این سریال ها موضع گیری می کنیم؛ زیرا دریافته ایم که خشونت مانع گفتگو و تعامل فرهنگی و همدلی میان مردم می شود. وقتی جامعه ای توسعه نیافته باشد، حقوق شهروندی برای شهروند خود متصور نباشد، همگان به فکر برداشتن کلاه همدیگر می افتند. وقتی هیچ کس به دیگری اعتماد ساختاری یعنی امنیت اخلاقی، امنیت شغلی، تامین مخارج زندگی و امثالهم نداشته باشد، دیگر شهروندی وجود ندارد و تنها یک مشت آدم هستیم که در جوار هم زندگی می کنیم و ناگزیریم به همدیگر حمله کرده و خشونت روا داریم. این خشونت امروز غذای هر روزه ذهن مردم شده است و مردم آن را همه روزه به چشم خود می بینند؛ مثلا اگر فردی در حال رانندگی خلاف کند، وقتی با اعتراض دیگران روبرو شود، صدای خود را بالا می برد و حرف های ناخوشایندی بر زبان می راند. خشونت در جامعه مانع گفت و گو می شود و عدم گفت و گو عدم توسعه فرهنگی را به دنبال دارد. عدم توسعه فرهنگی نیز مردم را از حقوق شهروندی خود دور می کند.
وی ادامه داد: متاسفانه موجی به راه افتاده است که هنرمندان را به خاطر نمایش خشونت متهم می کنند؛ بدون توجه به این نکته که این مسائل در جامعه وجود دارد. فیلمساز خود می داند در همه جای دنیا تصویر کشته شدن بچه را نشان نمی دهند یا در یک خانواده اگر کسی قتلی انجام داد، نسل اندر نسل آن خانواده قاتل نیستند اما در آثار جدید، درست خلاف این رخ می دهد به نظر می رسد فیلمسازان باید محدودتر، پوشیده تر، و اشاره ای تر خشونت را به تصویر بکشند و نه عریان و بی پروا. شاید منشا این امر عدم گفتگوی سازنده در جامعه و بین مردم است. نباید فراموش کرد که هنرمندان نیز خود بخشی از جامعه هستند.
زحلی تصریح کرد: در سینمای هالیود که مخاطب ایرانی نیز با آن خو گرفته است؛ دو مولفه پر کاربر و مهم وجود دارد، سکس و خشونت. در سینمای ایران مولفه لمس و بوسه و .... وجود ندارد لذا فیلمساز تنها به بهره گیری از خشونت برای جلب رضایت تماشاگر متکی است. نبودن بخش اول نه تنها خود به خود خشن است بلکه برای جبران بار خود را بر دوش خشونت می اندازد و بدین ترتیب خشونت دوچندان می شود. در نتیجه عشق، مهربانی و ملاطفت زیر دست و پای خشونت له می شود. یعنی عملا خشونت به نمایش درآمده عشق را نابود می کند .آن هم در فرهنگ ایرانی که مبتنی بر مهر، مهردوستی و مهربانی است. اگر یک بیننده غیر ایرانی به این فیلم ها نگاه کند به این نتیجه می رسد که در ایران خشونت، همه ابعاد زندگی ایرانیان را تسخیر کرده و بر عشق پیروز شده است .
ساخت فیلم فلسفی به گفتگو نیاز دارد
این منتقد سینما خاطر نشان کرد: امروزه با توجه به شیوع گوشی های همراه در دست همگان دیگر تعیین رده سنی معنا کاربرد ندارد .این جاست که هنرمندان باید هوشیاری و همدلی خود را بیشتر نمایان سازند . همدلی عنصری است که به خاطر خشونت در جامعه به فراموشی سپرده شده است. هنرمند بایستی ابتدا خود همدلی داشته و سپس آن را از طریق فیلم هایش به جامعه تزریق کند؛ همدلی عنصر مغفولی میان هنرمند ، مردم و فیلم روی پرده است، در این فیلم ها همدلی وجود ندارد و همه با هم دشمن بوده و به همدیگر پرخاش می کنند در این شرایط گونه مهمی از سینما که به مباحث فلسفی می پردازد نیز ساخته نمی شود زیرا برای ساخت فیلم فلسفی به گفتگو نیاز داریم.
وجود خشونت پنهانی در فیلم ها (خشونت طبقاتی)
وی با اشاره به انواع خشونت در این فیلم ها گفت: این سریال ها به جز نمایش علنی خشونت ( فیزیکی، کشتار و خونریزی)، خشونت دیگری بنام خشونت پنهانی در خود دارند. در اکثر این فیلم ها و سریال ها (گردن زنی) این اتفاقات برای متمولین با خانه های آنچنانی، ماشین های آنچنانی و لباس های آنچنانی رخ می دهد، این در حالی است که در جامعه ما اجاره خانه معضل اساسی طبقه متوسط جامعه است. من درباره طبقه فرودست جامعه صحبت نمی کنم بلکه در یک طبقه متوسط وقتی زن و شوهر با هم شاغل باشند، قطعا حقوق یکی از آنها صرف اجاره خانه می شود؛ بنابراین همین تصویر به طور غیر مستقیم برای زن و شوهرهای جوان یا زن و شوهرهای میانسالی که بعد از گذشت ۲۰ سال از زندگی خود هنوز نتوانستند از لحاظ مادی به سطح قابل قبولی برسند، خشونت آور است؛ پس این سریال ها هم خشونت پنهان دارد و هم خشونت عیان دارد که به خود درام و ساخت درام برمی گردد. در خود درام ما کاملا خشونت کلامی، رفتاری و حتی خشونت هایی که ساحت انسانی را مورد حمله قرار می دهد، یعنی قتل را به شکل عیان و آشکار مشاهده می کنیم. نمایش قتل در همه فرهنگ ها، ادیان و جوامع امروز که مبتنی بر گفت و گو و تعامل بین مردم و نهادها هستند، خشن ترین عمل و خشونتی است که می تواند رخ دهد.
زحلی گفت: من نمی توانم به سازندگان این آثار بگویم به این مسایل نپردازید اما می توان از آنها انتظار داشت که در ارائه درام خود مقداری هوشیارانه تر رفتار کنند و خشونت را متناسب با مخاطب خود با بهره گیری از تکنیک های فیلم سازی تعدیل یافته تر نشان دهند و به راهکارهای جانشین خشونت یعنی دیالوگ و گفتگو بیشتر بپردازند همچنین باید از داستان هابیل و قابیل فاصله گرفته و برادر را همدل و همراه برادر نشان دهیم و به سمت مضامین انسانی حرکت کنیم.
مدرس دانشگاه با بیان اینکه خشونت فیزیکی( تمرکز بر بدن) در فیلم ها زیاد دیده می شود؛ افزود: متاسفانه. گویا دوباره داستان هابیل و قابیل در حال زنده شدن است .حکایتی که خشونت را به ساحت بدن می کشاند.اگر از فیلمساز بپرسید چرا در فیلم خود بدن طرف را مثله کردید؟ پاسخ خواهد داد، مگر در جامعه ما پدر و مادر فرزند خود را تکه تکه نکردند؟ من بازتاب جامعه هستم . مسئله این است که ما در این بین باید چه کار کنیم؟ آیا فقط میان اثر هنری و هنرمند و مردم با حرکتی زیگزاگی به دشواری حرکت کنیم یا نه باید به ضلع سومی به نام نهادهای اجتماعی توجه کنیم؟
نهادهای اجتماعی انتظارات مردم را برطرف نکرده اند
وی اظهار کرد: برخی نهادها وظیفه دارند جامعه را به سمت لطافت ، نشاط، آرامش و گفتگو هدایت کنند، وجود این حجم از خشونت در جامعه و انعکاس آن در فیلمها به معنای این است که این نهادها یا در جامعه وجود ندارند و یا از کارآیی لازم برخوردار نیستند. جامعه به آرامش در خانواده، کم شدن فشار اقتصادی، امکان ازدواج مناسب و .. نیاز دارد؛ یعنی جامعه نیاز به شرایط زیستی خوب، مناسب و انسانی دارد. اما نهادهای اجتماعی انتظارات مردم را برطرف نکرده و مشکلات خشونت بار شرایط زیستی هم چنان لاینحل باقی مانده اند و به سمت و سوی خوبی هدایت نشده اند اساسا نهادهای فرهنگی و اجتماعی که باید در حوزه کلان فرهنگی وجود داشته باشند یا وجود ندارند و یا سانسور و محدود می شوند.
نهادهای فرهنگی از آزادی بیشتری برخوردار باشند
زحلی بیان کرد: سوای همه مسائلی که در جامعه وجود دارد، بایستی نهادهای فرهنگی از آزادی بیشتری برخوردار باشند تا بتوانند مردم را کمک کنند. این امر سبب می شود خشونت حاکم در جامعه تعدیل شده و از آن مهم تر گفت و گو و گفتمان فرهنگی در جامعه رواج یابد. مسئله آزادی هنر در ایران کاملا بر اساس سلیقه برخی از نهادها تعریف شده است. جامعه باید آزادی فرهنگی داشته باشد تا هنرمندان، روشنفکران و صاحبان اندیشه بتوانند راحت تر با جامعه صحبت کنند، وقتی کسی حرفی می زند ضد نظام تلقی می شود و هیچ باب گفتگویی هم باز نمی شود و مردم نیز عاصی خواهند شد . نمی شود به هنرمند گفت: چرا سریالی مثل گردن زنی ساخته ای؟ زیرا خواهد گفت: اینها حوادثی (بابک خرم دین که توسط پدر و مادرش کشته و مثله شد) است که در جامعه رخ می دهد. بنابراین اگر گفته شود در جامعه خشونت وجود ندارد و هنرمندان حق نمایش خشونت را در آثار خود ندارند به نظر خنده دار می آید .
منتقد سینما اذعان داشت: بنابراین بایستی سرچشمه آلوده شده را اصلاح و پاک کرد؛ تا جامعه به سمت و سوی گفت و گو، نشاط، آزادی و آرامش هدایت شود؛ اگر این اتفاق بیفتد فیلم ها نیز این حجم از خشونت را نداشته و نمایش نمی دادند. در واقع فیلمساز با ساخت این فیلم ها به مخاطب خود می گوید: من می دانم که شما ناراحت هستید و به دنبال انتقامید، من به جای شما انتقام می گیرم، یعنی فیلمساز خود را در موضع مخاطبی که تمایل به انتقام دارد قرار می دهد و از شخصیت ها انتقام می گیرد و بدین ترتیب رضایت خاطر و خشنودی مخاطب را به دست می آورد و مخاطب با خشنودی به این خشونت پاسخ مثبت می دهد. این مسئله نشانگر آن است که نه تنها خشونت وجود دارد بلکه یک نیاز انتقام گیری نهفته در درون آدم ها در سطوح گوناگون وجود دارد.
خشونت عشق را نابود می کند
وی تصریح کرد: مخاطب با دیدن این فیلم ها گمان می کند که برای زنده ماندن به عشق نیاز ندارد بلکه تنها به خشونت نیاز دارد از این رو عشق نهان می شود و خشونت ارزش اول زندگی می شود و این پیام ارسال می شود «خشونت عشق را نابود می کند».
نظر شما