به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: سالهاست که روز تاسوعا در چهارراه گلوبندک تهران غوغایی برپاست، بوی حلوا همهجا پیچیده و صدای صلوات و یا حسین یا حسین بلند است؛ اینجا حلوای حاجتروایی تاسوعای حسینی است که از سوی عشاق اباعبدالله الحسین (ع) بین مردم پخش میشود.
راستاش اگر در قرارداد نانوشتهای همیشه و همیشه نذری روزهای تاسوعا و عاشورا با انواع و اقسام قیمه و قرمه ایرانی گره خورده بود اما گویا در تهران و در یک محله قدیمی قاعده تغییر کرده و روز تاسوعا، زنان به شکرانه حاجتروایی، حلواپزان راه میاندازند و البته که این رسمِ امسال و پارسال نیست بلکه بنا بر روایتی ماندگار که سینه به سینه نقل شده حدود یک قرن است که اجرا میشود و نَه تنها اهالی گلوبندک که هرکسی گذرش به کوچه پسکوچههای منیریه و گلوبندک برسد با گفتن کوچه «حلواپزون» زودتر نشانی مییابد؛ اما ماجرا از چه قرار بود که تاسوعای حسینی در این محله تاریخی از طهرون قدیم، رسم حلواپزی راه افتاد؟ با هم برخی از این روایات معروف را مرور میکنیم:
روایت اول: داستان خانه قدیمی و منبر پدرخانواده
کوچه شهید «امیر چترچی» که این روزها به اسم کوچه حلواپزان شهرت پیدا کرده و تبدیل به یکی از کانونهای سوگواری و عرض ارادت به سید و سالار شهیدان در پایتختِ ایران شده قصه جالبی دارد؛ حداقل که قدیمیهای محل میگویند بزرگترها برایشان از خانهای گفتهاند که چند متری بالاتر از حسینیه کربلاییها قرار داشته و گویا پدر خانواده منبری و روضهخوان بوده است.
طبق شنیدهها در همین روز تاسوعا در این خانه پر رمز و راز حلوا میپختند اما پس از درگذشت پدر و مادر دیگر فروغ و روشنی از این خانه رخت بر میبندد و در نهایت فرزندان دست به کار میشوند تا برخی اسباب و وسایل قدیمی را دور بریزند؛ در بین این وسایل منبری که پدر روزگاری بر آن مینشست و روضه میخواند نیز قرار داشت اما عجیب بود که هر دفعه که منبر را خارج میکردند دوباره به نحوی راه این منبر به این خانه میافتاد و دوباره بخشی از وسیال خانه میشد؛ آیا این جریان را باید یک اتفاق قلمداد میکردند یا حکمت؟ قطعا که حکمتی داشت واگرنه چه دلیلی داشت که بعد از چندین بار که منبر را اصطلاحا بین وسایل از رده خارج شده رد کرده بودند، باز هم به هر ترتیبی به خانه باز میگشت؟ پس بچههای این خانه تصمیم میگیرند که خانه و منبر را وقف کنند و اتفاقا چندین مرتبه مراسم حلواپزی در این خانه برگزار و در نهایت تبدیل به یک رسم میشود.
روایت دوم: شفای فرزند و نذر حلوای صبح تاسوعا
البته در این بین آنها که میگویند مراسم حلواپزان در چهارراه گلوبندک تهران بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارد داستان دیگری نیز تعریف میکنند؛ به هر روی یک سوی ماجرا تاریخ شفاهی قرار گرفته و سوی دیگر فرهنگ عامه که تلفیق این دو ریشهای تنومند از درختِ سنت را شکل داده و بر همین اساس است که برخی میگویند ماجرای حلواپزان از زمانی آغاز شد که یک مادر برای فرزند بیمارش نذر کرد و تا امروز این سنت حلوا پختن ادامه یافته با این تفاوت که دیگر خیلی از جمعیت با حاجتهای مختلف را در این راسته میبینیم.
بعد از حاجتروایی من هم حلواپز میشوم!
بخش جالب ماجرا اینجاست که بانوانی که هرسال به این کوچه میآیند و حلوا میپزند خود رسم و رسوم جالبی را طی کردند. ظاهرا که این زنان برای حاجتروایی از هفت نفر لقمه حلوای نذری گرفتند و پس از آنکه حاجتشان را گرفتند خودشان تبدیل به یکی از حلواپزهای روز تاسوعا شدند.
رایحه حلواهای نذری از شهرهای مختلف
هرکسی که صبح تاسوعا اطراف میدان منیریه و چهارراه گلوبندک تهران باشد، رایحه انواع و اقسام حلواها شامهاش را نوازش میدهد؛ اینجا دیگر حرف از کم و زیاد نیست. هرکسی با هر وسع و توانی که دارد با گرفتن حاجت از امام حسین (ع)، گوشهای از این کوچه نشسته و دارد حلوا میپزد... البته که جمعیت بانوان بسیار بسیار بیشتر از آقایان است اما این رسم به برکت و عنایت سالار شهیدان و برادر علمدارش چنان پرطرفدار شده که از صبح علیالطلوع زن و مرد به سمت یکی از قدیمیترین محلات تهران حرکت میکنند و هنوز ساعتی از طلوع آفتاب و پخش اشعههای زندگیبخش خورشید نگذشته که جمعیتی را میبینیم که گسیل به سمت کوچه حلواپزان شدهاند تا از صاحب این روز حضرت ابوالفضلالعباس (ع) حاجت بگیرند؛ باشد که به حق علمدار کربلا گره از زندگیشان باز شود ...
نظر شما