خبرگزاری شبستان-کرمان؛ طاهره بادامچی
درآ که در دلِ خسته توان درآید باز
بیا که در تنِ مُرده رَوان درآید باز
بیا که فُرقَتِ تو چشمِ من چُنان در بست
...که فتحِ بابِ وصالت مگر گشاید باز
بخشی از زبان حال غالب من هنگامی که در این قطعه از بهشت قدم می زنم همین ابیات حافظ است؛ قصه دل سپردن و دل ستاندن با آنهایی که نه در این مکان آرمیده که قیام کرده و ایستاده به تماشای عرش و فرش، از سفرهای راهیان نور اواخر دهه هشتاد آغاز شد.
پس از شهادت حاج قاسم اما این مسیر به گونه خیلی متفاوت تری رقم خورد و امروز اینجا، گلزار شهدای کرمان مأمن و مأوای همه دلتنگی ها و خستگی ها، امیدها و ترس ها، اشتیاق ها و التهاب های من است.
رشته ای بر گردنم افکنده دوست/ می کشد هر جا که خاطرخواه اوست
ساعاتی را که با آنان می گذرانم صرف زیارت قبور نیست، که در ضیافتی متفاوت حضور دارم و از این جهت کلام و زبان حقیرتر از شرح عاشقانههایی است که در این ساعات تجربه می کنم... «رشته ای بر گردنم افکنده دوست/ می کشد هر جا که خاطرخواه اوست»
چند روز قبل از ۲۲ اسفند، پیامک دعوت را از مسئول گروه رسانه خادمین شهدا دریافت می کنم؛ انصافاً گُلی به جمال معرفت شان که با آن همه عدم همکاری که از من دیدند باز به یادم هستند؛ علیرغم پیامهای قبلی که به دلیل مشغله های کاری از شرمندگی یا بی پاسخ می گذاشتم و یا به نوشتن یک «ان شاءالله» بسنده می کردم؛ این بار با اشتیاق پاسخ دادم «با افتخار، هستم»
قرارمان ساعت ۱۵ عصر سهشنبه ۲۲ اسفند، مصادف با اول ماه مبارک رمضان است! از همان روزی که پیامک را دریافت کردم، با خودم قرار گذاشتم هر برنامه ای که در این ساعت پیش آمد، لغو کنم و همین کار را هم کردم.
سه مزار پرمراجعه در گلزار شهدای کرمان
وقتی میرسم گلزار هنوز دقایقی تا ساعت ۱۵ فرصت باقی است، باب الحسین را بسته اند، مجبور می شوم برگردم و از باب الغدیر وارد شوم، نزدیکترین قطعه از این ورودی، قطعه شهدای ترور هست، پس از خواندن زیارتنامه یک راست به سراغ مزار کاپشن صورتی می روم که پس از مزار حاج قاسم و شهید مغفوری، حالا سومین مزاری است که بیشترین زائر را دارد.
وارد خیمه گلزار محل برگزاری گردهمایی سالانه خادمین شهدا که می شوم، ساره خانم، یکی از سرگروههای خادمین همان ابتدا به لبخندی انرژی بخش دعوتم می کند و اسمم را در لیست حضور غیاب خودش می نویسد، قبل از آنکه سرگروه رسانه مرا ببیند!
تعداد این بر و بچه های باحال خادم الشهداء کرمان ۷۳۲ نفر است؛ این را صغری بهادر، مسئول گروه خواهران خادم الشهداء کرمان می گوید، او نیز که مدتهاست از کلنجار رفتن با من سر کارهایی که سپرده و یک در میان انجام دادم، خسته شده؛ ترجیح می دهد به گرمی روزهای اول و با لبخندی که همیشه بر لب دارد؛ تحویلم بگیرد و برای همین در پاسخ به سئوالاتم مقاومت نمی کند.
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
بهادر می گوید: گروه خواهران خادم الشهداء کرمان از ۲۲ اسفند سال ۹۶ آغاز به کار کرد و پس از شهادت حاج قاسم تعدادشان افزایش یافت و حالا در ۱۲ گروه دسته بندی هستند.
وی این گروه ها را شامل انتظامات، نماز، امر به معروف، کار برای کودک، مشاوره، فرهنگی، رسانه، طراحان موقت و اجرایی می داند و می افزاید: در طول سال برنامه های مختلفی داریم و خادمین شهدا در همه مناسبت ها فعال هستند.
بهادر با اشاره به اجرای برنامه های ثابت در طول هفته و توزیع بسته های هنری فرهنگی میان زائران شهدای کرمان؛ می گوید: مسابقه کتابخوانی خواهران، طرح امانی کتاب، برگزاری یلدا و یادواره شهدای پرورشگاه، یادواره شهدای سادات در عید غدیر، شهدای فاطمیون، برگزاری مراسم روز دختر و... توسط خادمین انجام می شود.
وی به تدارک نذری توسط خادمین شهدا در برخی ایام سال و نیز افطاری ساده این گروه هم اشاره می کند.
ساعتی که دو چشم عشق گریست/ساعتِ زخم و دلبری، یک و بیست
جعفر طیار، مسئول گروه برادران خادم الشهداء کرمان هم تعداد این گروه را حدود ۴۰۰ نفر در بخش های انتظامات، رسانه، صوتی تصویری، نظافت، فرهنگی، روابط عمومی و بین الملل، کار با کودک، مناسبتها و ایستگاه صلواتی و جشن تولد شهدا عنوان می کند و می گوید: از شهادت حاج قاسم تاکنون در همه شب های جمعه مراسم ساعت شهادت ۱:۲۰ برگزار می شود.
خادمین گلزار شهدای کرمان از اقشار مختلفی هستند؛ از استاد دانشگاه و افراد نظامی تا دانش آموز و کارگر... جمعههای هر هفته هم خادمی شهدا ار ضبح تا شب کلاً با بچه های رفسنجان است.
فرصت را غنیمت دانسته و به سراغ تعدادی از خادمین می روم تا در گفتگویی کوتاه شرح حال خادمی بدهند.
شرح دلدادگی خادم الشهدای کرمان
فاطمه طاهری مقدر، ۲۷ ساله و خانه دار می گوید: امسال تازه خادم شدم؛ قبل از آن هر هفته با همسرم، خودمان را به مراسم غبارروبی شهدا می رساندیم.
وی در بیان علاقه خود به شهدا می گوید: حاج قاسم با تأسی به اربابش امام حسین علیه السلام خوب و بد را در هم می پذیرد؛ گاهی که در زندگی شخصی خطایی می کردم، با خود می گفتم این هفته دیگر شهدا مرا شیفت قبول نمی کنند اما نه، آنها هیچگاه عنایت خود را از ما بر نمی دارند؛ خیلی چیزها از شهدا گرفتم.
طاهری مقدر ادامه می دهد: تابلوی کاشی مزار حاج قاسم را دقت کردید؟ چشمان او با آدم حرف می زند؛ یادم می آید فرزند دومم را که پنج ماه باردار بودم، دکتر گفته بود سندروم داون دارد؛ به حاج قاسم متوسل شدم و او را قسم دادم و برایش سوره یاسین نذر کردم؛ در مراجعات بعدی نتیجه آزمایش ها مثبت بود و بچه سالم به دنیا آمد.
وی با اشاره به اینکه روز تشییع شهدای حادثه تروریستی شیفت خدمت در گلزار شهدا داشته است؛ می گوید: وقتی تابوت تک تک شهدا را زیر این خیمه آوردند از آنان کربلا خواستم که حدود سه هفته بعد جور شد و مشرف شدم عتبات عالیات!
طاهری مقدر سپس به ماجرای آشنایی خود با شهید محمدرضا رستمی(میثم) اشاره می کند که قبل از آنکه حتی نام او را شنیده و یا عکسی از دیده باشد، او را چند نوبت در خواب می بیند و حالا ارادت خاصی به این شهید دارد.
عطر پرچم
مراسم آغاز و اجرای سرود، سخنرانی مدیر گلزار شهدا و پرده خوانی انجام و سپس خدام برای دریافت هدیه معنوی خود به حسینیه شهدا هدایت می شوند؛ هدیه ای که منقش به وصیت معروف حاج قاسم «دوست دارم کرمان همیشه با ولایت بماند» و مزین به تکه کوچکی از پرچم حرم مطهر حضرت زینب سلام الله علیها و پرچم تابوت شهدای حادثه تروریستی است.
همانطور که خدام در حال دریافت هدیه هستند، سراغ چند نفر از آنان می روم؛ محدثه هشتادانی، ۲۸ ساله، سرگروه رسانه خادمین شهدای کرمان هم با اشاره به اینکه از سال ۹۶ توفیق خادمی شهدا را دارد؛ از علاقه به شهدا و خدمت به آنان می گوید و می افزاید: خیلی خوشحالم این مسیر را انتخاب کردم و ان شاءالله تا آخر ادامه دهنده راهشان باشیم.
فاطمه درویشی ۲۷ ساله، که از شهریور ماه امسال به جرگه خادمین شهدا پیوسته است؛ بیان می کند: علاقه داشتم، تجربه خوبی است، سبک می شوم و دوست دارم زود به زود بیام گلزار شهدا چون اینجا آرامش می گیرم.
وی که در بخش نماز فعالیت دارد و از شهید حسن عبدالکریمی به عنوان شهید مورد علاقه نام می برد؛ ادامه می دهد: خادمی، کمترین کاری است که می توانم برای شهدا انجام بدهم.
هوامُ داری، هواتُ دارم
زهرا رضایی نسب، ۴۲ ساله که او هم از شهریور ماه به عشق شهدا خادم شده است؛ با هیجان خاصی می گوید: کلی حاجت گرفتم از شهدا، کلی هوای مرا دارند، چقدر از گره های زندگی ام را باز کردند.
وی از شهید علیزاده حسینی از شهدای فاطمیون نام می برد که چند مورد از حاجت هایش را با وساطت این شهید گرفته و می افزاید: هر روز ۳۱۳ صلوات برای تک تک شهدای گلزار شهدا می فرستم و در دفتری یادداشت می کنم، تا الان برای نیمی از این شهدا انجام دادم.
حین مصاحبه با خواهران، یکی از برادران خدمات را می بینم که مثل همیشه در تکاپو است؛ زیاد در برنامه های گلزار او را دیدم؛ همین حالا هم به سرعت در حال پهن کردن فرش های حسینیه شهدا است تا برای وقت نماز آماده باشد؛ به سراغش می روم، می گوید: حرفی برای گفتن ندارم؛ این را جوری محکم می گوید که حرفی برای گفتن باقی نمی ماند؛ اما من کم نمی آورم؛ سریع دنبال جمله ای می گردم تا از طریق دیگری باب گفتگو باز شود.
صادق گُلکار رفسنجانی همانطور که موکت ها را پهن می کند، می گوید: ۴۵ سال دارم؛ از بچگی عشق شهدا و خانواده آنان بودم؛ اما از شهادت حاجی تا الان شبانه روز در گلزار هستم؛ به پسرکی اشاره می کند که کمک او موکت پهن می کند؛ می گوید حامد را هم از وقتی ۶ سال داشت با خودم همراه کردم، همان سالی که موکب بردیم سامرا و حامد یک ماه به دور از مادرش طاقت آورد، پایه ثابت این برنامه ها شد و حالا ۱۴ سال دارد.
وی تأکید می کند: کار برای اهل بیت و شهدا خستگی ندارد و من دوست دارم شبانه روز کار کنم، خودشان می دانند چه جوری اجر بدهند؛ چه گره ها که زا زندگی من همین جا باز شده است.
گُلکار رفسنجانی با اشاره به اینکه در موکب قدس نیز فعالیت دارد؛ می افزاید: این موکب نیمه شعبان در سامرا و ایام اربعین در پیاده روی خدمات دهی می کند.
تویی تمام زندگیم
از حسینیه شهدا بیرون می آیم، یکی از خدام هدیه ای را که گرفته روی مزار شهید محمد شیخ بیگ گذاشته و در حال عکس گرفتن است؛ کنارش می نشینم و می پرسم: ماجرا چیه؟ به مزار شهید اشاره می کند و می گوید: همه زندگی منه! حس درونی اش را آنقدر عمیق ابراز می کند که شک می کنم، می پرسم: دخترشون هستید؟
فاطمه عسکری ۳۵ ساله، پاسخ می دهد: اتفاقاتی بین من و این شهید افتاده که گفتنی نیست؛ فقط همین قدر بگویم که ما با هم زندگی می کنیم.
وی که صاحب ۴ فرزند است؛ ادامه می دهد: بعد از شهادت حاج قاسم خادم شدم؛ حس می کنم حاج قاسم بعد از شهادت شروع به تیم سازی جدید کرده و در حال مدیریت مردم سازی برای دولت سازی اسلامی است و من دوست دارم مثل آنان پیش بروم.
توصیف حسِ خوبِ بودن در گلزار شهدای کرمان تمامی ندارد اما در این نوشته مجال شرح بیش از این نیست.
پس از حادثه تروریستی، گلزار شهدای کرمان برای نخستین بار مدفن بانوان شهید است؛ ۳۱ شهیده که حالا رسم جدیدی از زندگی و رسالت یک زن مسلمان شیعه را فرا روی همه زنان به ویژه زنان و دختران کرمانی قرار داده است.
و چه زیبا فرمود امام راحل ما که: همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
نظر شما