به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان: یکی از مهمترین مسائلی که در عرصه اشعار عاشورایی مطرح است، انتقال مفاهیم والای این واقعه جانگداز به مخاطبان مختلف است، بنابراین در ادوار مختلف همواره شعرا به ویژه آن دسته که شهرت خود را بیشتر مرهون سرودههای آیینی هستن، تلاش کردهاند تا ابیاتی را در شأن مقام والای سیدالشهدا (ع) و یاران مطهرشان بسرایند و به گونهای عاشورا و آنچه را که در این روز رخ داده در قالب شعر به مردم منتقل کنند؛ البته این روش معمول و رایجی در قرون مختلف اسلامی بوده و بعضاً در برخی زمانها پررنگتر از سایر ادوار شاهد این مساله هستیم، اما آنچه که همواره مطرح بوده سطح محتوا و زیبایی این ابیات بوده است که به اذعان کارشناسان و به ویژه عاشوراپژوهان در گذشته قوت بیشتری داشته است؛ البته که اشعار خوب در این دوره و زمانه نیز کم نیست اما در هرحال به گونهای هم نیست که بگوییم این اشعار همچون گذشته زیر لب بین اقشار مختلف زمزمه میشوند.
خبرنگار شبستان به مناسبت محرم حسینی به بررسی و آسیبشناسی این مساله پرداخته و گفت وگویی با دکتر «مهدی امین فروغی» و صاحب آثاری همچون «محتشمنامه» و «فیض روح القدس» و پژوهشگر موسیقی و ادبیات آیینی، داشته است که در ادامه میخوانید:
در گذشته اشعار مختلفی را در مجالس و دستهجات سوگواری حسینی شاهد بودیم، اشعار و ابیاتی نظیر: «مکن ای صبح طلوع؛ امشبی را شه دین در حرماش مهمان است؛ سقای حسین سید و سالار نیامد و ...»؛ هرکدام از این اشعار بار معنایی عمیقی را با خود به همراه داشتند که ذهن مخاطب را درگیر میکرد و تا همین امروز گویی هنوز که هنوز است خواندن این اشعار در نوحهها اصطلاحا مشتری دارد؛ فکر می کنید فاصله گرفتن از این سبک و سیره به چه دلیل است و اساسا برای بازگشت به این محتوای غنی شعری چه اتفاقی باید در عرصه اشعار عاشورایی بیفتد؟
واقعیت آن است که در گذشته کار مرثیهسرایی برای اباعبدالله الحسین(ع) را عمدتاً عالمانِ شاعرِ شیعه انجام می دادند، برای مثال مرحوم آیتالله شیخ «محمدحسین غروی اصفهانی» را داشتیم که چندین دهه اشعار مرثیه و مدح او در مجالس خوانده می شد و البته هنوز نیز خوانده میشود، ایشان فقیه، متکلم، مفسر قرآن، فیلسوف و عارف بود و طبیعتا مردی با این مختصات وقتی میخواهد برای اباعبدالله(ع)، ابیاتی اعم از مدح و مرثیه بسراید قطعا شعری عالمانه میگوید که از نظر محتوایی در خور شأن اهلبیت(ع) و در کنار بار غنایی از ظرافتها و لطایف شعری نیز برخوردار باشد.
مثال دیگر مرحوم میرزا «یحیی مدرس اصفهانی» است که چندین دهه و شاید قریب بر یک قرن اشعارش در مجالس حسینی خوانده می شد؛ البته امروز نیز اشعار آن مرحوم کم و بیش در مجالس حسینی خوانده میشود؛ نکته اینجاست که او نیز مردی بزرگ، مورخ و محدث بود و با توجه به اِشرافی که به تاریخ و معارف اهلبیت(ع) داشت برای اباعبدالله(ع) مرثیه میسرود، البته نمونهها از این دست چه در ادبیات فارسی و چه در ادبیات عرب زیاد است، اما رفتهرفته در روزگار ما عالِمان کمتر به سرودن شعر پرداختهاند و اشعار مرثیه صرفا توسط شاعران سروده میشود؛ البته نمونههای بسیار خوبی را در اشعار مرثیه زمان خودمان نیز داریم؛ همچنین شاعران زبردستی در زمانه کنونی هستند که اشعار قابل تقدیری را در رثای ائمه (ع) میسرایند البته که گاهی در این بین برخی اشعار نیز صرفا برای تحریک احساسات و عواطف مردم بوده و از بار معنایی تهی است و به بیان دیگر معرفتزایی نمیکند؛ بنابراین اگر از گذشته اشعار در ذهن و دل مردم باقی مانده دلیلاش همین است که بار معنایی داشته و زیبایی دارد.
از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که در گذشته انسانهایی مهذب، باتقوا، با اخلاص و از روی سوز و گذار اشعار عاشورایی میسرودند که همه این عوامل دست به دست یکدیگر میدادند تا این اشعار در اذهان باقی بماند؛ در نتیجه فکر میکنم امروز باید شاعران ما به بُعد معرفتافزایی توجه بیشتری کنند و در عرصه مرثیهسرایی نوآوری داشته باشند، طبیعتا نسلها عوض میشوند و هر نسلی احوالات خود را دارد، پس باید متناسب با زمانه شعر سرود اما نباید به یکباره به سنتها و گذشته پشت کرد و آنها را به دست فراموشی سپرد آن هم به این بهانه که باید به نوآوری بپردازیم، البته که نوآوری باید باشد اما هر چیز در جای خود، از جمله سنتهایی که از گذشته باقی مانده و ما میراث دار آنها هستیم.
به نظرتان اینکه یک شاعر به ویژه شاعر آیینی، با دستگاههای موسیقی ایرانی آشنایی داشته باشد، چه دستاوردها و اساسا تاثیری در ابیات سروده شده او دارد؟
موسیقی ایرانی از قرن دهم هجری به این سو، به ویژه از قرن دوازدهم و سیزدهم به بعد بستری برای سوگواریهای حسینی بوده است. باید توجه داشته باشیم که بسیاری از بزرگان موسیقی ما در کسوت مرثیهخوانها و نوحهخوانان بودهاند؛ بنابراین، ارتباط بسیار وثیق و پیوند عجیبی میان موسیقی و اشعار حسینی وجود دارد؛ در نتیجه اگر موسیقی را از نوحهخوانی و شبیهخوانی حذف و به عبارت دیگر ملودی و ریتم را بگیریم دیگر چیزی جز شعر باقی نمیماند؛ این نکته را هم اضافه می کنم که در اینجا منظورم از موسیقی در نوحهخوانی همان موسیقیِ آوازی و در شبیهخوانی موسیقی آوازی و سازی است؛ لذا در گذشته شاعران ما به دستگاهها و ردیفهای موسیقی ایرانی اشراف داشتند و از حالتهای هر کدام از این گوشهها، آوازها و ردیفها استفاده کرده و شعر خود را با توجه به آنها میسرودند؛ مثلا در گذشته شاعرانی بودند که میدانستند دستگاه چهارگاه دستگاه بسیار باشکوهی است، بنابراین وقتی میخواستند شعری بسرایند بهگونهای میسرودند که این اشعار با دستگاه چهارگاه همخوانی داشته باشد، مثلا اگر برای حضرت ابوالفضل (ع) شعر می گفتند به گونهای بود که بشود در دستگاه چهارگاه آن را خواند؛ به عنوان نمونه نوحههای حاج اکبر ناظم که بسیار شورآفرین است و همچنان در مجالس خوانده می شود، آن مرحوم عمده اشعارش در دستگاه چهارگاه بود.
با این نگاه سرودن از حماسه و رشادت شخصیتی همچون حضرت عباس(ع) باید با چه کیفیتی باشد؟
با توجه به آنچه که اشاره شد شاعری که برای حضرت عباس (ع) شعر میسراید، باید شعرش حماسی باشد، در این بین اگر ذاکر، مداح و خواننده به دستگاهها و آوازهای ایرانی تسلط داشته باشد آن شعر را در دستگاه چهارگاه میآورد و میخواند و به این شکل جلال و شکوه علمدار کربلا را در قالب هنر شعر و موسیقی به مخاطب منتقل میکند، بنابراین هم شاعران و هم خوانندگان مذهبی و ذاکران و مداحان اهلبیت(ع) باید آگاه به موسیقی ایرانی باشند تا بتوانند با تلفیق آواز صدای خود با آن ابیات، حال خوبی را در مجلس ایجاد کنند.
اگر بخواهم مثال بزنم اشاره به این مورد میکنم که خواندن یک شعر حماسی آن هم با سوز و گداز ترکیب درستی را ایجاد نمی کند و مداح باید این مساله را رعایت کند، به این معنا که ابیات حماسی را حماسی بخواند، بنابراین آشنایی شاعران، مداحان و ذاکران اهل بیت(ع) با رموز و حالات دستگاه ها و ردیفهای موسیقی ایرانی از اهمیت بسزایی برخوردار است چراکه هر دستگاه و گوشه از مقامات موسیقی ایرانی حالتی دارد که باید آن را درک کرد تا بتوان شعر متناسب با آن را در مجالس خواند.
به نظر شما فضای هنری امروز چه قدر می تواند بَر تقویت عاشوراپژوهی به روشی جدید به ویژه برای نسل جوان موثر باشد؟
برای پاسخ به این پرسش مقدمه ای را بیان می کنم. اساساً عاشوراپژوهی یک بحث تاریخی است و سوگوارهها در هر دوره تاثیر خاص خود را بر جامعه داشته اند، اما در این بین یکی از حوزه هایی که عاشوراپژوهان در هر دوره باید به آن توجه داشته باشند اشعار و مراثی سروده شده در مقاطع زمانی مختلف است، برای مثال مرثیه عاشورایی در قرن اول هجری حال و هوایی کاملاً متفاوت با قرون سوم و چهارم هجری دارد، در نتیجه یک عاشوراپژوه در کنار بررسی تاریخ واقعه عاشورا باید به عوامل مختلفی توجه داشته باشد از جمله هنرهای عاشورایی.
این هنرها در قرون اولیه عمدتاً متمرکز بر شعر بوده و در روزگار ما تعدد یافته است، البته در زمانه ما یک عاشوراپژوه باید وضعیت جامعه مذهبی را مورد بررسی قرار داده و سپس تاثیر هنرهای مختلف را در این عرصه مورد توجه قرار دهد. آنچه که مشخص است اینکه امروزه علاوه بر شعر، با عرصههایی نظیر هنرهای تجسمی، خوشنویسی، تئاتر، سینما، عکاسی و ... در گستره عاشوراپژوهی مواجهیم که خود این هنرها به تنهایی میتوانند پیام این واقعه را به نسل امروز منتقل کنند، از سوی دیگر همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم یک عاشوراپژوه باید به هنرهای عاشورایی توجه خاص داشته باشد، به عبارت دیگر، علاوه بر اینکه سیر روایتگری را بررسی میکند باید به هنرها نیز توجه کند، چراکه این سیر به تدریج تکامل یافته است و اگر از قرون اولیه فقط با کتابهای روایی و مقاتل در وصف واقعه عاشورا مواجه بودیم، امروز قالب های هنری را داریم که در رشته هایی نظیر نمایشنامه، فیلمنامه، داستانک، رمان و انواع و اقسام قالبهای شعر سعی در انتقال مفاهیم گسترده نهفته در این واقعه هستند که قطعاً نسل جوان نیز با این عرصه ارتباط برقرار خواهد کرد.
نظر شما