به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از گیلان، نوشین کریمی
صدای باران شنیده می شود، صدای جاری رودخانه از لابه لای سنگ های صیقل خورده، صدای شرشر آب از دهانه نازک یک مَشک بر گودی یک کاسه، صدا صدای خنکی می آید اما چرا اینجا آفتاب تیغش را تیز کرده روی فرق سر ما، چرا لب ما خشک و تف دیده است!؟ هر چقدر تشنه تر این صداها بلندتر...
گلو تر نمیشود با این همه سَراب که در تصور پیدا و پنهان ما از گرمای صحرای کرب و بلا شنیده ایم.
اصلا جای شرمندگیست که بخواهیم حرف از آب بزنیم وقتی که آب، قصه پر غصه ای دارد در نجابت یک قیام.
عجیب تلخ است وقتی می بینی مادری این سو و آن سو یک مشت آب طلب میکند برای طفل شیرخوارش در حد نیاز، گرچه آب هست ولی دریغ می کنند...
یاد «هاجر» میفتم، بدون ابراهیم. آب میخواست برای اسماعیل. هفت بار صفا و مروه را رفت تا اسماعیل زیر پایش زمزم جوشید ...
جلوتر می روم، یکی تعدادی بطری آب کوچک دستش هست و یکی دیگر بطری شیر کوچک.
یک نفر از دور پیدا میشود که علاوه بر نوزادش گهواره ای چوبی در دست دارد و با کامواهای رنگی تزیینش کرده است.
صدای بی امان گریه می آید، دارم به مصلی نزدیک میشوم. مادری گوشه ای نشسته، روی پاهایش کودکی را خوابانده و برایش لالایی می خواند «لالا لالا گلم لالا، بخواب ای اصغرم لالا»
این یک نوع عزاداری است. این مادرها آمده اند تا با «رباب» احساس همدردی کنند. رباب همسر امام.
«علی اصغر» یکی از فرزندان امام حسین(ع) و حضرت رباب است. شیر خواره بود و از تشنگی در روز عاشورا بی تابی میکرد، زیرا نه آبی در خیمهها بود تا سیرابش کنند و نه مادرش «رباب» شیری در سینه داشت که به وی بدهد.
امام حسین(ع) به خیمه آمد و طفل را با خود به میدان آورد، خطاب به دشمن فرمود: از یاران و فرزندانم، کسی جز این کودک نمانده است. نمی بینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟
در حال گفتگو بود که تیری از کمان «حرمله» آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید. امام حسین(ع) خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید.
آنگاه از سپاه دشمن دور شد؛ با شمشیرش قبر کوچکی کند؛ بر بدن کوچک علی اصغر که به خون آغشته بود نماز خواند و جنازه را دفن کرد...
امام باقر(ع) فرمودند: هرگز قطرهای از آن خون به زمین نریخت.
حالا محرم است، امروز بر سر دست گرفتن کوکان شیرخوار نمادی از بر سر دست گرفتن علی اصغر، طفل شیرخوار حسین بن علی، توسط پدرش در روز عاشورا برای طلب آب از لشکر دشمن است.
از سال ۸۲ مراسم شیرخوارگان حسینی به نیت حضرت باب الحوائج، علی اصغر(ع) طفل شهید شش ماهه دشت کربلا و سایر کودکان این حادثه بزرگ در صبح اولین جمعه ماه محرم برگزار می شود.
در مراسم شیرخوارگان حسینی، هزاران کودک بیرق بزرگ علی اصغر امام حسین(ع) را به دست می گیرند تا کوچکترین سرباز کربلا را یاد کنند، تا سربازان فردای اسلام باشند و در رکاب امام عصر خویش بمانند.
امروز مادران زیادی به نیت همدردی با رباب که طفل شش ماهه اش در صحرای کربلا بدون آب ذبح شد، همراه کودکانشان راهی مساجد و مصلی ها می شوند و نذر کرده و کودکانشان را سبز می پوشانند و درون گهوارهها تاب می دهند و همنوا با رباب اشک می ریزند و این همزاد پنداری برای آنان تسکین آن درد بزرگیست که در روز عاشورا اتفاق افتاده، چرا که شهادت علی اصغر(ع) از سختترین و جانگدازترین مصیبتها در نزد ائمه است.
علی اصغر، سرباز کوچک و قهرمان بزرگی که عمر شش ماهه اش مانع از ترویج و رسالت دین جدش رسول الله نشد.
عزاداری و بزرگداشت کودکان واقعه عاشورا مانند رقیه، سکینه، علی اصغر و... و. از مراسم های مذهبی کهن در ایران است که روضه های خودش را دارد. اما مادران این سوز و گداز را سال هاست که تکرار می کنند تا از همان کودکی، فرزندان با ریشه کربلا و حوادث رخ داده آشنا شوند.
کودکان امروز، فارغ از آنچه که در تاریخ کربلا رخ داده است، آب می نوشند و در آغوش مادرانشان شیر و دریغ از قطرهای که کام علی اصغر حسین(ع) را تر کند...
ما هنوز از زهرای مرضیه(س) که بین در و دیوار محسنش را از دست داد و خودش به حدی زخم خورد که به دیدار حق شتافت، از سیلی «رقیه» در کربلا و گریه های «رباب» بعد از مرگ همسر و فرزندانش در کربلا چیز زیادی نمیدانیم اما ماهاست غزه و کودکانش را می بینیم و شمر زمانه را خوب میشناسیم.
ما از جنگ و فقر و بی غذایی داستان نه، حقیقت را در جهان امروز می بینیم و می شنویم اما فریادرسی نداریم...
محرم است و باز صدای «هل من ناصر» امام حسین می آید و غزه را می بینیم که کودکانش زیر آواره های زندگی، از گشنگی و تشنگی هلاک می شوند...
کربلا یک نمونه علی اصغر نشانمان داد و حالا هر روز علی اصغرهایمان اینچنین پرپر می شوند و چیزی که این سربازان غیور اسلام را زنده نگاه میدارد انتظار فرج است.
نظر شما