به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس، شصتمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه»، با تدریس حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، با موضوع بررسی مجموعه روایاتی که فقیهان و عالمان را «خلیفة رسول الله»، «امین پیامبران» و «حصن اسلام» دانستهاند، در سالن شهید آیت الله دستغیب آستان مقدس برگزار شد.
حجت الاسلام کلانتری در ابتدای این جلسه، ضمن بیان خلاصهای از نشستهای پیشین، به سخن امام خمینی(رحمةالله علیه) در خصوص ولایت فقیه، اشاره کرد و گفت: طبق فرموده حضرت امام(ره)، ولایت فقیه از موضوعات بدیهی است که تصور آن موجب تصدیق میشود و احتیاجی به دلیل و برهان ندارد، اما دست بدخواهان اسلام و تلاش دشمنان باعث شده است که این مسأله پنهان بماند، لذا ما باید برای اثبات آن، بحث و استدلال بیاوریم و به مخاطب مسلمان ارائه دهیم.
وی ادامه داد: پیشتر، چهار کلیدواژه اصلی در بحث ولایت فقیه بیان شد؛ ولایت، انتصاب، مطلقه و فقیه. بسیاری از شبهات و ایرادات به این موضوع برمیگردد که افراد، معنیِ دقیق این چهار واژه را نمیدانند و در نتیجه، برداشتها و استدلالهای اشتباه صورت میپذیرد. در جلسات گذشته معنای دقیق این چهار واژه تبیین شد. حدود پنجاه درصد شبهات موجود در فضای عمومی، با تبیین دقیق این چهار واژه، پاسخ داده خواهد شد. پس از طرح برهانهای عقلی، ادله قرآنی را مطرح نموده و وارد ادله روایی شدیم و تا امروز پنج دلیل روایی را به بحث نشستیم. در این جلسه به بررسی مجموعه روایاتی که فقیهان و عالمان را «خلیفة رسول الله»، «امین پیامبران» و «حصن اسلام» یعنی نگهبان اسلام دانستهاند، میپردازیم. به دلیل اینکه مبنای بحث ما، نظریه ولایت فقیه امام خمینی(قدس سره) در کتاب ولایت فقیه، کتاب البیع و کتاب المکاسب و کتاب الاجتهاد و التقلید است، لذا روایات ما ناظر بر همان روایاتی است که حضرت امام(ره) در مباحث ولایت فقیه مطرح نمودهاند
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، گفت: در روایات، شأن ویژهای برای فقهای اسلام مطرح کردهاند، که چنین شأنی برای دیگران وجود ندارد. البته این بدان معنا نیست که اطباء، صنعتگران و سایرین، بیارزش قلمداد شوند. در اسلام، گاهی طبابت، واجب عینی است. صنعتگری و حتی مشاغل دیگر، گاهی، واجب عینی میشود. غسّالیِ اموات برای برخی افراد، واجب عینی است، اما توصیفاتی که در مورد فقه، فقاهت و فقیه مطرح شده است، نشاندهنده جایگاه ویژه عالمانِ دین در اسلام است.
کلانتری در ادامه به پاسخ به این شبهه که فقه و فقیه برگرفته از چیست و از کجا وارد شده است، پرداخت و گفت: همانطور که میدانیم قرآن «هُدًی لِلنَّاسِ» (سوره بقره، آیه ۱۸۵) و قابل استفاده برای عموم مردم است و مانند مسیحیتِ کاتولیکها نیست که معتقدند فقط افراد خاص میتوانند کتاب مقدس را تفسیر کنند و سایر افراد نباید به آن نزدیک شوند؛ قرآن همه را به تدبر در آیاتش فراخوانده است. عده ای این شبهه را مطرح میکنند که در حالیکه راه هدایت باز است، فقه از کجا آمده و لزوم وجود فقها برای چیست؟ در پاسخ باید گفت که ریشه تمام جهانبینیها، احکام و دستورالعملها، اصول اخلاقی و ارزشهای والای انسانی در قرآن است. بحث فقاهت نیز چنین است.
وی در ادامه به آیه ۱۲۲ سوره مبارکه توبه، اشاره کرد و گفت: این آیه شریفه اصل مهمی را پایهریزی کرده و جای هیچ شکی را باقی نگذاشته است. «وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»، «شایسته نیست مؤمنان همگی (بهسوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمیکند (و طایفهای در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت بهسوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند» در اینجا خداوند دستور میدهد که جمعی از مؤمنان باید متخصص در دین شوند و پس از آن، نقش پیامبران را بازی کنند. این سوره بارها و بارها مؤمان را به هجرت برای جهاد فی سبیل الله، تشویق و ترغیب میکند. « نَفر» به معنای حرکت و کوچ کردن برای جهاد فی سبیل الله است. این سوره مدنی است، یعنی این سوره در زمان استقرار پیامبر(ص) و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه نازل شده است، تشویق برای جهاد فی سبیل الله در این سوره به قدری است که مؤمنان، معتقد بودند که باید کار را رها کرد و سلاح را برداشت و به هر طریقی به جهاد در راه خدا پرداخت تا بتوان در شمار مخاطبان این سوره مبارکه قرار گرفت. با نزول این آیه، حرکت برای تخصص در دین نیز مطرح شد. یعنی با همان واژه «نَفر» که برای جنگ سخت و جهاد با دشمن بهکار رفت، برای تفقّه در دین نیز واژه «نَفر» بهکار رفته است. در عبارت « فَلَوْلَا نَفَرَ»، "لولا"ی تحضیض بهکار رفته است. تحضیض در لغت به معنای تشویق و ترغیب به همراه مبالغه است.(لسان العرب، ج۸، ص۴۲۰) یعنی باید بروند و کوچ کنند، تا در دین فقیه شوند و کار انذار قوم را به دست گیرند که از مسؤولیتهای اصلی پیامبران در همه عصرهاست.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه تفقه در دین به معنای تخصص در دین است، گفت: تفقه در دین، یعنی انسان، نه عالِمِ در دین بلکه صاحبنظر باشد. انسان میتواند با مطالعه زیاد، عالِم باشد، اما برخی، بالاتر از عالمِ در دین، یعنی فقیهِ در دین هستند؛ بدین معنی که غیر از آگاهیهای فراوان، صاحبنظر نیز میباشند و میتوانند از مسائل اسلام و مسائل جدید گرهگشایی کنند. بر فرض ممکن است یک نفر، کتابهای فیزیک یا مکانیک را مطالعه کرده و اطلاعاتش فزونی یابد، اما فرد دیگر، متخصصِ در مکانیک است و میتواند نوآوری کرده و در صورت بروز بنبست، آن را باز کند. قرآن میفرماید باید متخصصِ در دین، و فقیهِ در دین شوید، که بالاتر از عالمِ در دین است. بنابراین، اساس فقاهت و شکلگرفتن جمعیتی بهنام فقها در دین، از همین آیه قرآن نشأت گرفته است.
وی به فقهای عصر پیامبر(ص) اشاره کرد و گفت: تاریخ اسلام را که مینگریم، افرادی را میبینیم که در عصر نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان فقیه شناخته میشدند. از فقهای دوره اول اسلام، میتوان به فقهای سبعه اشاره کرد. همچنین، امیرالمؤمنین(ع)، ابن عباس را به عنوان فقیه در دین معرفی نمود. ابن عباس، نه تنها راوی حدیث، بلکه فقیه در دین بوده است. فقها تا به امروز وجود داشتهاند. لذا اگر شبهه وارد شد که فقها وجود نداشته و خودشان آن را ساختهاند، با همین آیه و مستندات تاریخی میتوان آن را ثابت کرد. از رسول اکرم(ص) روایت شده است: «رُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلی مَن هُو أفْقَهُ مِنهُ» (کنز العمّال : ۲۹۱۶۳ ؛ الأمالی للمفید : ۱۸۶/۱۳ مع تفاوت یسیر فی اللفظ)، «چه بسا کسانی که فقه را به افرادی منتقل می کنند که از خود آنان (انتقال دهندگان) بهتر می فهمند.» واژه «رُبَّ» به معنای زیاد است، همچنانکه در این روایت چنین آمده؛ رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «رُبَّ تالِ القرآنِ و القرآنُ یَلعَنُهُ» (بحار الأنوار : ۹۲/۱۸۴/۱۹) «ای بسا قرآنخوانی که قرآن لعنتش می کند.» واژه فقه و فقیه به وفور در روایت پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) وارد شده است. در برخی روایات صریحاً واژه فقه بهکار رفته و در برخی دیگر با تعبیرات دیگری است که فقها مد نظر است.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: در روایاتِ رسیده از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) جایگاه ویژهای برای عالمان دین مطرح شده است، که به روشنی از نقش ویژه فقیهان و عالِمان پرهیزگار در میان مؤمنان و جامعه اسلامی پرده برمیدارند و شأن آنان را در هدایت مؤمنان و جامعه دینی به سمت اهداف الهی و ارزشهای دینی، شأنی بیبدیل دانستهاند. این روایات بهلحاظ تعدد و تکثّر دارای تواتر معنوی هستند. اولین روایت مورد بحث امروز، روایت «مرسله صدوق» است: «قال امیرالمومنین(ع): قال رسول الله(ص): اللهم ارحم خُلَفائی، اللّهم ارحم خُلَفائی، اللهم ارحم خُلَفائی، قیل: یا رسولُ الله وَ مَن خُلَفاؤک؟ قال: الذین یَأتُونَ مِن بَعدی یَروُون حدیثی و سنّتی فیُعلّمُونَها النّاسَ مِن بعدی» (شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸،ص۶۵، ابواب صفات القاضی، باب۸، حدیث۵۰). «امیر مومنان علی(ع) میفرماید: پیامبر اکرم(ص) سه بار فرمود: خدایا جانشینان مرا رحمت کن، سؤال شد: ای رسول خدا جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: کسانی که پس از من میآیند، حدیث و سنت مرا نقل میکنند و آن را پس از من به مردم میآموزند.»
وی با اشاره به اعتبار بالای روایات مرسله صدوق گفت: این روایت را شیخ صدوق در«معانی الاخبار» (ج۲،صص۳۷۴و۳۷۵) و «عیون اخبار الرضا» (ج۲،ص۳۶، باب۳۱،حدیث۹۴) و «مَن لا یحضُره الفقیه» (ج۴،ص۴۲۰،رقم ۵۹۱۹) و پس از وی علامه مجلسی در کتاب شریف «بحارالانوار» (ج۲،ص۱۴۵) و شیخ حر عاملی در «وسایل الشیعه» نقل کردهاند. مرسله یعنی روایتی که سند آن قطع شده است؛ به لحاظ سند، این روایت گرچه در شمار روایات مرسله قرار دارد، اما روایات مرسله صدوق در نگاه متخصصان فن دارای اعتبار و در حکم روایات مسند میباشند؛ زیرا صدوق در اوج وثاقت است و در آغاز کتاب خود متذکر این نکته شده است که روایات نامعتبر و غیرقابل اعتماد را نقل نخواهد کرد. (بنگرید به: من لا یحضره الفقیه، ج۱،ص۳) یعنی مرحوم صدوق تمام روایاتی که نقل کرده، میان خود و خدا حجت دانسته و بر مبنای آن فتوا داده است. یعنی به صراحت بیان میکند که این روایات، سخنان نابی است که از لسان اهلبیت(علیهم السلام) صادر شده است. کتاب «من لا یحضره الفقیه» چون در سفر نوشته شده است، اسناد روایات آن ذکر نشده است، چرا که حجم آن بسیار سنگین میشد و امکان ضبط آن وجود نداشت. شیخ صدوق به دلیل اینکه یکی از استوانههای شیعه بهشمار میرود، کلامش مورد وثوق و حجت است.
تولیت حرم مطهر، خاطرنشان کرد: در این روایت، پیامبر اکرم(صلوات الله علیه)، عالمان دین را خلیفه خود معرفی و آنان را مشمول دعای خیر قرار داده است. جانشینی عالمان دین از پیامبر(ص)، جانشینی از وی در همه شئون و مسئولیتهایی است که آن حضرت از طرف خداوند بزرگ بر دوش داشتهاند مگر آنچه با دلیل معتبر استثناء شده باشد. بیگمان مسئولیت اداره جامعه اسلامی یکی از شؤون الهی پیامبر(ص) بوده که جانشینان وی نیز بر اساس این روایت عهدهدار آن مسئولیت خواهندبود. زمانیکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید «اللهم ارحم خُلَفائی»، قطعاً «الذین یَأتُونَ مِن بَعدی یَروُون حدیثی و سنّتی» شامل راویانی که صرفاً نقل حدیث میکردند و توجهی به متن حدیث نداشتند و تدبری در مفهوم حدیث نداشتند و دارای تخصص نیز نبودهاند، نمیشود.
وی ادامه داد: در همه عصرها راویانی بودهاند که روایتی را نقل میکردند اما مفهوم آن را نمیدانستند و یا راویانی که روایت را جعل میکردند و مسائل خلاف را در قالب روایتی از رسول الله(ص) نقل میکردند. از امیرالمؤمنین(ع) سؤال شد، چگونه است این روایاتی که ضد و نقیض بوده و با هم در تضاد است و از قول رسول الله(ص) بیان شده است؟ امام(ع) پاسخ دادند که روایات متفاوتند، برخی ناسخ، برخی منسوخ، برخی عام، برخی خاص، برخی مطلق و برخی مقیدند، برخی نیز مجعولند و راوی از خود، آنها را جعل کرده است. در زمان خود پیامبر(ص) آنقدر روایات جعلی درست کرده بودند که روزی ایشان بالای منبر رفت و اعلام کرد این روایاتی که به من نسبت داده میشود، دروغ است. از نظر اصطلاحی کسیکه روایت را نقل کرده یا آن را ساخته، یا آن را شنیده و بیان کرده، راوی است. خیلی از این افراد دشمن پیامبر(ص) بودهاند. در میان راویان حدیث، افرادی هستند که صد در صد دشمن پیامبرند و اینها نمیتوانند خلفای پیامبر باشند. بخشی از راویان اصطلاحی، مشمول فرمایش پیامبر(ص) در این روایت نیستند، بلکه افرادی مشمول این روایتند و جانشین پیامبر(ص) محسوب میشوند که هم عادل و عالم باشند، و هم قول پیامبر(ص) و منظور ایشان را بفهمند. اینها میتوانند خلفای رسول الله(ص) باشند. جانشینِ دیگری بودن، یعنی هر چه آن شخص داشته، این شخص نیز بعد از او دارا باشد و اختیارات او را نیز داشته باشد. وقتی در این روایت پیامبر(ص) میفرماید، این افراد جانشینان من هستند، یعنی هر آنچه از مسؤولیتها و اختیاراتی که من داشتهام به او منتقل میشود؛ مگر اینکه به دلایل معتبر، استثنای خاص وجود داشته باشد.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در ادامه به بیان نظر امام خمینی(ره) پیرامون مرسله صدوق پرداخت و گفت: حضرت امام(قدس سره) این روایت را در شمار روایات مورد استناد در موضوع ولایت فقیه آوردهاند و در چگونگی دلالت این روایت بر نصب فقیهان به اداره امور جامعه، توضیح مبسوطی دارند که بخشی از آن بدین قرار است: «جای تردید نیست که روایت «اللهم ارحم خلفایی» شامل راویان حدیثی که حکم کاتب را دارند، نمیشود؛ و یک کاتب و نویسنده نمیتواند خلیفه رسول اکرم(ص) باشد. منظور از «خلفاء» فقهای اسلامند. نشر و بسط احکام و تعلیم و تربیت مردم با فقهایی است که عادلند؛ زیرا اگر عادل نباشد، مثل قضاتی هستند که روایت بر ضد اسلام جعل کردند؛ مانند سمرة بن جُندب که بر ضد حضرت امیرالمومنین(ع) روایت جعل کرد. و اگر فقیه نباشند، نمیتوانند بفهمند که فقه چیست و حکم اسلام کدام. و ممکن است هزاران روایت را نشر بدهند که از عُمّال ظلمه و آخوندهای درباری در تعریف سلاطین جعل شده است. ( ولایت فقیه، صص۶۳و۶۴)... و اما دلالت حدیث شریف بر «ولایت فقیه» نباید جای تردید باشد، زیرا «خلافت» همان جانشینی در تمام شئون نبوت است». (همان، ص۶۵)
تولیت حرم مطهر، در توضیح بیشتر این مطلب گفت: به عنوان مثال در عصر ما، جلسهای برپا شده و خبرنگاران در حال ثبت و ارسال اخبار جلسهاند، و به صورت برخط، آن را به سایتها و خبرگزاریها منتقل میکنند و هیچ توجهی به متن آن صحبت و عمق آن ندارند. گاهی چون مقصود گوینده را متوجه نمیشوند، کاملا وارونه آن صحبت را انعکاس میدهند. این در حالی است که ممکن است تعمدی در کار نباشد؛ حال اگر تعمد باشد که مقوله دیگری است. اگر گفته شود منظور پیامبر(ص) در این روایت، راویان حدیث بوده است یعنی شامل سمرةبن جندب هم میشود. وی فردی است که در عصر پیامبر(ص) تا عصر امیرالمؤمنین(ع) خیانتها و جنایتهای بسیاری در پرونده او ثبت شده است. البته اهل سنت بهدلیل اینکه او را صحابه پیامبر(ص) میدانند همه روایات او را نقل کردهاند. چنین نقل شده که روزی معاویه به سمرةبن جندب گفت من صدهزار دینار به تو میدهم تا روایتی علیه امیرالمؤمنین جعل کنی! او نپذیرفت و مبلغ را کم شمرد. این مبلغ تا چهارصد هزار دینار افزوده شد و او روایتی را در خصوص آیه ۲۰۷ سوره مبارکه بقره جعل کرد. خداوند متعال در این آیه شریفه می فرماید: « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»، «بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی(ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(ص)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند.» شأن نزول این آیه مربوط به لیلةالمبیت است، یعنی همان شبی که علی(ع) برای حفظ جان پیامبر(ص) در جای ایشان خوابید؛ و در حقیقت این آیه در وصف امیرالمؤمنین و بیان عظمت او است؛ اما سمرةبن جندب در قبال دریافت پول، روایتی را جعل نمود که این آیه در وصف ابن ملجم است با این توصیف که در مسجد کوفه خوابید تا بتواند علی(ع) را به قتل برساند. جاهلین دقت نداشتند که زمان نزول این آیه، ابن ملجمی وجود نداشته است. از این قبیل راویان بسیار زیاد هستند و چندین کتاب در معرفی جاعلان حدیث نگاشته شده است. قطعاً این جاعلان نمیتوانند جانشینان پیامبر(ص) باشند. کسیکه مشمول فرمایش پیامبر(ص) است، عالمی است که حدیثشناس باشد و مضمون حدیث را دقیق بفهمد و صاحبنظر باشد و احادیث گوناگون را بتواند کنار هم قرار دهد و حکم اسلام را از آن استخراج کرده و به مردم آموزش دهد؛ چنین فردی اصطلاحاً فقیه نامیده میشود. در عبارت «اللهم ارحم خُلَفائی» پیامبر(ص)، جانشینان خود را که عالمان متخصص در دین، عادل، پاک و امین وی هستند، مشمول دعای خود قرار میدهد.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، در ادامه به دومین روایتی که فقیهان و عالمان را حِصن اسلام دانسته، اشاره کرد و گفت: روایت دوم، روایت روایت علی بن ابی حمزه است بدین مضمون: « «علیّ بنِ ابی حمزةَ، قال سمعتُ أبا الْحسن موسی بنَ جعفر(ع)، یقول: إذا ماتَ الْمُؤْمِنُ، بَکَتْ عَلَیْهِ الْملَائِکَةُ وَ بِقاعُ الْارْضِ الّتی کانَ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَیْها، و أبْوابُ السّماءِ الّتی کانَ یصْعَدُ فیها بِأعْمالِهِ؛ وَ ثُلِمَ فی الْاسلامِ ثُلْمَةٌ لا یَسُدّها شَیْءٌ، لأَنّ الْمُؤْمِنینَ الْفُقَهاءَ حُصُونُ الْاسْلامِ کَحِصْنِ سُورِ الْمَدِینَةِ لَها...» (کلینی اصول کافی ج۱ ص۴۷ کتاب فضل العلم باب فضل العلماء حدیث ۳) « علی بن ابی حمزه میگوید: شنیدم از امام موسی بن جعفر(ع) میفرمود: چون مومن بمیرد فرشتگان و نقاطی از زمین که بر آنها عبادت خدا کرده و درهای آسمان که اعمالش از آنها بالا میرفته بر او گریه میکنند و در اسلام رخنهای پدید میآید که چیزی آن را سدّ نمیکند؛ زیرا مومنانِ فقیه، دژهای اسلامند، مانند دژهای اطراف شهر برای شهر.»
کلانتری تصریح کرد: واژه «حِصن» به معنای سدّ، دژ، خاکریز است. کلینی پیش از این روایت، روایت دیگری را از امام صادق علیه السلام بدینقرار آورده است: «إذا ماتَ المؤمنُ الفَقیهُ ثُلِمَ فی الإسلامِ ثُلمَةٌ لا یَسُدُّها شیءٌ» (همان، ص۴۶،حدیث ۲). هرگاه مؤمنِ فقیه بمیرد، رخنه ای در اسلام پدید آید که هیچ چیز آن را نبندد.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه روایت علی بن ابی حمزه، به صراحت از جایگاه فقهای اسلام سخن میگوید، گفت: این روایت، فقها را هم در حوزه نظری و هم در حوزه عملی، نگهبانان راستین اسلام معرفی میکند. بخش کوچکی از اسلام، احکام عبادی و بخش اعظم آن احکام اجتماعی، حکومت، اداره جامعه مسلمانان، قرارداد با کشورهای مسلمان و غیرمسلمان، جنگ، صلح، جهاد و اجرای احکام و حدود الهی است؛ فردی که نگهبان اسلام میشود، همه این موارد را شامل میشود. فقهای اسلام به عنوان حِصن اسلام مطرح هستند و باید دارای جایگاهی باشند که بتوانند مقدمات نگهداری از اسلام را فراهم نمایند. یکی از آنها تشکیل حکومت اسلامی است. جای تردیدی نیست که اگر قرار است اسلام بهصورت همه جانبه حفظ شود، قطعاً باید یک حاکمیت اسلامی شکل بگیرد. این مقدمه باید وجود داشته باشد. اسلامی که در صحبت و کلام خلاصه میشود، با اسلام همه جانبه متفاوت است. اسلام عبارت از جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قضاوت، حدود، دیات، دفاع، جنگ، صلح، تجارت، اقتصاد و صدها موارد دیگر است، چرا که دین کامل الهی است. فقها که حافظ دین هستند، اگر بخواهند همه جانبه از اسلام محافظت کنند، بخشی از آن، تشکیل حکومت صالح و بر مبنای اسلام است و بدون آن نمیتوانند حِصن اسلام باشند. این امر، در بستر تاریخ هم به اثبات رسیده است.
وی ادامه داد: در طول دوران پس از غیبت کبری، فقها وجود داشتهاند اما چون حاکمیت همهجانبه بر اساس اسلام وجود نداشته است، تنها نامی از اسلام باقی مانده است. کشورهای اسلامی از نظر تعداد فراوانند اما در جایگاه نوکری کسانی هستند که قرآن از اطاعت آنها نهی فرموده است. همگی زیر سلطه کفر به سر میبرند. تنها در یک گوشه از جهان، ندای بریدن از سلطه کفار وجود دارد و آن، جمهوری اسلامی ایران است که حقیقتاً استقلال به تمام معنا بر آن حاکم است، زیرا بر مبنای حاکمیتِ فقیهِ عادل اداره میشود. این امر، علیرغم دستاندازهایی است که استکبار درست کرده است. اگر این همه موانع توسط دشمن ایجاد نشده بود، قطعاً وضعیت بسیار بهتر از این بود.
تولیت حرم مطهر در ادامه به سخن امام خمینی(قدس سره) در تبیین مفاد روایت علی بن ابی حمزه اشاره کرد و گفت: حضرت امام(ره) میگویند: «اینکه فرمودهاند: «فقها حصون اسلامند» یعنی مکلفند اسلام را حفظ کنند و زمینهای را فراهم آورند که بتوانند حافظ اسلام باشد. و این از اهم واجبات است؛ و از واجبات مطلق میباشد نه مشروط. و از جاهایی است که فقهای اسلام باید دنبالش بروند. حوزههای دینی باید به فکر باشند و خود را مجهز به تشکیلات و لوازم و قدرتی کنند که بتوانند اسلام را به تمام معنا نگهبانی کنند، همان گونه که خود رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) حافظ اسلام بودند و عقاید و احکام و نظامات اسلام را به تمام معنا حفظ میکردند.» (ولایت فقیه، صص۶۷و۶۸)
کلانتری تصریح کرد: بر اساس این روایت، فقیه اگر بخواهد حِصن و دژ اسلام باشد، نیاز به قدرت دارد؛ و این قدرت چه در زمان گذشته و چه امروز، در سایه تشکیل حکومت بهدست میآید و راهی جز این نیست. بدین معنی که فقیه باید در رأس حاکمیت و مبسوط الید باشد؛ و تنها در این صورت است که میتواند حِصن باشد. واجب مطلق در سخن امام(ره) یعنی واجبی که وجوب آن متوقف به هیچ شرطی نیست. یعنی به گردن اوست و نباید معطل کند. در مقابل، واجب مشروط است، یعنی آمدن وجوب، متکی به آمدن شرطی است. به عنوان مثال؛ وجوب حج، مشروط به وجود استطاعت است. واجب مطلق مانند این است که با گفتن الله اکبر اذان، نماز بر شما واجب میشود. امام خمینی(ره) تشکیل حکومت را واجب مطلق برشمردند، یعنی بدون معطلی فقیه باید کار خود را شروع کند.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، در ادامه به سومین روایتی که فقیهان را امینان پیامبران دانسته، اشاره کرد و گفت: روایت سوم، روایت سَکونی است: «اسماعیل بن ابی زیاد سکونی، عن ابی عبد اللَّه، عَلَیْهِ السّلام، قال: قال رَسُولُ اللَّهِ (ص): الفُقَهاءُ أُمَناءُ الرّسُلِ ما لَمْ یَدْخُلوُا فی الدّنیا. قِیلَ یا رَسول اللَّه وَ ما دُخولهم فی الدّنیا؟ قالَ: اتّباعُ السّلْطَانِ. فَاذا فَعَلوُا ذلِکَ، فَاحذَرُوهُمْ عَلی دیِنِکُمْ» (کلینی، اصول کافی، ج۱،ص۵۸، کتاب فضل العلم، باب المستاکل بعلمه و المباهی به، حدیث۵)، «سکونی از امام صادق(ع) نقل میکند که آن حضرت فرمود: رسول خدا فرمود: فقیهان، امینان پیامبران هستند تا زمانی که در دنیا وارد نشدهاند. عرض شد: یا رسول الله معنای ورودشان به دنیا چیست؟ فرمود: پیروی از سلطان، پس چون چنین کنند نسبت به دینتان از ایشان برحذر باشید.»
استاد دانشگاه تهران گفت: اینکه پیامبر اکرم(ص) فقیهان را اُمناء پیامبران الهی معرفی میکنند بیانگر جایگاه ویژهای است که فقیهان اسلام در جامعه اسلامی به خود اختصاص دادهاند. این از امتیازاتی است که اسلام به فقها داده است. امام خمینی(قدس سره) در توضیح مفاد این روایت میگوید:«الفُقَهاءُ أُمَناءُ الرّسُل، یعنی کلیه اموری که به عهده پیغمبران است، فقهای عادل موظف و مأمور انجام آنند. گرچه «عدالت» اعم از «امانت» است و ممکن است کسی در امورمالی امین باشد اما در عین حال عادل نباشد، لکن مراد از اُمناء الرسل کسانی هستند که از حکمی تخلف نکنند و پاک و منزه باشند، چنانکه در ذیل حدیث میفرماید: ما لم یدخلوا فی الدنیا؛ یعنی تا هنگامی که به منجلاب دنیا طلبی در نیامدهاند. ... فقط فقهای عادلند که احکام اسلام را اجرا کرده، نظامات آن را مستقر میگردانند، حدود و قصاص را جاری مینمایند و حدود و تمامیت ارضی وطن مسلمانان را پاسداری میکنند.» (همان، ص۷۲)
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام خاطرنشان کرد: در سیره و سنت پیامبر(ص)، فقهای عادل هستند که حفظ اسلام و حفظ حدود و ثغور مرزهای اسلام را عملیاتی میکنند. چون عادل و امینِ رُسل هستند، یعنی تلاش میکنند، ذره ذرهای که از پیامبران برای بشریت به جا مانده است، همهی آن را به اجرا گذارند و دچار کاستی و فزونی نشود. اینان، امین احکام الهی هستند و حکومت و هر آنچه که مربوط به حاکمیت سیاسی است، بخشی از همینهاست. فقهای عادل، امینان پیامبران الهی هستند.
نظر شما