خبرگزاری شبستان-کرمان؛ طاهره بادامچی
۲۱ سال از آن روزی که تلخکامی آن برای همیشه در وجود هر کرمانی تا ابد باقی میماند، گذشته است؛ ساعت ۵:۲۶ صبح روز جمعه پنجم دی ماه سال ۱۳۸۲! فقط ۱۲ ثانیه کافی بود یک شهر ۹ هزار ساله را به تلی از خاک تبدیل کند.
بم که لرزید نه فقط خودش که قلب میلیونها نفر از مردم در اقصی نقاط ایران و بلکه خارج از کشور هم فرو ریخت؛ هزاران نفر از مردمان مظلوم بم زیر خاک رفتند و آنهایی که ماندند روزی هزار بار از غصه جان دادند و هنوز هم داغدار و عزادار عزیزانشان هستند؛ خانوادههایی که نه یکی، نه دو تا که چند نفر و برخی چند ده نفر را به آغوش خاک سرد روزهای نخست زمستان سال ۸۲ سپردند.
زلزله بم همه را مات و مبهوت کرده بود؛ صدای فرماندار وقتِ بم، ساعاتی پس از حادثه که همه خطوط ارتباطی را قطع کرده بود؛ اولین پیام مخابره شده در خطاب به استاندار وقت کرمان بود؛ صدایی که فریاد میزد: یا الله، یا رسولالله! آقای کریمی صدای مرا از یک تل خاک میشنوید، در جغرافیای ایران چیزی به نام بم وجود ندارد...
این در حالی بود که فاصله بم تا کرمان ۱۹۵ کیلومتر است؛ اما ا این صدا انگار در ۱۲۰۰ کیلومتر دورتر توسط مردانی شنیده شد که همیشه در دل خطرها حاضر و پیشرو بودند.
حاج قاسم درباره آن نفر اصلی میگوید: با هم تماس گرفتیم؛ هنوز اخبار زلزله به آن حجمی که وخامتش بود دقیق روشن نبود... هیچگونه مسئولیتی نداشت، شاید من به واسطه اینکه اهل آنجا بودم یک ادای دینی میکردم اما او شاید وظیفهای نداشت؛ با هم رفتیم بم، فرودگاه بم مملو از مجروحینی بود که از زیر تلی از خاک بیرون آورده بودند، صحنههای بسیار رقتبار و تکاندهندهای بود.
شهید سلیمانی حضور مسئولانه و شجاعانه سردار شهید احمد کاظمی را در ساعات اولیه پس از زلزله بم روایت میکند که چگونه همه بیتاب بوده و از ۲ بعداز ظهر روز حادثه تا ۵ صبح روز بعد ۱۲ هزار نفر مجروح را از فرودگاه بم که متروکه بود و با به صف کردن همه هواپیماها اعم از مسافربرری، باربری، تشریفاتی و... منتقل میکند.
حاج قاسم تصریح میکند: بدون احمد امکان نداشت حادثه به این زیبایی و تخلیه مجروحین اتفاق بیفتد و میتوانست ۱۰ هزار نفر مجروح از بین برود و او(شهید کاظمی) ناجی همه اینها بود.
همه این روایت در فلیم «احمد» به زیبایی تصویر شده است؛ فیلمی که کمتر از یکسال قبل در سینما شهر تماشا کرمان نمایش داده شد و برای اولین بار از نقش سردار شهید احمد کاظمی در زلزله بم پرده برداشت.
«احمد» روایتی متفاوت از مدیریت در یک شرایط فوق بحرانی است که امکان گسیل امکانات ابتدایی هم به منطقه بحران وجود ندارد چه برسد به فرود هواپیما و انتقال مجروحان! «احمد» را باید دید تا او را بهتر فهمید که چگونه با حاج قاسم یکه و تنها از میان آوار فروریخته بر سر یک شهر، جوانهها امید را با نجات جان هزاران نفر از دل خاک بیرون آوردند.
سرداران شهید احمد کاظمی و حاج قاسم در حالی در ساعات اولیه پس از زلزله وارد بم شدند که سایر مسئولین از روز بعد به منطقه رسیدند؛ حاج قاسم معتقد بود «میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.»
۲۱ سال از آن روزها گذشته و هنوز هم ناگفتههای زیادی از آن حادثه باقیمانده که لازم است نویسندگان و هنرمندان آن را از دل خاک دامنگیر بم بیرون کشیده و به همگان نشان بدهند، بم را باید روایت کرد؛ روایتی از همه فراز و نشیبهایی که دروازه شرق ایران در طول تاریخ پیموده اما هیچگاه متوقف نشده است؛ روایت بم هیچوقت کهنه نمیشود؛ نخلهای ایستاده بر قامت این شهر گواهی میدهند که بم زنده است!
نظر شما