به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از سمنان؛ (عصمت سالار)
نام شهید خلیل الله بهرامی را زیاد شنیده بودم تصمیم گرفتم به سراغ یکی از اعضای خانواده این شهید بزرگوار بروم و پای صحبتهایش بنشینم سراغ فرزند ایشان که هم اکنون فرماندار سمنان است رفتم و این طور روایت را شروع کرد که پدرم معلم بود نه معلمی که فقط علم را به دانش آموزان بیاموزد معلمی که شجاعت، فداکاری و عشق به خدا را در کلاس درس خود به دانش آموزان خود آموخت.
شهید بیست و پنجم مرداد ۳۲ در شهرستان سمنان به دنیا آمد تا مقطع کاردانی درس خواند، کارمند آموزش و پرورش بود، معلم و قاری قرآن کریم بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت، و بیست و دوم بهمن ۱۳۶۴ در جزیره امالرصاص عراق عملیات والفجر هشت بر اثر اصابت ترکش به سر، به درجه رفیع شهادت نائل شد.
ماجرای زندگی شهید
در سال ۵۷ با مادرم ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد، مجدد سکوتی حکم فرما شد و پس از آن این جمله را شنیدم چهار سالم بود که پدرم را از دست دادم. مراسم تشییع شهدای عملیات والفجر ۸ سال ۱۳۶۴ صبح روز ۲۸ بهمنماه ۶۴ در سمنان نه تنها فراموش نشدنی نیست بلکه در خاطرات مردم سمنان ماندگار است آن روز چندین شهید در سمنان روی دستان مردم تشییع شدند و در آرامگاه ابدیشان در گلزار امامزاده یحیی (ع) به خاک سپرده شدند.
شهدا همه از جایگاه رفیع و ثابتی برخوردارند اما ویژگیهای آنان قبل از شهادت آنها را متمایز ساخته و همه در نزد خداوند روزیخور هستند. پدرم مرتب قرآن تلاوت میکرد و خانواده و اطرافیان را به شدت تشویق به انجام این فریضه الهی میکرد. تثبیت جلسات هفتگی قرآن یکی از یادگاریهای شهید است که با قرائت اعضای خانواده آغاز میشود.
پدرم دو شب قبل از شهادت خوابی دید که در روز ۲۰ بهمن در آزمونی قبول میشود و مطمئن است که این آزمون همان آزمون الهی است که مورد پذیرش الهی قرار گرفته و در همان روز ۲۰ بهمن بر اثر اصابت ترکش به سر به فیض شهادت نائل میشود. فرزند شهید بهرامی به سخنان مادرش هم اشاره میکند و میگوید: به گفته مادرم شهید به صله رحم توجه بسیار داشتند و مرتب به دیدار از اقوام و فامیل میپرداختند، بسیار متواضع بودند و به ساده زیستی اهمیت میدادند. مادرم زمانی که از پدرم خواسته خاطرات جبهه را برایش بگو شهید در پاسخش گفته «خاطرات جبهه، مثل سیبی است که مزه اش قابل احساسه، ولی قابل بیان کردن نیست.»
وصیت نامه شهید
در فرازی از وصیتنامه شهید بهرامی میخوانیم: این شبها جای شما خالی است، میدانید چه کسی در این آزمایش خوشحالتر و برندهتر است، چه کسی منتظر است که این ساعت شروع عملیات اعلام شود، چه کسی مشتاق است که زودتر به معشوق خود بپیوندد همان کسی که دلبستگی او به دنیا کمتر است. هر چه انسان از دنیا بریده شود به خدا نزدیکتر میشود. اگر گریه میکنید برای امام حسین (ع) باشد. شب عاشورا و روز عاشورا را در نظر داشته باشید. برای فاطمه زهرا (س) و زینب کبری (س) و حضرت علی اکبر (ع) گریه کنید، من قابل نیستم که برای من گریه کنید.
مرگ و زندگی در دست خداست ولی انتخاب و جهت آن در اختیار خود انسان است. حضرت امیرالمومنین (ع) میفرماید: هر کس از مرگ فرار کند به دامان مرگ بر میگردد. جان را داوطلبانه تقدیم خدا کردن برای بعضیها خیلی سخت و مشکل است ولی باید دانست که شهادت کمال انسان است.
ای عزیزان، ای دانش آموزان و هنرجویان حزب الله بدانید و آگاه باشید همانگونه که در سنگرهای جهاد با کفر حضور خود را لازم میبینید و در سنگر مدرسه نیز در این سنگر علم و تربیت با کوشش و جدیت و با پشتکار درسهای عقب مانده خود را جبران نموده و با موفقیت کارهای اجرایی مملکت را در دست گرفته و به کسب علم و تقوا و با توکل به خداوند بزرگ و با استعانت از درگاه مقدسش خدمتگزار اسلام و مسلمین و مردم مسلمان و انقلابی ایران بوده و باعث خشنودی خانوادههای شهدا و اسرا و مفقودین و رزمندگان و ارواح طیبه شهدا باشید. بدانید اگر در این مورد احساس مسئولیت نکرده و سنگرها را خالی کنید هم مدیون خون شهدا بوده و هم جای شما را در کارهای اجرایی مملکت کسانی اشغال میکنند که صلاحیت نداشته و باعث نارضایتی ملت انقلابی و مسلمان ایران میشوند. *
*خبرنگار فعال رسانهای*
نظر شما