تأملی بر آموزه های اخلاقی شاهنامه فردوسی

پرستش، تبجیل و نیایش معبود از عمده موضوعاتی است که سراسر شاهنامه را فرا گرفته است

خبرگزاری شبستان-آران و بیدگل؛ علی خوشه چرخ آرانی/شاهنامه حماسی فردوسی، حاوی بخشی از تاریخ ایران باستان است که در کنار این یادآوری ها، نکته ها و آموزه‌ها، فضایل و اندیشه های اخلاقی مهمی را دربر می گیرد و بزرگ ترین هنر سراینده حکیم این اثر ارزشمند این است که در فراز و فرودهای داستان های این کتاب، به وجدان آگاه و بیدار خوانندگان تلنگر زده و توجه آنها را به خوبی ها و زیبایی‌های اخلاقی، اسلامی، انسانی و الهی جلب می نماید.

در این یادداشت تلاش بر آن است که به پاره ای از مضامین و آموزه  های اخلاقی مطرح در شاهنامه، اعمّ از دل نبستن به دنیا، تعاون و همکاری، راست‌کرداری، پرهیز از عیب جویی، خوش‌پیمانی، قناعت، بخشندگی و مهرورزی و... در قالب ابیات اشاره شود.

در ادبیات تمام ملل، آثار ارزشمندی وجود دارند که در آنها خوانندگان و مخاطبان را به فضایل دعوت می کنند و از رذایل اخلاقی باز می دارند. ادبیات فارسی ما هم در این زمینه غنی و پربار است؛ به گونه ای که موضوع بخشی از ادبیات فارسی ما که همان ادبیات تعلیمی است، فراخوان همه روح های بزرگ به سوی برجستگی های اخلاقی و انسانی است.

اما هنر سخنوری حکیم دانای توس و خداوندگار حماسی ایران این است که در کنار توصیف شاعرانۀ پهلوانان ایرانی و قهرمانان جاویدی همچون: رستم، اسفندیار، سهراب، رودابه، گردآفرید، گشتاسپ، افراسیاب و... که گویی هزارسال در میان زیسته اند؛ خوانندگان و آیندگان را برای شناسایی خوبی ها و تحکیم و تقویت فضایل و بازداری از ناملایمت ها فرا می خواند.

به دیگر عبارت، هر چند نامه باستان فردوسی همچون دریایی بیکران است که رسیدن به نهایتش غیرممکن و یا سخت و دور از امکان است، اما آنچه که فردوسی در نظرگاه خویش تداعی می نموده است، این است که علاوه بر حفظ آئین ها و رسوم ایرانی و یادآوری دلاورمردی های رادمردان این سرزمین و احیای زبان دیرپای و دیرمان فارسی، پاکدامنی و تهذیب اخلاق و رسیدن به آخرین مراحل انسانیت و بسیاری از زیبایی های انسانی و الهی را هم یادآور گردد.

به گونه ای که می توان ادعا کرد بخش وسیعی از ابیات لابه  لای اشعار حماسی، مضامین اخلاقی و به تعبیر دیگر، ادبیات تعلیمی است. زیرا آنچه مسلم است این که فردوسی، فردی مؤمن و مسلمان و حقیقت جو است که بزرگترین هنر و امتیازش ایمان به اصول اخلاقی است و بدون شک در سروده های فردوسی، بسیاری از همخوانی های مفهومی و مضمونی ابیات با آیات قرآن مجید و احادیث شریف و روایات، قابل مشاهده شده است و چنین می نماید که فردوسی کوشیده است تا چون حکیمی توانا، توحید و خداشناسی و بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی و آنچه را که نماد و راهنمای یک زندگی درست است، با زبانی ساده به مردم ارائه نماید. پس شاهنامه فردوسی، صرف نظر از جنبه های حماسی، از جهت معنوی و اخلاقی هم درخور توجه است.

زیرا ورق زدن و مطالعۀ همراه با دقاقت و ظرافت شاهنامه، نشان خواهد داد که حقیقتاً این اثر گرانقدر، به سان دایرة المعارفی است که نکات دقیق و مهم اسلامی و انسانی را که متضمّن تأمین زندگی هر فرد است،به شکلی شیوا و رسا و قابل فهم عرضه می دارد.

مضامینی همچون: عقل گرایی، دادورزی، دانش اندوزی، آداب معاشرت، آئین کشور داری، سخنوری، ناپایداری دنیا، یافتن نیک نامی، وفای به عهد و دهها مورد دیگر، همه مؤید این معناست که فردوسی در لابه لای اشعار حماسی خود با توجه به نظرگاه اسلامی و با دیدگاهی اخلاقی، خوبی ها و بدی ها را هم یادآور شده است.

گویا فردوسی می خواسته است تا در کنار سرایش و تقدیم اثر حماسی شاهنامۀ بی نظیر خویش که حاوی جنگ ها و لشکرکشی های ایرانیان و احیاگر تاریخ کهن این سرزمین مقدس است، همچون حکیمی توانا و عالمی بسیاردان و با احساس، مسائل اخلاقی، اجتماعی، انسانی و دینی را هم به همگان بازگو نماید که تلاش ما بر آن است تا در این یادداشت به پاره ای از این آموزه های اخلاقی مورد اشارۀ حکیم توس استناد شود.

ستایش خداوند
از عمده موضوعاتی که سراسر شاهنامه را فرا گرفته است، پرستش و تبجیل خداوند و نیایش معبود ازلی است. از مهم ترین ویژگی های ادب فارسی این است که سراسر دواوین منظوم و آثار منثور با حمد و ستایش الهی آغاز و پس از آن به موضوع اصلی پرداخته می شود. این تحمیدیه ها در حقیقت بیانگر نوعی اعتقاد، باور، منش و بینش اعتقادی سرایندگان و نویسندگان است. 
ضمن اینکه از عادات مرسوم سخن سرایی، نیایش در پایان کلام است. فردوسی بزرگ هم به سان دیگر موحدجویان این نکته و این سنت دیرین را رعایت و سرایش شاهنامه را با نام خدا شروع و به نام و یاد خدا پایان داده است. 


زیرا بر این باور است که حامی و پناه همگان، خدای بی همتاست و نیرومندترین نیرومندان در مقابل قدرت لایزال و سلطه گستر او به سان قطره ای ناچیز در برابر اقیانوسی لایتناهی اند که باید در مقابل حشمت و عظمت او سر تسلیم و تعظیم فرود آورند.


شما دست یکسر به یزدان زنید    
بکوشید و پیمان او مشکنید
به بخشنده اوی است و دارنده اوی    
بلند آسمان را نگارنده اوی
جهاندار بر داوران داور است    
ز اندیشه هرکسی برتر است


فردوسی در اشعار ساده و روان خویش خدای را می ستاید زیرا که او را خالق آسمان و زمین و دریای بیکران و پدید آورنده هر آن چه همت می داند.
به نام خداوند خورشید و ماه    
کجا داد بر نیکویی دستگاه
جهان و مکان و زمان آفرید
پی مور و پیل گران آفرید
خداوند دارنده هست و نیست
همه چیز جفت است و ایزد یکی است


اما آنچه قابل ذکر است، این است که ستایش فردوسی، ستایشی حکیمانه است. زیرا او آنسان به وجود خداوند می اندیشد و مسائل توحید را توصیف می کند که گویی حکیمی است الهی که توحید و یکتاپرستی را از قرآن مجید آموخته است. مثل بیت زیر که یادآور آیه «و جعلنا نومکم سباتاً و جعلنا اللیل لباساً و جعلنا النّهار معاشاً»(نباء، آیات 10 تا 13) است:
به چرخ اندرون آفتاب آفرید
شب و روز و آرام و خواب آفرید 


و دیگر آن که حکیم فرزانه توس به خدا و کلام الهی، خالصانه و خاشعانه عشق می ورزد و برخلاف بسیاری از شاعران ستایشگر دربار، به ستایش الهی پرداخته و حتی زمامداران را هم به ستایش الهی فرا می خواند:
به یزدان پناه و به یزدان گرای
که اوی است بر نیک و بد رهنمای


مطالعۀ دقیق شاهنامه فردوسی، حاکی از آن است که از آنجایی که برخی از ابیات شاهنامه، مُلهم از آیات قرآنی است، پس خداشناسی فردوسی نیز با اتکای به قرآن مجید است و این گونه برداشت می شود که فردوسی تسلط کافی بر قرآن کریم داشته و مفاهیم آیات آن را در سرودن اشعار خود موردتوجه قرار داده است و یا کتاب هایی در این باره مطالعه کرده است. مثلاً آنجا که می گوید:
کسی را که خواهد کند ارجمند    
ز پستی بر آرد به چرخ بلند


یادآور آیۀ «تؤتی الملک مَن تشاء و تنزع الملک مِمن تشاء و تعز مَن تَشاءُ و تذل من تشاء»(آل عمران، آیه 26) است. و به نظر می رسد که یکی از دلایل مهم سرایش شاهنامه، تاکید بر ایمان و اعتقاد ایرانیان به خداوند یکتا در اکثر داستان‌ها باشد. 

صداقت و راستگویی
درستکاری و راست کرداری و صداقت در کلام، همان «مطابقت اعمال ظاهری با حالات و صفات درونی و خبر دادن از چیزها، آن چنانی که بوده است و هستند.»(صیاد فضائل،98:1396).و این همان چیزی است که به اتفاق، همه ادیان الهی بدان توجه نموده و آن را ستوده اند. 
حکیم شاعر ما –فردوسی- هم به وفور در گفتار خویش بر این صفت برجسته راستگویی تاکید دارد. با ذکر این نکته که در بسیاری از سروده های فردوسی، راستی و صداقت با جوانمردی دوشادوش هم جلوه گری می کند. 


زیرا برای حکیم توس روشن است که تمام ناباوری ها و اکاذیب از ضعف نفس و ناتوانی است و به راستی فردوسی، اسطوره صداقت و انصاف است» (حمیدیان، 65:1372)
__همی مردمی باید و راستی    
ز کثری بود کمّی و کاستی
__از این پس مرا جای پیکار نیست
به از راستی در جهان کار نیست


نیز در مقابل راستی، دروغ از جمله مسائلی است که موجب فساد اخلاقی می شود و تنها افراد ترسو هستند که به دروغ روی می آورند. فردوسی به عنوان شاعری اخلاق مدار، به شدت به دروغ گویی می تازد و می گوید:
__برگرد دروغ هیچ گونه مگرد
چو گردی، شوی بخت را روی زرد
__زبان را مگردان به گرد دروغ
چو خواهی که تخت تو یا بد فروغ

خوش پیمانی
وفای به عهد از صفات ممتازی است که از شعائر اسلام بوده و در قرآن، روایات و احادیث متعددی مورد توجه قرار گرفته است. این صفت برجسته و فضیلت اخلاقی در شاهنامه فردوسی بسیار مورد عنایت قرار گرفته؛ به گونه ای که پیمان شکنان در شاهنامه از خاک هم پست ترند.


مبادا که گودی تو پیمان شکن
    که خاک است پیمان شکن را کفن
__خنک در جهان مرد پیمان منش
که پاکی و شرم است و پیرامنش
 این سخن شاعر بزرگ با آیه «اوفو بالعهد، ان العهد کان مسولاً» (اسراء، آیه 34) هم مفهوم است.


عدالت و دادورزی
فردوسی در شاهنامه به کرّات با بهره وری از نیروی فکری و اندیشه ذاتی خویش، حاکمان و زر و زورمندان را به دادگری و دادورزی دعوت و آنان را از جورورزی برحذر داشته است و می کوشد تا به سان یک معلم اخلاق و حتی در جایگاه یک رهبر و پیشوا، مردمان را مخاطب قرار دهد و گویی این سخن حضرت علی(ع) در نهج البلاغه را که می فرمایند: «احبّ الامور الیک اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل»، در نظر داشته است که ابیات پراکندۀ زیر را  می سراید:
__تویی آن که گیتی بجویی همی
چنان کن که بر داد پویی همی
__تو گر دادگر باشی و پاک دین
ز هر کس نیابی به جز آفرین


    ابیات فوق، تداعی کننده آیات «ان الله یحب المقسطین»(ممتحنه،آیه9) و «فاحکم بینهم بالقسط، ان الله یحب المقسطین»(مائده، آیه 46) است.

قناعت و پرهیز از طمع ورزی
قانع نبودن و رشک بردن به دیگران، از صفات مذمومی است که مورد تنفر شدید حکیم توس بوده است. زیرا طمع و آز باعث گرفتاری انسان ها در دام شیاطین گشته، به گونه ای که رهایی از آن غیر ممکن است و حقیقتاً چنانچه حرص و طمع در درون انسانی و جامعه اسلامی به انزوا کشیده شود، جامعه اسلامی رنگ و بوی خشنودی از نصیب و بهره خدادادی و اکتفا به امور زندگی به قدر احتیاج و کفاف و پرهیز از تکاثر و زیاده طلبی را خواهد دید و انسان ها در چنین جامعه ای به راحتی و سبکبال خواهند توانست در آسمان صاف و زلال و بی غل و غش قناعت زندگی و پرواز نمایند:
نگر تا نگردد به گرد تو آز
که آز آورد خشم و بیم و نیاز

دانش اندوزی
در سراسر نامه باستان حکیم توس و در داستان های گوناگون ابیات فراوانی وجود دارد که به موضوع دانش و دانش‌اندوزی و دانایی اشاره دارد که حاکی از ارج و افزایش مقوله  و توجه خاص فردوسی به دانش است. از نظرگاه فردوسی دانشمند،توانا و سربلند و مسیر او در تکامل و تعالی هموار است. بیت
توانا بود هر که دانا بود 
ز دانش دل پیر برنا بود


همچون شعاری مقدس نزد تمام ایرانیان، بلکه جهانیان است.
بیاموز و بشنو ز هر دانشی 
که یابی ز هر دانشی رامشی


درویش نوازی
فردوسی همچون حکیمی پاک منش و فقیهی دانا، خوانندگان را به درویش نوازی فرا می خواند و بر این باور است که محبت به زیر دستان از صفاتی است که انسان ها با الهام از جانب پروردگار خود باید به آنها توجه نمایند. زیرا بدین وسیله است که رضایت خداوند و سعادت انسان ها تحصیل می گردد و همچنین کسانی که به فرامین الهی بی توجه و یا کم توجه اند، شایسته مذمت و نکوهش هستند.  بنابراین فردوسی بزرگ سفارش می کند که:
همه گوش و دل سوی درویش دار
مه کارا و چون غم خویش دار
    به جای نکوکار نیکی کنیم    
دل مرد درویش را نشکنیم

سکوت حکیمانه و مراقبت از زبان
از نشانه های انسان فرزانه، پرهیز از گفتار باطل و یاوه و تکلم مفید و گویا و خلاصه و سودمند است. از دیگر سو سخنوری هنری است که از دیرباز مورد توجه صاحبان فضل و کمال بوده و در میان تمامی ملل اهمیتی والا و بالا و به حکم «سخن ماند اندر جهان یادگار»، جای پایی استوار در ادبیات ملل داشته و دارد. لهذا در شاهنامه فردوسی هم این مقوله بسیار مورد توجه قرار گرفته است. از نظرگاه فردوسی سخنی مفید است که برای شنونده مفید و کارا باشد:
سخن بشنو و بهترین یادگیر    
نگر تا کدام آیدت دل پذیر


    نیز سخنگوی خوب، باید با توجه به درجات علمی و آنچه در منابع معتبر بیان شده و مورد اعتماد عموم است، سخن گوید تا قلوب را به شادی رهنمون شود:
چو گفتار بیهوده بسیار گشت
سخن گوی در مردمی خوار گشت

تقوا
تقوا از نگاه فردوسی یعنی همان حضور در جایی که فرمان خداوند است و حاضر نشدن در جایگاهی که نهی خداوند است. و مخالفت با هواهای نفسانی و مراقبت بر آداب الهی و بر اساس سخن امام علی (ع):«التقوی حِصنُ المؤمن»‌ (غرر الحکم) است. فردوسی صراحتاً مخاطبین خود را به تقوای الهی و پرهیز از رفتار و کردار ناپسند دعوت می کند:
چو دوری گزیدی ز کردار زشت  
بیا بد بدان گیتی اندر بهشت

کد خبر 1727303

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha