به گزارش خبرنگار گروه مسجد و کانونهای مساجد خبرگزاری شبستان: بعد از حادثه سقوط بالگرد شهیدِ جمهور و هیأت همراه، یکی از مسائلی که بیش از هر زمان در مورد آیتالله «سید ابراهیم رئیسی» مطرح شد دوران زندگی آن شهید مظلوم و سبک و سیاقی بود که او در طول حیات پربار خود در عرصههای مختلف داشت؛ البته با توجه به شرایط خاص و اتفاقی که ناگهان ملت ایران را داغدار کرد، نزدیکان شهید جمهور و اساسا هر فردی که با آن شهید در ارتباط نزدیک بود، کمتر تمایلی به انجام گفتوگویی با این محورها با رسانه داشت، به هر روی داغی خاموش ناشدنی بر دل همه باقی مانده بود که تا مدتها سرد نشده و نخواهد شد؛ با این وجود گروه مسجد و کانونهای مساجد خبرگزاری شبستان ذیل یکی از دیدارهای خبرنگاران این گروه با ائمه جماعات مساجد فعال تهران، به توفیقی دست یافت و با یکی از نزدیکترین اقوام آیتالله رئیسی که به مثابه برادر کوچکتر آن شهید بود دیدار کرد، در آستانه اربعین شهادت آیت الله رئیسی با حجتالاسلام و المسلمین «سید حمید خداداده حسینی» که تا سالیان سال منزل پدریاش میزبان حضور شهید جمهور بود، آن هم از دوره نوجوانی و به بیان دیگر او که امروز به عنوان امام جماعت مسجد جعفری کوی نصر خدمت میکرد، روزگاری خانه پدریاش محل زندگی آیتالله رئیسی بود، گفتوگویی متفاوت و درباره برخی ابعاد ناگفته زندگی شهید جمهور داشتهایم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان میشود:
ضمن قدردانی از زمانی که در اختیار ما قرار دادید؛ به عنوان نخستین پرسش ضمن معرفی خودتان در مورد چگونگی آشناییتان با شهید جمهور بگویید.
سیدحمید خدادادحسینی هستم و از سال ۱۳۵۴ در شهر مقدس قم با آیت الله سید ابراهیم رییسی در ارتباط بودیم، ارتباطی از جنس نسبت خانوادگی و فامیلی که با آن شهید داشتیم و مهمتر از همه اینکه پدر من، پدرخوانده شهید رئیسی بود چراکه همان طور که میدانید آن شهید در سن پنج سالگی پدر خود را از دست داده بود و نزد برادر بزرگ خود مرحوم «سید جواد رییسالساداتی» در مشهد مقدس دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را سپری کرده بود و با توجه به اینکه پدر من پسرعموی ایشان و از سال ۱۳۳۹ در شهر مقدس قم و در سال ۱۳۴۲ جزو اولین مبارزان حضرت امام بود؛ در نتیجه هنگامی که مرحوم سید جواد رییس الساداتی ایشان را برای تحصیلات حوزوی به قم آورد، کفالت و امور آن شهید را در سال ۱۳۵۴ به پدر بنده سپرد.
البته من در سال ۱۳۵۴ دو سال بیشتر سن نداشتم و شهید رئیسی ۱۳ ساله بود که وارد منزل ما شد؛ من نیز از همان سالها بود که با ایشان انس گرفتم و او را به عنوان برادر بزرگتر خود پذیرفتم؛ بنابراین مراحل تربیتی آیتالله رییسی از همان جا و در منزل «سید ناصر خداداد حسینی» (پدرم) آغاز شد؛ از سوی دیگر از آنجایی که پدر من از علما و فضلای شهر مقدس قم بود در نتیجه شهید جمهور در واقع تحت تعالیم اخلاقی، علمی و سیاسی ابوی بنده قرار گرفت به ویژه آنکه در واقع پدرم از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۴ در متن انقلاب و مبارزات و با «سید احمد خمینی» و مقام معظم رهبری در ارتباط بود؛ ایشان در سن ۸۳ سالگی در مشهد مقدس بدرود حیات گفت و در جوار حرم علی بن موسی الرضا (ع) دفن شد.
اما از این سخنان که بگذریم در واقع همانطور که اشاره کردم پدرم از سال ۱۳۵۴ کفالت و نقش تربیتی آیت الله رییسی را بر عهده گرفت یعنی زمانی که ۳۴ سال سن داشت.
بین صحبتهایتان اشاره به آشنایی ابوی با مقام معظم رهبری و البته تنی چند از مبارزان انقلابی آن سالها از جمله شهیدان مفتح، قدوسی، باهنر و ... داشتید؛ دلاورانی که علیه رژیم ستمشاهی مردانه ایستادند، قطعا که این حشر و نشر بر روند تربیتی آیتالله رئیسی که آن زمان دوره نوجوانی خود را میگذراند و پدرتان نیز کفالت ایشان را بر عهده داشت، بیتاثیر نبوده است؛ با توجه با این مساله اندکی بیشتر در مورد این ارتباطات و فرآیندِ فعالیتها و مواجهه شهید جمهور با این مسایل برایمان بگویید.
از دوستان مبارز پدرم در آن سالها می توانم به شهیدان مفتح، قدوسی، بهشتی، باهنر، آیتالله خامنهای؛ ری شهری و همچنین مرحوم شهید هاشمینژاد اشاره کنم؛ در واقع پدرم به مثابه حلقه وصلی در شهرهای قم و مشهد بود و سید ابراهیم رییسی نیز تمامی این حوادث و تحولات را در جوار پدر من تجربه کرد؛ برای مثال ابوی بنده، نماینده آیتالله پسندیده برای کمک به مبارزان در تبعید بود، طبیعتا در آن شرایطی شهید رئیسی نیز تحت تاثیر چنین فضاهای سیاسی قرار گرفت و اطلاعات سیاسیاش نیز از همان جا آغاز شد و البته به مرور زمان نیز در جلسات شرکت کرده و به جمع نوجوانان حاضر در مبارزات پیوست.
مساله دیگر اینکه با توجه به اخلاقیات خاص پدرم و این خصایص که او از لحاظ اخلاقی، فردی اجتماعی و مردمی بود و روابط فراوانی با علما و اقشار مختلف مردم داشت در نتیجه این مسئله باعث شد تا اطلاعات آیت الله رئیسی از جریانات انقلابی و مبارزان روز به روز بیشتر شود؛ ضمن اینکه روحیه خدمترسانی ویژگی بارزی بود که در ابوی من به عنوان یک اخلاق و ویژگی رفتاری موج میزد؛ راستاش مرحوم سید ناصر خداداد حسینی، پدر من، با وجودی که مناصب و مسئولیتهای مختلفی را تجربه کرد اما همواره خود را طلبه و امام جماعت مسجد میدانست و این بدان معناست که محراب و انس و ارتباط با مردم در فضای مسجد برایش اصالت داشت.
و همین مساله و حضور مداوم پدرتان در مسجد و همراهی و همجواری شهید رئیسی با ایشان، به نوعی منجر به شکلگیری یک روحیه تام و تمام مسجدی در وجود شهید جمهور شد؟
بله دقیقا، چراکه بهترین مکان برای ارتباط عمیق مردمی با مردم مسجد است به این دلیل که همه طبقات و اقشار اجتماع در مسجد حضور مییابند و هیچکس مانع از حضور آنها در مسجد نمیشود؛ در نتیجه باید بگویم آیت الله رییسی نیز دقیقا همان روش و سلوک مرحوم خدادادحسینی، پدرم را در عرصههای مختلف از جمله روحیه مسجدی و مسجدمحوری داشت.
روند تحصیلی آیتالله رئیسی با توجه به برنامهها و مبارزات انقلابی به چه صورت پیش رفت؟، اندکی در مورد تحصیلات و ارتباط ایشان با اساتید حوزوی برای مخاطبان بگویید.
پس از ورود آیت الله رییسی به منزل ما، پدرم ایشان را برای تحصیلات به مدرسه حقانی و سپس مدرسه خان (مدرسه آیت الله بروجردی) برد و در آنجا با شهیدان قدوسی و بهشتی ارتباط برقرار کرد.
بنا بر نقل قول والده بنده از همان سال ۱۳۵۴ که آن شهید، نوجوانی ۱۳ ساله بود، همه روزه صدای صوت قرآن از اتاقاش به گوش میرسید؛ البته در این مقطع با توجه به پرسشی که شد لازم میدانم به این مساله اشاره کنم که خانواده من با ایشان رفتارهای تحکم آمیز نداشتند تا وی را در مسیر این تحصیلات قرار دهند چرا که زمانی که ایشان وارد قم شد افراد دیگری نیز بودند که ایشان را همراهی می کردند اما آنها این مسیر را رها کرده و برگشتند اما آیت الله رییسی مصرانه به تحصیل ادامه داد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه تمام خانواده ایشان در مشهد اهل علم و فضل بودند در نتیجه او از همان ابتدا در یک خانواده پرهیزکار و پاکدست رشد و پرورش پیدا کرده بود و پس از اینکه پدرم کفالت ایشان را بر عهده گرفت همان روش در سلوک و زندگی آن شهید ادامه یافت و طی شد؛ در نتیجه ورود آیت الله رئیسی به عرصه مستقیم مناصب سیاسی از همان جا با ارتباط با شهیدان آیت الله قدوسی و بهشتی شکل گرفت و این ارتباط سرمنشأ تحولات دیگر در زندگی شهید جمهور شد.
آن شهید بزرگوار در واقع در همان مدرسه مراحل تدریس را ادامه داد. همچنین آیت الله خزعلی از علمای خراسان نیز در آن زمان در این مدرسه حضور داشت، در واقع شهید رئیسی در فضایی به ادامه تحصیل پرداخت که همزمان با آن مبارزه نیز می کرد، چرا که تحصیل و مبارزه در دستور کار علما قرار داشت.
بنابراین آن شهید دروس ابتدایی و صدر را از آنجا شروع کرد و میتوانم بگویم که خمیرمایه شخصیت آیتالله رییسی از لحاظ اخلاقی، سیاسی و علمی بین سال های ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۰ شکل گرفت؛ از سوی دیگر ایشان در شهر مقدس قم سطوح را نیز فرا گرفت و نکتهای که بسیار حایز اهمیت است اینکه روحیه تحصیل در ایشان بسیار قوی بود لذا وقتی آیت الله قدوسی و آیت الله بهشتی شهید جمهور را به تهران بردند از او به عنوان یکی از محصلان نخبه یاد کرده بودند.
در واقع وقتی آیتالله رئیسی به عنوان یک طلبه به تهران عزیمت کرد همچنان مایل به ادامه تحصیل بود و از آنجایی که پدر من نیز او را فرزند خود میدانست همواره به وی سفارش میکرد که تحصیلات خود را ادامه دهد تا بتواند به یکی از علما و مدرسان بزرگ قم تبدیل شود؛ بنابراین با تقاضای پدر من آیتالله رئیسی دوباره به مشهد باز میگردد و بعد از ازدواج ساکن قم شد و البته به این مساله نیز در این مجال اشاره کنم که در ماجرای ازدواج ایشان، والده بنده به خواستگاری دخترعموی خود سرکار خانم «جمیله علم الهدی» برای ایشان می رود و به این ترتیب ازدواج ایشان به واسطه پدر و والده بنده شکل گرفت.
سبک زندگی ایشان پس ازدواج و در همان دوران که طلبه جوانی بود که به تازگی زندگی مشترک را آغاز کرده بود، چگونه بود؟
از آنجایی که شهید رئیسی در خانوادهای سادهزیست تربیت شده بود و البته در منزل ما نیز پدرم مقید به این امر بود در نتیجه همواره این سلوک را در زندگی آن شهید شاهد بودیم، پدرم همواره بر این نکته تاکید میکرد که طلبه باید در طبقات و توده مردم حضور داشته باشد و این حضور جز با زندگی ساده ممکن نمیشود و سخنان طلبههای اهل تجمل نمیتواند اثرگذار باشد. پدرم میگفت: امیرالمومنین(ع) الگوی ماست یعنی ما اگر به عنوان جانشینان انبیا و اولیا، برای مردم الگو باشیم، طبیعتا باید زندگی ما نشان از آن بزرگواران داشته باشد. ما نمی توانیم با زندگیِ ویژه و خاص برای مردم الگو باشیم چرا که مردم به رفتار، گفتار، معاش و رفت و آمد ما نگاه می کنند.
به یاد میآورم زمانی را که سن کمی داشتم و شهید رئیسی با پدرم تماس گرفته و گفت قصد ساخت منزلی دارم. پدرم نیز به او میگوید که اگر قصد بنای منزلی در تهران داری اولا منزلی در شئون روحانیت و سپس منزل سادهای باشد؛ مبادا این خانه را سنگ کنی بلکه از سیمان ساده در آن استفاده کن چرا که شما الگو هستی و هرچه در مناصب بالاتری قرار میگیری باید سادهزیستی خود را بیشتر کنی چرا که الگوپذیری از تو بیشتر خواهد شد، بنابراین اگر خوب بنگریم، مشاهده میکنیم هرچه آیت الله رئیسی جایگاه بالاتری پیدا میکرد، روحیه خضوع، تواضع، سادهزیستی و مردمی بودن او شدت بیشتری مییافت.
ماجرای ورود ایشان به مناصب سیاسی چه بود و نقطه آغاز ورود به این مسئولیتها از کجا شکل گرفت؟
شهید رئیسی به محض اینکه برای ادامه تحصیلات به قم رفت، حضرت امام (ره) بدون آنکه وی از آن باخبر باشد، دستوری را به ایشان ابلاغ کرد. در واقع امام راحل با سید احمد خمینی و دیگر بزرگان درباره انتخاب فردی برای مدیریت حوادث اصفهان مشورت میکند و آنها آیت الله رییسی را به امام معرفی می کنند؛ در نتیجه امام نیز بلافاصله حکم را نوشتند و ایشان پس از اطلاع در عمل انجام شده قرار گرفت؛ در نتیجه پس از آنکه با پدرم در مورد این مساله مشورت میکند، پدرم به ایشان میگوید: شما دیگر نمیتوانید در قم بمانید و باید بروید؛ بنابراین آیتالله رئیسی در آن مقطع زمانی پس از چند ماه مجددا به تهران باز میگردد و از آنجا بود که حوادث و تحولات مختلف منجر به این شد که آن شهید از جهت موقعیت سیاسی رشد کرده و به مرور مسئولیتهایی چون دادستانی، بازرسی کل کشور، معاون اول قوه قضاییه به ایشان سپرده شود.
این نکته را نیز لازم میدانم اشاره کنم که آیتالله رئیسی فارغ از مسایل علمی، از لحاظ اخلاقی نیز انسان بسیار فرهیختهای بود و این فرهیختگی ناشی از تعالیم اساتید قم بود؛ این خصوصیات اخلاقی باعث شد ایشان به سرعت به فردی امین برای امام و رهبر معظم انقلاب آن هم در سختترین حوادث و موقعیتها تبدیل شود؛ حتی به یاد میآورم که آن شهید یک روز در حالی که مشغول گفتوگو با یکدیگر بودیم به من گفت: هر سِمَتی که از ابتدای انقلاب به عهده من گذاشته شد به جهت این بود که سختترین موقعیت برای آن مقام پیش آمد؛ یعنی چون کار در آنجا سخت شده بود، آن مسئولیت را به من دادند البته من نیز از آن هیچ ابایی نداشتم چون هنر انسان این است که در سختیها خود را نشان دهد. البته من هیچ اقبالی به این سِمَتها نشان ندادم و هیچ قدمی برای رسیدن به آنها برنداشتم و حتی انگیزهای هم برای آنها نداشتم و این پستها را صرفا به دلیل سختی کار پذیرفتم؛ حتی درباره آستان قدس رضوی، ریاست قوه قضاییه نیز اینگونه بود؛ از من خواسته شد با توجه به اینکه کشور در موقعیت سختی قرار دارد، این سمتها را بپذیرم و بنده برای آنکه حامی امام و رهبری باشم، این مسئولیتها را بر عهده گرفتم. حتی نگاهم به ریاستجمهوری نیز چنین بود، حتی این مسجدی که ۲۰ سال است که امامت آن را بر عهده دارم نیز اینچنین بوده است چرا که در این مسجد نیز حوادثی پیش آمد که به دلیل آن حوادث از دفتر رهبری به من پیشنهاد تولیت آن را دادند و من با وجود تمام مشغلههایی که داشتم آن را پذیرفتم.
با توجه به اینکه آیت الله رییسی در طول دوران جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس در جبههها حضور داشت، اگر نکاتی راجع به آن مقطع خاص در خاطرتان هست، برای مخاطبان ما بیان کنید
همان طور که پیشتر اشاره کردم، شهید رئیسی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل به یک فرد انقلابی شد. طبیعتا پس از پیروزی انقلاب نیز با وجود اینکه بیشتر یک شخصیت قضایی بود اما همچنان روحیه مبارزاتی در او وجود داشت. آن شهید در جبهه و بین مبارزان و رزمندگان حضور یافته و برای آنها سخنرانی میکرد البته با توجه به اینکه بنده به جهت سن کم در جبههها حضور نیافتم در زمینه خاطرات جبهه ایشان اطلاعات چندانی ندارم؛ ضمن اینکه شهید جمهور مدت کوتاهی در جبهههای حق علیه باطل حضور داشت و در آن سالها بنا بر ماموریت ویژه حضرت امام (ره) حوادث سیاسی داخل کشور و بحرانهای داخلی را مدیریت میکرد.
همه میدانیم که در ادوار مختلف هموار به آیترئیسی تهمتهای مختلفی زدند، واکنش آن شهید بزرگوار نسبت به این تهمتها چه بود؟
افق دید آیت الله رییسی فراتر از این سخنان و اتهامات بود؛ در واقع افق دید آن شهید فقط و فقط جمهوری اسلامی و آرمانهای نظام و اهداف امام (ره) بود لذا از هیچ سرزنشی واهمه نداشت. در قرآن کریم نیز آمده بندگان مومن خدا کسانی هستند که در مقابل خدا خاشعاند و در مقابل ملامتها سست نمیشوند.
از سوی دیگر وقتی شما به سمت قله حرکت میکنید طبیعتا در مسیر حوادث گوناگونی وجود دارد و اگر خود را درگیر این حوادث جزیی کنید، دیگر نمیتوانید خود را به قله برسانید؛ بنابراین دلیل عدم توجه شهید رئیسی به این سخنان، الهی بودن اهدافی بود که برای خود ترسیم کرده بود.
میدانید که حتی عدهای پیامبر اکرم (ص) را مجنون خطاب میکردند و بر سر ایشان شکمبه میریختند؛ اما مشقات پیامبر (ص) بسیار سختتر از زخم زبان و تهمتهای دیگران است چرا که در عمل به پیامبر (ص) جسارت و حتی تعابیر زشتی به رسول اکرم (ص) اطلاق میشد؛ وقتی پیامبر خدا را مجنون خطاب میکردند...طبیعی است که توهین و تحقیر بر پیروان او هیچ اثری ندارد.
با توجه به اینکه اشاره به اتهاماتی شد که در مورد آن شهید بزرگوار مطرح میکردند، لازم میدانم به این مساله نیز گریزی بزنم چراکه همواره یکی از تهمتها در مورد آیتالله رئیسی، بحث تحصیلات ایشان بود؛ در بخشهای ابتدایی بحث اشاراتی در مورد سیر تحصیلی ایشان داشتید اما با در نظر گرفتن مباحث فوق، میخواهم از این بُعد به مساله بپردازیم که ایشان با وجود همه مشغلهها و مناصبی که بر عهده داشتند، آیا همچنان پیگیر درس و بحث و به ویژه دروس حوزوی بودند؟
بله. ایشان همواره با وجود حضور در مسئولیتهای مختلف در تهران هیچگاه درس و تحصیل را رها نکرد و تعلیم و تعلم را با هم ادامه داد. اساتید ایشان در تهران آیتالله مرعشی، مقام معظم رهبری، آیتالله هاشمیشاهرودی و آیت الله مجتبی تهرانی بودند.
شهید رئیسی پس از خواندن سطوح و پس از حضور در تهران از محضر فقها و بزرگان استفاده و همزمان تدریس را نیز آغاز کرد و در مدارس مخلتفی چون حوزه علمیه تهران، مدرسه علمیه شهرری، مدرسه علمیه واقع در مسجد امام حسن مجتبی (ع) در منطقه سعادت آباد و ... به تدریس علوم حوزوی فقه و اصول پرداخت.
در واقع ارتباط علمی آن شهید در زمان تصدی ریاست جمهوری نیز ادامه یافت و مباحثات علمی و درس و بحث علمیِ سطوح را در مدرسه مروی تدریس میکرد. این مساله مهمی است که بدانیم آیتالله رییسی انسان بسیار پرتلاشی بود و به اذعان خود روزی سه ساعت بیشتر نمیخوابید. در واقع آن شهید از همان دوران کودکی سحرخیز بود و هر روز پس از بیدار شدن از خواب، ابتدا نماز صبح را میخواند و سپس به قرائت قرآن می پرداخت و در ادامه برای تحصیل به بیرون از منزل می رفت؛ میتوانم بگویم که شهید آیت الله رئیسی در مجموع یک شخصیت ممتاز و ذوابعاد بود به نحوی که پرتلاش بودن و پرانرژی بودن او همواره مورد تعجب دیگران قرار میگرفت اما به دلیل آنکه ما از همان دوران کودکی با ایشان بزرگ شدیم، این خصوصیت برایمان یک امر عادی بود؛ پرتلاش بودن ایشان حتی موجب تعجب وزرا و مسئولان مملکت بود و حتی مقام معظم رهبری نیز در مورد این ویژگی شهید جمهور فرمودند: یک رییس جمهور پرتلاش که خستگی ندارد. همچنین در روز تشییع ایشان در دانشگاه تهران آیت الله خاتمی گفت که ایشان را خستگی را خسته کرد.
شهید آیتالله رئیسی همواره فردی ولایتمدار بود و این ویژگی همواره در مقاطع مختلف در رفتار و گفتار و عملکرد ایشان مشخص بود، با توجه به این مساله در مورد نگاه آن شهید به مقام معظم رهبری بگویید و اینکه ولایت در نظر شهید جمهور، چه تعریفی داشت؟
آیتالله رئیسی ولایت را همان ولایتی تعریف میکرد که امام (ره) در کتاب ولایت فقیه در نجف اشرف تبیین کرده بودند. همانطور که میدانید در عصر غیبت امام زمان (عج) تنها مرجع دینی فقها و علما هستند و باید به فقها و عالمانی که حافظ دین و مبانی دین هستند و در ابعادی همچون احکام، تفسیر، اخلاق و سیاست عالم و عارف به معارف دینی هستند، نگاه کرد.
بر همین اساس بود که شهید آیت الله رئیسی نیز پیروی از فقیه جامع الشرایط عادل، مطلع، پرهیزگار و عالم به تمام شئون را فرمان الهی میدانست چرا که فقها امنای انبیا هستند و پیروی از ولی فقیه و فقیهی که در راس نظام و جامعه اسلامی قرار گرفته، حجت شرعی است.
ولی فقیه هیچگاه بر اساس خواسته های نفسانی خود حکمی صادر نمیکند و او ولیای است که احکام و مبانی دین را شناخته و بر اساس آن احکام دین را استنباط و به ما عرضه میکند لذا واجب است به عنوان حجت شرعی نزد خدا به ولی فقیه در عصر غیبت امام زمان (عج) مراجعه کنیم.
اشارهای به جریان حضور ایشان در مسجد و اساسا روحیه مسجدی آن شهید در بخشهایی از صحبتهای خود داشتید، با توجه به این مساله به شکلی مبسوطتر در مورد دیدگاه شهید جمهور نسبت به مساجد بگویید.
ببینید، در طول این ۲۰ سال هیچ کدام از مناصب مانع از حضور ایشان در مسجد نشد البته در زمان عدم حضور ایشان از روحانیون دیگر استفاده میشد که این روحانیون هم به عنوان امام جماعت و هم در عرصه امور فرهنگی مسجد عهدهدار مسئولیت شدند؛ من با ایشان مانوس بودم و بیش از ۵۰ سال از آشنایی ما میگذرد و از هفت سال پیش که ایشان مسئولیت تولیت آستان قدس را بر عهده گرفت، مسئولیت امامت مسجد جعفری را بر عهده من قرار داپ و خواست که به کمکشان بیایم.
شهید رئیسی معتقد بود که در مساجد، هم میتوان بین مردم و مسئولان و هم بین مردم و مسئولان با خدا ارتباط برقرار کرد و این بدان معناست که این مراکز (مساجد)، معنویت و دینداری را با حضور در عرصه اجتماع تلفیق کردهاند.
به اعتقاد آن شهید مسجد و جماعت، هم بُعد عبادی و تربیتی انسان و هم بُعد اجتماعی و مردمیِ زیستنِ انسان را تقویت میکند چرا که تنها مکانی که همواره در آن به روی عموم مردم باز بوده و اقشار مختلف جامعه در آن حضور مییابند مسجد است. مسجد در واقع منشاء اتحاد و انسجام تمام این اقشار حول محور توحید است و هیچ چیز بهتر از آن نیست که در این مکان که همه قلوب در آن با یکدیگر به اتحاد رسیدهاند، بتوانیم با مردم ارتباط بگیریم.
حاکمان و مسئولان میتوانند در مسجد با تودههای مختلف مردم ارتباط برقرار کنند چرا که مسجد مخصوص یک طبقه خاص نیست و هیچکس نمی تواند جلوی درب مساجد، مانع از حضور فلان گروه یا فلان دسته و یا فلان گروه سیاسی شود، لذا شهید آیت الله رییسی همواره تاکید میکرد که مساجد بهترین و پاکترین مکان برای ارتباط و انسجام جامعه با حاکمان و پروردگار است چراکه همه طبقات حاضر در مساجد در همه مناصب اجتماعی حضور دارند؛ از مدرسه و دانشگاه و اداره و زن خانهدار گرفته تا سایر اقشار، همگی در مسجد حضور پیدا میکنند و این امر باعث میشود رشد و همافزایی آنها در مساجد بین افراد گسترش بیابد.
درباره فعالیتهای شهید جمهور در مسجدی که خود سالها امامت جماعتاش را بر عهده داشت بکنید، ایشان در مسجد جعفری چه اقداماتی را از خود به یادگار گذاشتند؟
شهید رئیسی در همان ابتدای ورود به این مسجد، هیئت «محبان الصادق(ع)» را برای نوجوانان و جوانان تاسیس کرد. این هیئت هر هفته با سخنرانی، توسل و روضه خوانی همراه بود و اساتید مختلف مطالبی را با محور موضوعات و مسایل اعتقادی، اخلاقی و سیاسی را ذیل سخنرانیها ارایه میکردند؛ البته پیش از این هیئتهای دیگری نیز در این مسجد فعال بود اما شهید رئیسی این هیئت را تنها مختص به گروه سنی نوجوانان و جوانان تاسیس کرد؛ همچنین، با توجه به اینکه مسجد جعفری فاقد آشپزخانه برای ایام محرم و صفر بود، ایشان آشپزخانهای را با کمک خیرین احداث کرد.
شهید رئیسی اعتقاد به فضاسازی برای فعالیت جوانان در مسجد در قالب هیئات مذهبی داشت و از دل همان هیئت ها جوانان متعهد برآمدند؛ از سوی دیگر فعال کردن بسیج برادران و خواهران از دیگر اقدامات شهید رئیسی در این مسجد بود و دقیقا به همین دلیل هم بود که محافل قرآنی و دینی در این مسجد رونق پیدا کرد؛ همچنین ایجاد کتابخانه در مسجد جعفری از دیگر اقدامات شهید جمهور بود.
علاوه بر آنچه که اشاره شد، از مهمترین فعالیتهای آن شهید میتوان به توسعه حوزههای علمیه خواهران الزهرا(س) که سابقه ۴۰ ساله دارد، در این مسجد اشاره کرد؛ همچنین تاسیس حوزه علمیه تخصصی شیعهشناسی (سطح سه حوزوی) یکی دیگر از اقدامات شهید جمهور بود که بسیار مایل بود خود نیز در این حوزه به فعالیت بپردازد اما مناصب جدید اجازه حضور ایشان را در این جایگاه نداد.
پس از آغاز دولت سیزدهم دکتر اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، «نهضت بازگشت به مسجد» را به عنوان شعار این دولت عنوان کردند و آیت الله رییسی نیز اشارهای به کانونهای فرهنگی هنری مساجد داشتند که نشان از شناخت ایشان از عرصه فعالیتی کانونها داشت. آیا آیت الله رییسی در بحث کانون های مساجد اقدام خاصی انجام دادند؟ وقتی من به مسجد آمدم ایشان به مشهد رفت و تولیت آستان قدس رضوی را عهدهدار شد اما در همان ایام حضور در مسجد همواره میگفت که ما باید خودمان کانونهای فرهنگی هنری را اداره کنیم، بنابراین شهید رئیسی همزمان مسئولیت کانون فرهنگی هنری این مسجد را نیز عهدهدار شد و البته برخی دوستان را نیز در کانون وارد کرد و حتی کتابخانهها و مجموعههای احداث شده در مسجد جعفری را به نام کانونهای مساجد ثبت کرد.
آیا آرزوی شهید آیتالله رئیسی را میدانستید؟
سال گذشته در آخرین جلساتی که ایشان به منزل ما در مشهد آمده بود طی گفتوگویی به بنده عنوان کرد که برای شهادت من دعا کنید. شهید رئیسی بسیار مشتاق به شهادت بود و اوج تعالی را مرگ در راه جهاد فی سبیل الله و تلاش برای خدا میدانست.
آیتالله رئیسی اخلاص عجیبی داشت و خود را از تمام تعلقات دنیوی منقطع کرده بود. زندگی او رنگ خدایی داشت و با وجود شدت کار و تلاش، همواره به عبادت می پرداخت، معتقد بود در نظام اسلامی در عین توانمندی باید ارتباطش با خدا نیز قوی باشد تا خداوند او را در این مسیر یاری کند.
شهید جمهور همواره از توفیق منالله سخن میگفت و این مساله که این توفیق تنها با ارتباط خدا حاصل میشود چراکه ممکن است تلاش کنی اما موفق نشوی و این توفیق تنها از سوی خدا به دست می آید.
آیتالله رئیسی در همین مسجد جعفری که تولیت و امامت آن را به مدت ۲۰ سال بر عهده داشت و بنده نیز حدود هفت سال در خدمت ایشان بودم، جوانان بسیاری را در همین محراب تربیت کرد که امروز از جوانان مومن انقلابی نخبه هستند و در عرصه های مختلف حضور دارند. جوانانی که روزی در این مسجد تکبیر میگفتند و احکام دین را از اینجا فرا گرفتند و امروز برای مثال به یکی از خلبانهای ممتاز در کشور تبدیل شدهاند.
جالب است بدانید در این مسجد چندین خلبان تربیت یافته اند. یکی از آنها میگفت: آیتالله رئیسی به گونهای ارتباط معنوی ما را قوی کرد که وقتی هواپیما قصد پرواز دارد من جانماز را پای پلهها میاندازم و اگر قبل از پرواز اذان گفته شد، همانجا نمازم را میخوانم و بعد پرواز میکنم که این مسئله باعث تعجب مسافران میشود. این افراد با وجود مسافرتهای متعدد به نقاط مختلف جهان، همچنان مقید به نماز اول وقت هستند. این خلبان میگفت: شاکله تربیتی ما در این مسجد با تعالیم آیت الله رئیسی شکل میگرفت.
به هر حال آیتالله رییسی در این مسجد زحمات فراوانی کشید و جوانان بسیاری را تربیت کرد. کوی نصر محله ویژهای در شهر تهران است و آن شهید توانست در این محله و مسجد، جوانان بسیاری را در عرصههای مختلف تربیت کند و تحتتاثیر قرار دهد تا جایی که وقتی با این جوانان درباره الگو صحبت میشود آنها آیت الله رییسی را الگوی خود مینامند که هم ویژگیهای یک مدیر را داشت و هم یک روحانی و امام جماعت بود. این جوانان معتقدند و تاکید میکنند که ما از آن شهید آموختیم که باید تمام ابعاد زندگی یک انسان مسلمان جامعیت داشته باشد یعنی هم از لحاظ اخلاقی و عبادی و هم از نظر تحصیلی و شغلی، جامع باشد.
از زمانی که در اختیار خبرگزاری شبستان قرار دادید قدردانی میکنم؛ در پایان بحث اگر نکتهای باقی مانده است بفرمایید.
شهید آیتالله رییسی همواره بیان میکرد در راه خدا باید از همه چیز گذشت و برای مقبولیت نزد پروردگار باید از هر چیزی که در دنیا برای انسان تعلق خاطر ایجاد میکند، عبور کرد. مقبولیت در گروی بریدن تعلق از دنیا و متصل شدن به خدا شکل میگیرد لذا شهید جمهور همواره تلاش میکرد بر تواضع خود بیفزاید و جالب است که هرچه ایشان مقامات و مناصب بالاتری را میگرفت، تواضع بیشتری پیدا میکرد و نگران بود مبادا این مناصب وی را از توجه به خدا غافل کند، او همه این جایگاه و اتفاقات را عنایت و لطفی از سوی خداوند میدانست.
شهید رئیسی هر ماه در مسجد «سلمان» مجلس روضهخوانی داشت و این سیره و روند را از درون خانه تا هفته آخری که به شهادت رسید، اجرا کرد و مقید بود هر کجای دنیا باشد خود را به این مجلس برساند؛ وقتی ایشان از سفر قم برگشت به دلیل آنکه اول ذی القعده بود به مجلس روضه آمد و تا آخر روضه نشست و این آخرین مجلس روضه ایشان بود؛ آن شهید همواره خود را طلبه میدانست و بیان میکرد این عرصه را خدا برای خدمت به مردم به من ارزانی داشته و این عناوین برای من معنایی ندارد.
نظر شما