به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از گیلان_ نوشین کریمی
هوا دم داشت، نه از آفتاب خبری بود نه ابری بی تابِ باریدن.
باید سر ساعت ۱۷ به میدان صیقلان میرسیدم و در اجتماع مشتاقان دیدار خادمین حرم رضوی گزارش و خبرم را انعکاس میدادم.
گوشه و کنار خیابان پیر و جوان و کودک هر کدامشان با شاخههای گلی شاداب و چشمانی به راه، ایستاده بودند.
نمیدانستم نگاهم روی کدام باشد و کدام را ثبت و ضبط کنم.
یکی مسیر آمدن را می پرسید و یکی دیگر نگران بود نکند دیر رسیده و خادمین رفته باشند...
با همه آنها در یک صف ایستادهام، هیچ کدام نمیدانیم در دل دیگری چه میگذرد، حاجت و نیازهایمان چیست، برای کدام حوائج دنیوی و اخروی داریم استمداد میطلبیم.
در همان ازدحام، «باران» داشت به مادرش میگفت؛ عجب هوای خوبی شده، راحت میتوانیم از مهمانان استقبال کنیم و مادرش که با لبه چادر، حلقه اشک گوشه چشمش را پاک میکرد جواب داد: ما مهمان نواز خوبی هستیم.
پرچمهای رنگی در امتداد مسیر کاروان دست جوانانی پرشور بود و جام دود کردن اسپند هم لابه لای صف منتظران میچرخید و سلام و صلوات می شنید.
از کوچکترها که پرسیدم چرا اینجا منتظرید میگفتند «میخواهد امام رضا بیایید» درکشان همینقدر بود و مشتاق دیدن امامی که حتما داستان ضامن آهو شدنش را از بزرگترها شنیدهاند...
«شوقی» شهردار رشت دست دختران محجبهاش را گرفته و به سمت بیرق داران جمع آمد.
«نیک فطرت» فرمانده سپاه ناحیه مرکزی رشت گوشهای تنها ایستاده بود.
«معبود مژدهی» مسئول کانون جوانان رضوی گیلان یک جا بند نمیشد و گوشی تلفن همراهش مدام او را بالا و پایین صف منتظران میکشاند.
«عاقل منش» عضو شورای کلانشهر رشت که با چهره بشاش همیشگیاش وارد جمع شد، لابه لای شلوغیها با مردم خوش و بش کرد و نگاهش سُر خورد به سمتی که قرار بود خادمین بیایند.
«محجوب» رئیس سازمان فرهنگی شهرداری رشت حواسش به همه چیز بود که طبق برنامه ریزیها به جلو بروند ...
تیم تشریفات هم مدام چک میکرد چیزی از قلم نیفتد.
دخترکان خردسالی با لباسهای محلی در صف جلو برای خوشامد گویی و عرض خیرمقدم ایستاده بودند و حلقههای گلی که قرار بود با افتخار به مهمانان تقدیم شود.
لابه لای جمعیت اما همکارانم از رسانههای مختلف بودند، عکاس و خبرنگار و گوینده صدا و سیما و... و شاید کسانی دیگر که چشمانم در آن شلوغی پیدایشان نمیکرد.
کنترل جمعیت مشتاقی که قطره قطره به دریای ارادت امام علی بن موسی الرضا(ع) اضافه میشدند واقعا سخت بود.
زمان انتظار به سختی سپری شد و کاروان «زیر سایه خورشید» به قرار عاشقی ما رسید.
میان گلبرگهای ریخته شده به پای خادمین رضوی کسانی بودند که تلاش میکردند راه را برای عبور و رسیدن به حرم «فاطمه اخری» باز کنند.
لحظه دیدار عَلَم برادر در سر در حرم خواهر وقتی که سیلی از منتظران در «خواهر امام رشت» منتظر بودند، اشک هر دلداده به معشوق رسیده را جاری میکرد.
بغض آسمان اما انگار توان این همه سعادت را نداشت و باران نوازشش را با اشکهای استقبال کنندگان در هم آویخت.
«احمدی» نماینده مردم شهرستان های رشت و خمام هم خودش را رساند تا به نمایندگی از باقی مردم شریف شهرستان که در این اجتماع نبودند، حرمت صاحبخانه را حفظ کرده باشد.
خیلیها چادر گلدار حرم را روی سر گذاشته بودند و آمدند تا صف اول این دیدار باشند.
یکی تسبیحش را میداد، یکی مهر و یکی دیگر هم از لابه لای جمعیت فرزند معلولش را روی دست گرفت و آورد تا زیر پرچم امام رضا(ع) متوسل شود به ضامن آهو، ضامن دلشکستهها...
تقلا برای گرفتن مقداری تبرک بالا بود و عدهای که زیر دست و پا حالشان ضعف میرفت، کنار میکشیدند و عدهای دیگر از لابه لای موج ایجاد شده به سکویی که خادمین رویش ایستاده بودند نزدیک میشدند.
مجری گفت «گیلانی ها اولین کاروان پیاده تا حرم امام رضا(ع) را به راه انداختند» و عاقل منش هم طی سخنانی کوتاه بیان کرد «اینجا باید به نیابت از همه همشهریهای خود، براتِ زیارت از نزدیک را از آقا جانمان امام رضا(ع) بگیریم».
«نازنین زهرا عباسی» هم کسی بود که در متن کوتاه ادبی خود به خادمان حرم رضوی سلام و خیرمقدم گفت و مراسم با صلوات خاصه امام رضا(ع) و دعای فرج و توسل جستن به درگاه قدسی اهل بیت(ع) به پایان رسید و ما ماندیم و حسرت نرسیدن به دست بوسی آنچه که زیارت از راه دور قسمتمان کرده بود ...
نظر شما