به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس، حجت الاسلام ابراهیم کلانتری، تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ علیه السلام، در هفتاد و یکمین جلسه از سلسله مباحث «ولایت فقیه»، به ادامه بررسی روایات در موضوع «ولایت فقیه» پرداخت و گفت: در جلسات گذشته، سه دسته از روایات، در مجموع ۱۸ روایت، مورد بررسی قرار گرفت، و امروز گروه چهارم از روایات را به بحث میگذاریم. در روایاتی که پیش از این بیان شد، مفاد کلی در عصر غیبت امام معصوم(ع)، مطرح گردید که آنچه بیشتر مورد تأکید بود، ارجاع امت اسلامی به سوی فقیهانِ متقی، زمانشناس، عادل، شجاع، مدیر و مدبِر در غیاب اهلبیت علیهم السلام بود، که در این روایات، ویژگیهای حاکم را بر میشمردند. آنچه در متن جامعه شکل میگیرد، جمع شدن مصادیق این صفات، در یک نفر است که به فقیه جامعالشرایط ختم میشود. اما در روایاتی که امروز مورد بررسی قرار میگیرند، آنچه مورد تأکید است، نهی از پذیرش، و مراجعه به حاکمانی است که حاکمیت آنان مشروع نیست. در این دسته از روایات، نبی مکرم اسلام(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام، با صراحت و تأکید، از پذیرش حاکمیت حاکمان جور و هرگونه نزدیکی و همراهی و همدلی با آنان پرهیز دادهاند. این روایات، سلبی هستند و راههای دیگر را مسدود میکنند، و از اطاعت حاکمان جور، نهی میکنند.
وی خاطرنشان کرد: دقت در مفاد و محتوای این گروه از روایات، یک اصل اساسی را در اختیار میگذارد که در مبحث حکومت در عصر غیبت بسیار راهگشا میباشد؛ آن اصل این است که در مقام ثبوت، ملاک حاکمیت مشروع الهی در هر عصری این است که حاکم از ناحیه خداوند به حاکمیت رسیده باشد، و اگر چنین نباشد حاکمیت وی مشروعیت نخواهد داشت و پذیرش حاکمیت او نیز حرام و نامشروع میباشد.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، در ادامه به بیان نخستین روایت از مجموعه روایاتی پرداخت که ناهی از پذیرش، تبعیت و مراجعه به حکامی با حاکمیت نامشروع است، و اظهار کرد: امام صادق علیه السلام میفرمایند: «... لَا دِینَ لِمَنْ دَانَ بِوِلَایةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیسَ مِنَ اللَّهِ وَ لَا عَتْبَ عَلَی مَنْ دَانَ بِوِلَایةِ إِمَامٍ عَدْلٍ مِنَ اللَّه....... اَلا تَسمَعُ لِقولِ اللهِ عزوجلَّ: «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ» یَعْنِی مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَی نُورِ التَّوْبَة وَ الْمَغْفِرَةِ لولایتهم کلَّ امامٍ عادلٍ من الله، و قال: «والذینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ»، اِنّما عَنی بِهذا اَنَّهُم کانُوا عَلی نور الاسلامِ، فَلَمّا تَوَلَّوا کُلَّ اِمامٍ جائِرٍ لیس من اللهِ عزَّوَجَلَّ خَرَجُوا بِوَلایَتِهِم اِیّاهم من نورِ الاسلامِ إلی ظُلماتِ الکُفُر، فَأوجَبَ اللهُ لَهُمُ النّارَ مَعَ الکفّارِ، ف «اُولئِکَ أصحابُ النّارِ هُم فیها خالدون»(کافی، ج۱، ص۳۷۶)، «دین ندارد کسیکه بخواهد با ولایت پیشوای ستمگری که از ناحیه خداوند به ولایت منصوب نیست به خدا برسد، و عذابی نیست بر کسی که از طریق امام عادلی که از سوی خداوند به ولایت منصوب است به خدا نزدیک شود. آیا سخن خداوند را نشنیدهاید: «خداوند ولیّ کسانی است که ایمان آوردهاند، آنان را از ظلمات بهسوی نور میبرد»، یعنی از تاریکی گناهان به نور توبه و بخشش میبرد، به سبب ولایتپذیری آنان از امام عادلی که منصوب خداوند است. همچنین خداوند فرموده: «آنان که کافر شدند اولیائشان طاغوت است که آنان را از نور به تاریکی میبرد»، مراد خداوند این است که آنان ابتدا در پرتو نور اسلام بودند، اما چون از پیشوای ستمگری که از ناحیه خداوند منصوب نبود، تبعیت کردند با همین کار از نور اسلام خارج، و به ظلمات کفر درآمدند، در نتیجه خداوند آتش را بر آنان همانند کافران واجب کرد؛ پس «آنان اصحاب نار هستند و در آن میمانند».
تولیت حرم مطهر، در ادامه به بیان دو نکته پیرامون این روایت آموزنده و پرمحتوا از امام صادق(ع) پرداخت و گفت: نخستین نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که در مجموعهی جهان، همواره دو نوع ولایت در مقابل هم قرار دارند؛ یکی «ولایت الله» و دیگری «ولایت طاغوت». حد وسطی در این میان وجود ندارد و غیر از این دو، نوع سومی از ولایت را نمیتوان یافت که نه در شمار ولایتِ الله باشد و نه در شمار ولایتِ طاغوت. در اداره جامعه انسانی نیز، یا ولایت الله بر قرار است که تجلّی آن در امام عادل منصوب از ناحیه خداوند، یعنی امام عادلِ مِن الله، خواهد بود، و یا ولایت طاغوت که در امام جائر، یعنی امام جائر لیس من الله، تجلّی مییابد.
وی ادامه داد: نکته قابل اهمیت این است که ولایت الله و ولایت طاغوت، به اداره جامعه انسانی تسری مییابد. آیةالکرسی، از آن دست آیاتی است که آن را زیاد قرائت میکنیم و با خواندن آن، خود را بیمه میکنیم. روایات زیادی نیز در این زمینه داریم که اگر انسان در طول روز یکبار آیةالکرسی را قرائت کند، خداوند حصاری از ملائکه در اطراف او قرار میدهد که آسیبی نبیند، اگر دو بار آن را قرائت کند، دو حصار قرار میدهد و تا پنج بار اگر قرائت شود، تعداد حصارها افزایش یافته تا اینکه هیچ آسیبی از هیچ ناحیه، شخص را تهدید نمیکند. لذا برخی از بزرگان، در تعقیبات پس از هر نماز، در ابتدا آیةالکرسی را قرائت میکنند تا در هر شبانهروز و در نمازهای پنجگانه، به پنج بار قرائت این آیات نائل آیند. با دقت در این آیات، دو ولایتی که در آیةالکرسی بیان شده است، هم در فضای شخصی ما میتواند وجود داشته باشد، و هم در فضای اجتماعی. به عنوان مثال در فضای عبادی مانند نماز و روزه، هم میشود تحت ولایت الله بود و هم تحت ولایت طاغوت و شیطان. اگر با قصد اخلاص انجام شود، ولایت الله است و اگر با قصد ریا صورت گیرد، ولایت طاغوت است. امور عمومی جامعه انسانی و مدیریت جامعه نیز یا تحت ولایت الله است، یا تحت ولایت طاغوت و شیطان است. در این روایت امام صادق علیه السلام این نکته را به ما گوشزد میکند که تصور نشود اگر نماز با قصد اخلاص خوانده شد، مصداق این آیه شدهایم. بسیاری اوقات، افراد در فضای شخصی، عبادات را با اخلاص انجام میدهند، اما در فضای اجتماعی، تحت ولایت طاغوت قرار دارند، لذا نماز آنها هیچ اثری ندارد؛ چون بر کشتی طاغوت سوار شده و به سمت طاغوت در حال حرکت هستند، و قطعاً به مقصد نخواهد رسید.
استاد دانشگاه تهران، در ادامه به بیان دومین نکته پیرامون روایت امام صادق(ع) پرداخت و گفت: نکته مهم دیگری که در این روایت میبایست مورد توجه قرار گیرد آن است که امام صادق علیه السلام، «ولایت الله» را در آیه شریفه به ولایت امام عادل، و «ولایت طاغوت» را به ولایت امام جائر تسرّی دادند. بنابراین، جریان یافتن ولایت الله در اداره جامعه، با ولایت امام عادلی که از ناحیه خداوند تعیین شده است، تضمین خواهد شد و ولایت و سرپرستی هر شخص دیگر در رأس جامعه، در شمار ولایت طاغوت خواهد بود. اگر ولایت امام عادلی که «مِن الله» است و دارای اذن از ناحیه خداوند است، نباشد، هر کس در رأس جامعه قرار گیرد، ولایت طاغوت است.
وی تصریح کرد: حتماً نیاز نیست برای ولایت طاغوت، افرادی امثال یزید یا رضاخان باشند، گاه ممکن است فرد موجهی باشد، اما چون از ناحیه خداوند منصوب نیست، ولایت طاغوت است. مطلب مهمی که قرآن کریم در مورد ولایتها در قرآن مطرح میکند، دو نوع ولایت است و ولایت سومی وجود ندارد. این دو نوع ولایت، از ریزترین مسائل هستی شروع میشود و مسائل کلان اداره جامعه اسلامی را در بر میگیرد. این دو نوع ولایت از منزل شخصی ما شروع میشود و تا سطح جامعه ادامه دارد. ما نیز یا تحت ولایت الله قرار داریم و یا تحت ولایت طاغوت. اعلام کنیم یا نکنیم، تحت یکی از این دو نوع ولایت هستیم و این، خاصیت هستی است. انسان، یا زیر بیرق الله و تحت لوای نور الهی است، و یا تحت ولایت طاغوت است که برخی مفسران از آن با عنوان ولایت شیطان یاد کردند؛ یعنی آنجا که انسان مغلوب هواهای نفسانی میشود. روایت امام صادق علیه السلام، این مسأله را به کفِ جامعه تسرّی میبخشد. به عبارتی در فضای عمومی جامعه نیز، هم ولایت الله میتواند حاکم باشد و هم ولایت طاغوت. ولایت طاغوت «اِمامٍ جائِرٍ لیس من اللهِ» میباشد که از جانب خداوند منصوب نشده است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، در ادامه به بیان دومین روایت از مجموعه روایاتی پرداخت که ناهی از نزدیکی به حکامی با حاکمیت نامشروع است، و اظهار کرد: روایت دیگر از رسول گرامی اسلام(ص) است، که میفرمایند: «مَا اقتَرَبَ عبدٌ مِن سُلطانٍ جائرٍ إلّا تَباعَدَ مِنَ اللهِ، وَلا کَثُرَ مالُهُ إلّا اشتَدَّ حِسابُهُ، وَلا کَثُرَ تَبِعَتُهُ إلّا کَثُرَتْ شَیاطینُه»(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۶۰)، «هیچ بندهای به سلطان ستمگر نزدیک نمیشود، مگر اینکه از خداوند دور میشود و مالی فراهم نمیکند مگر اینکه حساب خود را (در قیامت) سختتر میکند و اطرافیان خود را زیاد نمیکند مگر اینکه شیاطین او بیشتر میشوند». یعنی هر فعل و انفعالی که تحت ولایت سلطان جائر اتفاق افتد؛ چه مال باشد، یا خانواده و فرزند، و یا عبادت و بندگی، هر چه که باشد، دائماً در حال فاصله گرفتن از الله است. هر نوع از این کارها که انجام گیرد، باطل است. اینها، نوعی هشدار است که پیامبر اکرم(ص) در این روایت میفرماید، به هیچ شکلی نبایست به سلطان جائر نزدیک شد، چون خسارت داشته و دوری از خداوند را به دنبال دارد.
کلانتری در ادامه به سوّمین روایت در این خصوص اشاره کرد و گفت: روایت دیگر از امام علی علیه السلام، است که میفرمایند: «... وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ، فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً، وَ أَحْیَا بِدْعَةً مَتْرُوکَةً...»(نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴)، «بدترین مردم نزد خدا، پیشوای ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است، همو که سنت پذیرفته شدهای را بمیراند و بدعت ترک شدهای را زنده گرداند.».
وی در توضیح این روایت از امیرمومنان علیه السلام، گفت: کار این افراد این است که سنتهای خوب الهی را از بین میبرند و کارهای تعطیلی که نباید وجود داشته باشد را احیاء میکنند. به عبارتی ارزشها را نابود کرده و ضد ارزشها را احیا میکنند. در طول تاریخ، حاکمان جور، حتی اگر نام خلیفه رسول الله(ص) بر خود گذاشتهاند، کارشان همین بوده است؛ هم گمراه بودند و هم گمراه میکردند. با صدای بلند اعلام میکردند که فلان سنت در زمان رسول خدا(ص) وجود داشته است اما ما آن را از بین میبریم؛ و در عوض کارهایی که در زمان حیات رسول الله(ص) ممنوع بود، احیا میکردند. در عصر بنی امیه، بنی عباس و سایر حاکمان جور، همینگونه بوده است. در عصر رضاخان و قاجاریه همین بوده است؛ آنها کاری کردند که یک کشور قدرتمندِ تأثیرگذار در جهانِ سیصد تا چهارصد سال پیش، به یک کشور فقیرِ نابود شدۀ بر خاک سیاه نشسته تبدیل شود. به عنوان مثال، رضاخان قانون منع اجباری حجاب را کلید زد؛ «فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً، وَ أَحْیَا بِدْعَةً مَتْرُوکَةً» و به جای آن، فاحشهخانهها را به راه انداخت. این واقعیتی است که در دل تاریخ، نمونههای بسیاری دارد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، در ادامه به بیان روایت چهارم از مجموعه روایاتی پرداخت که ناهی از اطاعت و فرمانبرداری از حاکم جائر است، و اظهار کرد: امام باقر علیه السلام میفرمایند: «قال الله تبارک و تعالی: لَاُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعیّة ٍفی الاِسلامِ دانَت بِوَلایةِ کُلِّ اِمامٍ جائرٍ لَیسَ مِنَ اللهِ وَ اِن کانَت الرّعیة فی اَعمالِها بَرَّةٌ تَقیّةٌ...»(کلینی،کافی، ج۱، ص۳۷۷)، «خداوند فرموده است: یقیناً همه مردمان مسلمان را که از حاکم جائری که از جانب ما نبوده اطاعت کردهاند، عذاب خواهم کرد اگر چه آن مردمان در رفتار خود نیکی و تقوا پیشه کرده باشند». ممکن است فردی اهل نماز و عبادات و اخلاق حسنه باشد، اگر با اختیار خود، و نه با اجبار، تسلیم طاغوت شده باشد، قطعاً عذاب خواهد شد. این روایت، راه ما را مشخص میکند. ما حق نداریم با اختیار خود تسلیم ظالم شویم. یکی از مصادیق آن، دوران رضاخان است که آرامآرام حاکمیت جور را با همه شاخ و برگهایش بر کشور تحمیل کرد، جمعی از روشنفکران غربگرا با تمام وجود تلاش کردند تا این حاکمیت شکل بگیرد؛ همان روشنفکران غربگرایی که آن حکومت را از حاکمیت فقیه عادل الهی برتر میدانستند، و یکی از خیانتهای روشنفکران، همین مسأله هست. افراد باسواد و دارای مدارک معتبر از دانشگاههای جهان، دست به دست یکدیگر دادند تا حاکمیت جور، بر این کشور سلطه کامل پیدا کند و با اختیار خود، همه مقدمات این سلطه را فراهم کردند. در دوره محمدرضا پهلوی نیز همین شیوه را ادامه دادند. امروز نیز، عدهای با تمام وجود به دنبال تحقق همین امر هستند و سعادت را در فرهنگ و تمدن غرب میدانند. این موارد از جمله مصادیقی است که انسان با اختیار خود تلاش میکند که سلطان جائر بر کشور حاکم باشد.
وی در ادامه، روایت پنجم را در این خصوص بیان کرد و گفت: امام صادق علیه السلام میفرمایند: «مَن جاءَ یَومَ القیِامَهِ بِوِلایَهِ اِمامٍ جائرٍ لَیسَ مِنَ اللهِ وَ جاءَهُ مُنکِراً لِحَقِنا، جاحِداً لِوِلایَتِنا، اَکَبَّهُ اللهُ تَعالی یَومَ القیامَهِ فِی النّار»(مجلسی، بحارالانوار، ج۲۴، ص۴۴)، «کسی که در قیامت وارد شود در حالیکه تحت ولایت پیشوای ستمپیشهای بوده که از ناحیه خداوند به ولایت منصوب نگشته، و منکر حق ما [= اهلبیت علیهم السلام] و ولایت ما بوده، خداوند او را با پیشانی در آتش جهنم میاندازد.».
کلانتری در توضیح این روایت گفت: عذاب مذکور در این روایت از امام صادق علیه السلام، عذابی دردناک است. عذاب قیامت انواع مختلفی دارد، همچنانکه طبقات جهنم و بهشت نیز متفاوت است. یکی از انواع عذابهای سخت در آیات و روایات همین است که کسی را با صورت در آتش افکنند. کسیکه «مُنکِراً لِحَقِنا» باشد و جایگاه اهلبیت علیهم السلام را غصب کرده باشد، و «جاحِداً لِوِلایَتِنا» باشد، یعنی منکر ولایت اهلبیت علیهم السلام باشد، مشمول این عذاب واقع میشود. روایتی از امام باقر علیه السلام وارد شده است که «وَ لا تَصِلُ ولایةٌ إلی الله إلا بهم»(وسایل الشیعه/ آل البیت/ ج ۲۷/ ص ۳۵/ حدیث ۳۳۱۵۱)، «هیچ ولایتی به خدا متصل نمیشود مگر از طریق اهلبیت علیهم السلام». تمام سلاطین جوری که در طول تاریخ میآیند، همه مصداق «مُنکِراً لِحَقِنا، جاحِداً لِوِلایَتِنا،» هستند و خودشان را مُحق و حاکم میدانند.
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، در ادامه به بیان ششمین روایت از مجموعه روایاتی پرداخت که ناهی از پذیرش و یاری سلطان جائر است، و اظهار کرد: امام صادق علیه السلام میفرمایند: «... اِنّی لاَرجُو النَّجاةَ لِمَن عَرَفَ حَقَّنا مِن هذِه الإمَّةِ الّا لِاّحَدِ ثَلاثَةٍ، صَاحِبِ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ صَاحِبِ هَوًی وَ الْفَاسِقِ الْمُعْلِن»(کلینی، کافی، ج ۸،ص ۱۲۸)، «من امید نجات دارم برای هر مسلمانی که امامت ما را بشناسد جز برای سه کس؛ کسی که سلطان جائر را یاری میکند، کسی که از هوای نفس خود پیروی میکند و کسی که آشکارا گناه میکند».
وی در توضیح روایت ششم گفت: در این روایت به فاسق مُعلِن اشاره شده است؛ در این راستا لازم به ذکر است که دو نوع فاسق وجود دارد: یک انسان فاسقی که دچار فسق میشود، اما آشکارا مرتکب آن نشده و اجازه نمیدهد کسی متوجه آن شود؛ دیگری فاسقی که در گناه خود مرتکب ریا نیز میشود. کسی ممکن است در نماز دچار ریا شود که همان شرک بالله است؛ اما فرد دیگر مشروب میخورد و ریا میکند. فردی ممکن است دچار گناه شود و میان خود و خدا احساس شرمندگی دارد، اما دیگری گناه کرده و به گناه خود افتخار میکند. فاسق مُعلن چنین است. همراهی با سلطان جائر، امیدی به نجاتش در قیامت نیست.
کلانتری، در ادامه به بیان روایت هفتم از مجموعه روایاتی پرداخت که ناهی از پذیرش ولایت و کار برای حکامی با حاکمیت نامشروع، و حرام بودن ولایت سلطان ستمپیشه و والیان منصوب توسط او است، و اظهار کرد: در روایت هفتم که مکمل روایات دیگر است، از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «... أَمَّا وَجْهُ الْحَرَامِ مِنَ الْوِلَایَةِ فَوِلَایَةُ الْوَالِی الْجَائِرِ وَ وِلَایَةُ وُلَاتِهِ الرَّئِیسِ مِنْهُمْ وَ أَتْبَاعِ الْوَالِی فَمَنْ دُونَهُ مِنْ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَی أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَایَةِ عَلَی مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَیْهِ، وَ الْعَمَلُ لَهُمْ وَ الْکَسْبُ مَعَهُمْ بِجِهَةِ الْوِلَایَةِ لَهُمْ حَرَامٌ وَ مُحَرَّمٌ مُعَذَّبٌ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ عَلَی قَلِیلٍ مِنْ فِعْلِهِ أَوْ کَثِیرٍ لِأَنَّ کُلَّ شَیْءٍ مِنْ جِهَةِ الْمَعُونَةِ مَعْصِیَةٌ کَبِیرَةٌ مِنَ الْکَبَائِرِ. وَ ذَلِکَ أَنَّ فِی وِلَایَةِ الْوَالِی الْجَائِرِ دَوْسَ الْحَقِّ کُلِّهِ وَ إِحْیَاءَ الْبَاطِلِ کُلِّهِ وَ إِظْهَارَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ وَ الْفَسَادِ وَ إِبْطَالَ الْکُتُبِ وَ قَتْلَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ هَدْمَ الْمَسَاجِدِ وَ تَبْدِیلَ سُنَّةِ اللَّهِ وَ شَرَائِعِهِ فَلِذَلِکَ حَرُمَ الْعَمَلُ مَعَهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ وَ الْکَسْبُ مَعَهُم الّا بِجِهَة الضَّرُورةِ نَظیرَ الضَّرُرةِ اِلَی الدَّمِ وَ المَیتَهِ»(ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۳۲)، «اما نوع حرام ولایت، ولایت سلطان ستمپیشه است و همچنین ولایت والیانی که از سوی او منصوب میشوند، چه رئیس از ایشان و چه اتباع والی [= اعوان و انصار او] تا پایینترین آنان که بخشی از کارهای والی را در محدوده ولایت او بر عهده گرفتهاند. همچنین کار برای ایشان و کسب درآمد با همراهی ایشان به سبب قبول ولایت ایشان، حرام میباشد. هر کس چنین کند چه کم و چه زیاد، عذاب خواهد شد، زیرا هر چیزی از این جهت که کمک به سلطان جائر بهشمار میآید گناه کبیره است. حرمت ولایت سلطان ستمپیشه و همراهی با وی از آن روست که در چنین ولایتی همه حق لگدمال، همه باطل زنده، ظلم و جور و فساد آشکار، و کتب الهی نادیده انگاشته میشود؛ انبیاء و مؤمنان به قتل میرسند، مساجد نابود و سنتهای الهی و شرایع آسمانی تحریف میشوند. به همین سبب کار برای والیان جور، کمک به ایشان و کسب درآمد با همراهی ایشان حرام شده است، مگر از باب ضرورت، مانند ضرورت مصرف خون و مردار».
وی تصریح کرد: معمولاً در طول تاریخ، یک سلسله مراتب حاکمیتی وجود داشته است تا به مراتب پایین میرسد، و تا هزاران مدیر را در بر میگیرد. به عنوان مثال قوه مجریه نیز چنین است که از یک نفر شروع شده و تا حدود بیست هزار شعبه، دارا است. وقتی رضاخان در رأس است، کسانی که تحت مدیریت او، پُستی را اتخاذ کردهاند، همگی شاخ و برگهای همان حکومت جائر هستند. در انتهای روایت که به اضطرار خون و مردار اشاره شده است، در واقع استناد به آیه ۳ سوره مبارکه مائده است؛ «... فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»، «پس هر گاه کسی در ایام قحطی و سختی از روی اضطرار، نه به قصد گناه از آنچه حرام شده مرتکب شود، خدا بخشنده و مهربان است». بر اساس این روایت، هر گونه همراهی با حاکمی که بإذن الله، حاکمیت خود را دریافت نکرده باشد، در هر ردهای حرام است. تبعیت از سلطان جائر چنین است که عدهای با هم جمع شدهاند و تلاش میکنند که این ظلم اتفاق افتد. میزان نقش افراد در این ظلم متفاوت است، اما در نهایت همه در این امر شریک هستند. در خصوص حکومت امام عادل نیز همینگونه است. کسانی که تحت آن حاکمیت، همکاری میکنند، کار آنان مشروع بوده و درآمد آنان حلال است.
عضو هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران، در ادامه به جمعبندی از هفت روایت مذکور پرداخت و گفت: با دقت در مفاد روایات یاد شده، این نتایح به دست میآید؛ نخست اینکه، حاکمیت بر جامعه بشری و از جمله جامعه اسلامی، در دو شکل و قالب متمایز ممکن است به انجام برسد؛ اول، ولایت و حاکمیت حاکم عادل؛ دوم: ولایت و حاکمیت حاکم ظالم. دومین نتیجه ای که از این روایات، احصاء میشود، این است که در نگاه اهلبیت علیهم السلام، ولایت و حاکمیت حاکم عادل، ولایت و حاکمیتی مشروع، و ولایت و حاکمیت حاکم ظالم، ولایت و حاکمیتی نامشروع است. نتیجه سوم، مشروعیت و همچنین عدم مشروعیت حاکم به همه سطوح حاکمیتی تسرّی مییابد. به همین سبب وقتی حاکمیت در رأس جامعه اسلامی بر عهده حاکم مشروع الهی باشد همه مدیران و وابستگان او در هر رده حکومتی که باشند در قلمرو مسئولیت خود مشروعیت دارند. از آن سو، وقتی در رأس جامعه اسلامی، حاکمِ فاقد مشروعیت الهی قرار دارد، همه مدیران و وابستگان او در هر رده حکومتی که باشند فاقد مشروعیت هستند. چهارمین نتیجه اینکه، پذیرش و قرار گرفتن تحت ولایت حاکمان جور و همراهی با آنان از سر آگاهی و اختیار، موجب دوری از خدا، عملی حرام و از گناهان کبیره است و نتیجهای جز انحراف از مسیر اسلام راستین و گرفتار شدن در عذاب الهی را در پی نخواهد داشت. انسانها دارای تکلیف هستند و با اختیار خود نمیتوانند زیر بیرق کفر قرار بگیرند.
وی در توضیح پنجمین نتیجه احصاء شده از این روایات هفتگانه گفت: اصلیترین شاخص برای تشخیص حاکمان جور، منصوب نبودن چنین حاکمانی به نصب الهی و خارج شدن آنان از مسیر اسلام ناب و حدود الهی است. جمله «امامٌ جائرٌ لیسَ مِنَ الله» در کلام امام صادق علیه السلام به روشنی بیانگر این حقیقت است. اصلیترین راه شناخت، نصب است. امام علی علیه السلام چرا عادل است؟ زیرا منصوب از ناحیه خداوند است و از این مسیر ورود کرده است. چنین نیست که فرد، مدتی حکومت کند تا عدالت او محک زده شود. اولین شاخصه امام عدل، نصب الهی است و امام جور، امامی است که دارای نصب الهی نیست. این نکته، درونمایه اصلی مکتب شیعه در حوزه سیاست و حکمرانی اجتماعی است. اصلیترین شاخصه شیعه همین است. لذا به سخن پیامبر اکرم(ص)، در عید غدیر تکیه میکنیم؛ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، و بر این نصب، پافشاری میکنیم. بر آیه ۳ سوره مائده اصرار داریم؛ «...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی...»، «امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم.»، «الیوم» در این آیه به غدیر خم اشاره دارد. اصلیترین شاخص، عبارات «إِمَامٍ عَدْلٍ مِنَ اللَّه» و «اِمامٍ جائرٍ لَیسَ مِنَ اللهِ» است. در صورت نصب الهی، حاکم عادل و در صورت عدم نصب الهی، حاکم جور است.
کلانتری در ادامه به ششمین نتیجه ای که از روایات ناهی از پذیرش و مراجعه به حکامی با حاکمیت نامشروع، گرفته میشود، اشاره کرد و گفت: با توجه به اینکه روایات مذکور، به روشنی در صدد ارائه شاخص برای حاکمیت مشروع و نامشروع برای همه عصرها و نسلها میباشند، این نتیجه نیز به دست میآید که نصب الهی حاکم یا به صورت مستقیم و یا به صورت غیر مستقیم انجام میگیرد، چنانکه این نصب یا به صورت خاص و با ذکر نام، و یا به صورت عام و با ذکر عنوان و اوصاف انجام میگیرد.
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی علیهماالسلام، تصریح کرد: این روایات برای همهی زمانها و همه مکانها، قانون وضع میکنند. نه در همه زمانها نصب خاص امکانپذیر است، و نه در همه مکانها. نه در همه زمانها نصب مستقیم امکان دارد و نه در همه مکانها. در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام که پیش از این بیان گردید آمده است: «وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ»(وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۳۱، ح ۳۳۴۰۱)، «هر یک از فقها که بر نفس خود مسلّط باشد و دین خود را حفظ کند و با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است که از او تقلید نمایند». این قاعده، بیانگر نصب عام است.
نظر شما