احوال دختران فانوس اصفهان در جمکران و عهد با موعود

گروه فرهنگی دخترانه فانوس اصفهان، با جمعیتی بالغ بر ۱۱۰۰ دختر نوجوان و جوان راهی زیارتی قم و جمکران شد این دهه هشتادی ها و نودی ها عهدهایشان را در دعای عهد نوشتند و یک نسخه را سنجاق کردند به قلبشان و یک نسخه دیگر را آرام در گوش صاحب الزمان زمزمه کردند.

خبرگزاری شبستان/ اصفهان: گوشه چشم‌هایم ریز می‌شود توی دهه هشتاد. می‌خزم توی خاطراتم در لحظه‌های ناب. دورهمی دخترانه، روزهای چهارشنبه، ساعت چهار، فرهنگسرای پرسش. 
دور هم جمع می‌شدیم در محل سالن اجتماعات فرهنگسرای پرسش. هفته‌های اول چند ردیف اول سالن پر می‌شد. اما خیلی طول نکشید که سالن پُر و پُرتر شد. آنقدر پُر که سالن دیگر جوابگوی ما نبود.  حرف‌های نابِ حاج آقای (حجت‌الاسلام) داستانپور، لحظه‌هایی از روزهای جوانی ما را ناب‌ کرده بود و بسیار دوست‌داشتنی.
داشتیم یاد می‌گرفتیم رفیق امام زمان (عج) شدن سخت نیست، اما رفیق ماندن مراقبت می‌خواهد. کل طول هفته دلمان غنج می‌رفت برای آن دورهمی.
کلمه‌ها شیرین بودند، همین‌که می‌چشیدیم‌ واژه‌ها را، طعم دلنشینش توی تمام تنمان رخنه می‌کرد و تا چند روز شارژِ شارژ بودیم.
لحظه‌هایی ناب و گروه فرهنگی فانوس، قد کشید و چه خوش بر و رو شد و چه دوست‌داشتنی.
*یکی، دو هفته پیش ...یکی دو هفته پیش یکی از بچه‌های قدیمی اسمم را نوشت برای سفر قم و جمکران با دختران فانوس.

احوال دختران فانوس اصفهان در جمکران و عهد با موعود


فعلا رزقم بودن بین رزروی‌ها بود.
برای آدم دلتنگ، همین بودن کنار رزروی‌ها هم خودش نعمتی است بزرگ.
یکی دو روز پیش اسمم از توی لیست رزرو درآمد.‌ آمدم یک صف جلوتر، انگار امضا کرده بودند که راهی شوم.
محبتشان خیلی زیر زبانم مزه کرد.‌ قشنگ‌ترین اتفاق این روزهای نه چندان قشنگم.
قرارمان جمعه بود، صبح ساعت شش دم ترمینال باقوشحانه. به قد یک کیف دستی جمع و جور کردم. سیاهی پخش شده بود توی تمام آسمان و مجال برای ماه زیاد بود که با رخ قشنگش، دلبری کند.
به محل قرار که رسیدم شعر علی محمد مودب مثل پیچک پیچد توی ذهنم، ای جانِ جانِ جان جهان‌های مختلف، ایمان عاشقانه جان‌های مختلف، قربان شما بروم آقا امام زمان (عج) جانم، فدای خانومی شما بشوم حضرت معصومه (س) جانم، تصدق برادر بزرگوارتان بروم من. آقا جانم، این هم عاشق این موقع صبح اینجا، این همه دختر نوجوان دهه هشتادی و نودی خاطرخواه شما هستند، خیلی هم خاطرتان برایشان عزیز است.‌
خوش انرژی و خوش اشک، خوش خنده و خوش صحبت. همه کارهایشان به قاعده است، آقاجان اسمتان می‌آید تا کمر خم می‌شوند و دست به سر میگذارند برایتان. 
آقا، با روضه مادرتان جگرشان خون می‌شود، آقا، این‌ها حرف در و آتش که می‌شود، بغضشان پاره می‌شود. آقا، این دختران یارند، یارهای دهه هشتادی و نودی شما. چه خوب بلدند دلبری کنند، عهدهایشان را توی دعای عهد نوشتند یک نسخه را سنجاق کردند به قلبشان و یک نسخه دیگر را آرام در گوش شما زمزمه کردند. آقا خوب بخرید لطفا این احوال دختران فانوس را.
و اما دو، سه ساعت بعد سلام خواهر جانِ امام رضا جانمان. تصدقتان بشوم که پیش شماییم و دلمان مثل دل شما پیش برادر بزرگوارتان. خانم جان، ما همه فقیریم، ما بدون نگاه شما و برادر شما هیچیم. دلمان خوش است خود خرابمان را برسانیم به آستان شما و در دنیا را روی دل هایمان ببندیم و بسپاریم دست شما که خودتان هرطور می‌دانید کار بنده های خدا، کار همه، کار دختران فانوس را درست کنید. خانم ما روی بزرگی شما و خواهرانه‌های شما خیلی حساب باز کردیم...
هوای دختران فانوس را در این آشفته بازار روزگار خیلی داشته باشید. خانم جان ۱۱۰۰ دختر نوجوان و جوان آمده‌اند برای عرض ادب، برای خادمی در خانه‌تان. هوای ما و هوایشان را داشته باشید و سلام ما را محضر سلطان مشهد ابلاغ بفرمایید.

احوال دختران فانوس اصفهان در جمکران و عهد با موعود

کد خبر 1792867

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha