به گزارش گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان/ نازلی مروت: قبل از اذان باید صحن مفروش شود. پسران سبزپوش این بارگاه فرشهای صحن را جابه جا میکنند. نمی توانم به بهانه گزارش مانع کار آنها شوم. همراهی میکنم و بین راه از حال و هوای کار در حریم حرم زاده موسی(ع) میپرسم. من با پرسش حرکت گام به گام با خادمان نوجوان فرش، وارد دنیای ناب آنها شدم. شما نیز با خواندن این سطور میهمان دنیای طلایی و زلال خادمان امام هشتم(ع) باشید.
در صحن پیامبر اعظم(ص) همکلام نوجوانانی می شوم که در اوج شور زندگی، میتوان شوق خوب زیستن را در چشمان پرنور آنها جست.
* بهترین لذت دنیا
امیرحسین نوجوان ۱۹ ساله ای است که حدود دو سال است در بخش خدمات فرش حرم مطهر رضوی مشغول خدمت است. امیرحسین توسط همکلاسی های مدرسه به این بخش خدمات حرم آشنا شده و حالا می گوید به هیچ عنوان حاضر نیست خدمت به امام رضا و زائرانش را با همه کارهای دنیا عوض کند. او همه اتفاقات خدمت را خوب و غیر قابل وصف می داند حتی آن لحظاتی که برخی از زائران با او بدخلقی کرده اند یا از سنگینی کار خسته شده است. امیرحسین معتقد است همین که در روز چند ساعتی را در فضای حرم تنفس می کند و به آقایی که از صمیم قلب دوستش دارد خدمت می کند بهترین لذت دنیاست. او می گوید: همه اتفاق های تلخ و شیرین دنیا یک طرف و شیرینی کار برای امام رضا یک طرف. این نوجوان خادم امام رضا معتقد است که حضور در جمع خادمان نوجوان حرم موجب شده تا در زندگی معنوی خود تحولاتی را شاهد باشد: از زمانی که خادم شده ام، توجهم به نماز بیشتر شده و ازنظر خانواده و اطرافیان خوش اخلاق تر شده ام. از وقتی برای خدمت به حرم آمده ام برنامه ریزی دقیق تری برای درس خواندن، تفریح و خدمت دارم. خدمت به حرم علاوه بر شیرینی به زندگی من نظم داده است. دوستان زیادی از بچه های خدمت پیدا کرده ام که برای من ارزشمند است. گاهی اوقات مردم به خصوص نوجوانان هم سن و سال خودم از من درباره چرایی خدمت و چگونگی خادم شدن می پرسند که برایم جذاب است. امیرحسین احمدی در ادامه از شبهای پر ازدحام حرم روایت می کند: در شبهای قدر که در خدمت بودم، علاوه بر عبادت و عزاداری شخصی، به زائران هم خدمت می کردم و خوشحال می شدم که فرش زیر پای زائر آقا را پهن کنم.
* جای من نیستی...
سید ابوالفضل ۱۷ سال دارد و بیش از یکسال است که در بخش فرش خدمت می کند. او بواسطه برادرش با بخش خادمان نوجوان آشنا شده و حالا خادم حرم رضوی است. سید ابوالفضل می گوید که همه لحظاتی که در حرم سپری می کند برایش خاطره انگیز است. او خیلی دقیق به همه کارهایی که کرده اشاره می کند: از جمع کردن فرش تا پهن کردن آن برای زائران، مرتب کردن ریشه فرشها، کنار گذاشتن و مرتب کردن کفش زائران و همه و همه را با حلاوت خاصی برایم تعریف میکند. با خنده میگویم چقدر عاشقانه روایت میکنی؟ می گوید: خواهر! جای من نیستی تا معنای عاشقی را بفهمی! سید همین اندازه ساده اما عمیق سخن می گوید. به حال خوش و فهم بالای او در این سن کم غبطه میخورم.
آقا ابوالفضل می گوید: در این مدت که در حرم خدمت کردم امام رضا خیلی به زندگی من نظر کرده و پیشرفت زیادی در درس و زندگی دیده ام.
خادم نوجوان آقا، از برخورد مهربانانه زائران خاطراتی دارد. اینکه برخی از زائران با لهجه هایی که هریک می گوید زائری از کدام گوشه و کنار سرزمین ما به مشهد آمده به من خسته نباشید می گویند، خستگی را از تن بیرون می کند و انرژی دوباره می گیرم. بعضی وقتها نوجوانان و جوانان زائر از ما می پرسند که چرا اینجا خدمت می کنید؟ خیلی ها آروز می کنند کاش جای من بودند. این برای من افتخار است که به این
آدمهای خوب خدا خدمت می کنم.
ابوالفضل از شب های پر ازدحام حرم روایت می کند که حضور پرشور مردم و جمعیتی که به امام رضا پناه آورده اند برای او یک فضای معنوی بی نظیر ساخته است. او می گوید اگر روزی به من بگویند خدمتت در حرم تمام شده، غم عالم روی دلم می نشیند.
* این خدمت عاشقانه است
هوا رو به تاریکی می رود. بلندگوی صحن که صدای قرآن پخش می کند، از نزدیک شدن وقت اذان خبر می دهد. دوستان محمدحسین کار رو انجام می دهند تا خیال رفیق مضطرب نشود، رفاقت این بچه های همین اندازه ناب و دلنشین است. این نوجوان ۱۸ ساله، نیز از طریق دوستانش در مدرسه با طرح خادمان نوجوان فرش حرم آشنا شده و به خاطر علاقه ای که داشته به این مجموعه پیوسته است. ادبیات و گویش محمدحسین خیلی دلنشین است. می گوید وقتی مدارک را برای خدمت به حرم دادم فکر نمی کردم مرا بخواهند وقتی به من خبر دادند که قبولم کرده اند خیلی خوشحال شدم، چون حضور در حرم و کار کردن در اینجا یک عشق و حال دیگری دارد! این نوجوان خادم حس و حال خودش را اینگونه روایت می کند: من برای آرامشی که حرم و بودن کنار امام رضا به من می دهد این کار را دوست دارم. آدم در حرم سبک می شود، پر می آیم و خالی برمی گردم! کار اینجا خوب و بد دارد؛ یک روز همه زائرانی که می بینم، حال خوبی دارند و من هم از دیدن آنها حالم خوب می شود. ولی روزهایی هم هست که بعضی از زائران حال خوبی ندارند، شاید دلشان از زندگی پُر است، ممکن است به من تشری بزنند، با خودم می گویم اشکالی ندارد. می گذارم به حساب خوبی صاحب اینجا! محمد حسین گرچه هنوز نوجوان است اما حرفهایش بوی معرفت خالص می دهد. او می گوید: آنقدر اینجا را دوست دارم که اگر روزی دیرتر بیایم، دلتنگ می شوم چون پیوند و عشقم روز به روز با امام رضا بیشتر شده، من به این کار فقط به عنوان یک خدمت عاشقانه نگاه می کنم که اگر روزی نباشد خیلی به من سخت می گذرد. اینجا یاد گرفتم با مردم مهربان تر باشم، به زائر احترام بگذارم و به سالمندان کمک کنم.
* «ساعت عید» و دعا برای دعای زائران
جوادِ نوزده ساله، دیگر خادم نوجوان بخش فرش حرم است که برای دقایقی در
آستانه اذان با ما همکلام می شود. عمر خدمت جواد به دو ماه می رسد. او می گوید آروزی خدمت در حرم را داشتم و وقتی از وجود این طرح با خبر شدم گویا دنیا را به من دادند. اینکه «ساعت عید» حرم بودم بهترین اتفاق این روزهای خدمت است. خادم امام رضا دعای لحظه تحویل سالش این بوده که دعای همه زائران امام رضا برآورده شود. قدم آنها روی چشم ماست، دلم می خواهد با دلی آرام و شاد به شهر و دیار خود برگردند.
گویا این ویژگی حرم است که دل بی آلایش این نوجوانان را اینگونه به زیباترین شکل صیقل می دهد:
«چه فرقی میکند از کدام سمت آسمان آغاز میشود
طاق رنگین کمان از بهشت خراسان دیدنیست»
جواد می گوید: کار در حرم اصلا خستگی ندارد همینکه یک بنده خدایی از کنارم رد می شود و خداقوت می گوید برایم یک دنیا ارزش دارد. من وقتی ارزش خدمت در حرم را فهمیدم که همه به من گفتند خوش به حالت! کسی که از این خدمت محروم است بهتر می فهمد که من در چه نعمتی غرق شده ام. اگر روزی دوره خدمت من تمام شود، تنها چیزی که برایم می ماند دلتنگی است، اما من امام رضا و حرم او را رها نمی کنم هرجوری شده برمی گردم و در حرم خدمت می کنم، مثل کبوتر جَلد حرمش!
نظر شما