خبرگزاری شبستان-آران و بیدگل؛ روح اله باقری/ در نهم مهرماه ۱۳۰۹ کودکی در آران و بیدگل متولد شد که مادر، نامش را «محمدهلال» گذاشت تا عاطفه مادری اش را با دوستی و عشقش به اهل بیت(ع) معامله کند، مادری که خود مرضیه نام داشت و در مشفقانه ترین لحظات تربیت، دامان پر محبتش را در جلسات وعظ با قال الصادق و قال الباقر گره می زد و مرثیه حضرت زهرا(س) و مداحی حسین(ع) شیر دادنش را تطهیر می کرد. مادری که راز و نیازش را در بارگاه ملکوتی حضرت محمدهلال بن علی(ع) کامل می کرد و به قول خودش تنها این مکان بهترین جایگاه برای کسب رضایت خداوند و آرامشش بود و در آنجا حاجت می گرفت. آنجا که حب علی (ع) و جانشینان برحقش را اثبات و بر ولایت آنها صحه می گذاشت.
بارگاه ملکوتی و مضجع شریف فرزند بلافصل امیرمومنان حضرت علی بن ابی طالب (ع) در آران و بیدگل، نقطه اتصال شور و شعور انقلابی مردم شهرمان است. هرکس زندگی امامزاده محمدهلال(ع) را مطالعه کرده می داند که روح انقلابی گری و ظلم ستیزی در فضای شهری بی تناسب با آن نیست. می توان گفت این ارتباط معنوی، دامان مربیان اصلی جامعه یعنی مادران را در تربیت فرزندانی برومند، ولایی و تقویت نموده است. بنابراین این امر در فرزند مخلص و صدیق مادری متدین چون مرضیه همچون مادران دیگر تاثیرات بسزایی داشته است و در حقیقت پرورش فرزندان غیور و زندگی به سبک حضرت محمدهلال(ع) ریشه در فرهنگ ایثارگرانه مادران این دیار کویری دارد.
به جرأت می توان گفت اینکه دفاع دلیرانه جوانان شهرستان آران و بیدگل در دوران انقلاب و بویژه دوران دفاع مقدس این شهر را در رتبه اول کشوری به لحاظ ایثار و شهادت جای داده بی ارتباط به حضور این امامزاده در شهر نیست.
فضل پدرانه
پدر «محمدهلال»، استاد محمدعلی ارشدی ملقّب به محمدعلی حکیم، از اطبای بسیار خوشنام عصر خود است او و عموزاده اش میرزا یحیی شفایی در سال های دهه بیست به طبابت مردم در آران و بیدگل و کاشان و حتی روستاهای اطراف همت گماشته اند بطوری که مردم روستاهای اطراف کاشان هنوز طبابت و دستان معجزه گر محمدعلی ارشدی را به یاد دارند.
زندگی پدر بزرگوار «محمدهلال ارشدی»، اگرچه کوتاه بود اما شنیده ها و نقل قول های دیگران حکایات جالبی دارد به خصوص که او بسیار فعال و در خدمت به دیگران انگیزه ای وصف ناپذیر به سبک پدرانش داشته است.
محمدعلی ارشدی فرزند ملامحمدباقر آرانی از فضلا و مشاهیر آران بود که او نیز در علم عرفان و معرفت الهی شهرت داشته که در وصف این عالم ربانی و اجداد بزرگش همچون ملاغلامرضا آرانی کتابها نوشته شده است؛ به همین دلیل فرزند طبیب و حکیمش محمدعلی نیز از نبوغ و استعداد و خلاقیت خاصی برخوردار بوده است. محمدعلی ارشدی متولد ۱۲۷۸ و مدت پنجاه سال زندگی کرد و در سال ۱۳۲۸ دار فانی را وداع گفته است.
محمدعلی به کار طبابت مشغول بوده و برای انجام فعالیت های درمانی و یافتن داروهای گیاهی، کوهستان ها و بیابان های اطراف کاشان را درنوردیده و شبهای طولانی در آزمایشگاه خود به ترکیب مواد گیاهی برای تهیه داروهای مختلف با هدف درمان بیماران تلاش کرده است.
دوستان محمدعلی ارشدی می گویند: او همواره در درمان بیماری های خاص دوران خودش، مهارت خاصی داشته و دستان شفابخش او برای بیماران هنوز پس از گذشت ۶۰ سال از مرگش زمزمه افراد سالمند آران و بیدگل، کاشان و حومه آن است.
آنها از تجارب محمدعلی ارشدی در علم ستاره شناسی و نجوم هم بسیار سخن رانده اند و می گویند: نظرات عالمانه او برای مسئولین و مردم در تصمیمات بسیار موثر بوده است. او با دیدن ستارگان از قله کوههای سربه فلک کشیده کرکس در کاشان و بازتاب تصاویر آنها در چاههای اطراف شهر، پیشگویی های خارق العاده و درستی ارائه می نموده که در برنامه ریزی های شهری و روستایی تاثیر گذار بوده است.
پدر محمدهلال، در میان توده مردم کوچه و بازار و اهالی دهات اطراف کاشان و آران و بیدگل نفوذ زیادی داشت و در بیان مصادیق، ضرب المثل ها، اشعار برای راهنمایی و مشاوره از شهرت خاصی برخوردار بود و هنوز هم از قول او بعضی از آنها نقل می شود.
محمدعلی ارشدی در مجالس و محافلی هم که بزرگان دیار همیشه ماندگار کاشان و آران و بیدگل، ترتیب می داده اند شرکت می کرده، اگرچه اشعاری از این طبیب حاذق نقل می شود و گفته شده که به خط خودش نیز سروده هایی داشته اما متاسفانه مکتوبات وی در دست نیست. بدیهه سرایی وی در مدح اهل بیت علیهم السلام و بخصوص امام حسین (ع) و همچنین برای بیان تقویت و ترغیب برای خدمت به مردم، معروف بوده است.
پدر محمدهلال، در میان توده مردم کوچه و بازار و اهالی دهات اطراف کاشان و آران و بیدگل نفوذ زیادی داشته و در بیان مصادیق، ضرب المثل ها، اشعار برای راهنمایی و مشاوره از شهرت خاصی برخوردار بوده است که هنوز هم از قول او بعضی از آنها نقل می شود.
به گفته ناظران آگاه، وجود محمدعلی ارشدی در جای جای این دیار بقدری مفید و مورد توجه بزرگان و کدخداهای روستاهای اطراف بوده که شیوه های متعدد تطمیع کننده، برای حضورش پیشنهاد می شده است و متأسفانه آنها متوجه شده بودند که اقدامی که بیشتر به رحل اقامتش برای مدتی در یک روستا موثر است، تامین اسکان او و اختیار کردن همسری از آن قریه برای اوست.
ازدواج های مکرر باعث ضمانت اقامت و رفت و آمد بیشترش گردیده و به این وسیله خیال کدخدای دِه نیز از بابت داشتن یک پزشک حاذق برای درمان بیماری ها و جلوگیری از اشاعه بیماری های واگیر، راحت می شده است.
هجرت عارفانه
روایات زیادی در اسلام در زمینه هجرت و ضرورت های آن وجود دارد که بسیاری از افراد برای رشد مادی و معنوی خود از آن بهره می برند... د. شاید یکی از دلایل هجرت «محمدهلال» به قم نداشتن اولاد و خلاصی از نگاه های غلط محیط کوچک قلمداد شود اما وقتی از خودش سوال می کنیم نیت اصلی و خدایی او را فراتر از ابعد دنیوی می یابیم؛ دوران خفقان شاهنشاهی که مجال فعالیت را از انقلابیون سلب کرده بود باعث می شد فریادگران راستین عدالت همچون محمدهلال را به هجرت ددر مسیر انقلاب واداشت، ارتباط با امام خمینی که در آن دوران به آقای خمینی شهرت بیشتری داشت و علاقه مندی به دیدار با او مهم ترین دلیل سکونت محمدهلال - که خود از مبارزین جوان ۱۵خرداد۴۲ در آران می باشد- به قم عنوان شده است. همچنین بهره مندی از فرصت مطالعات حوزوی، شرکت در درس ایات عظام و علمای دین، دستیابی مراحل زهد و تقوا از دستاوردهای بارز این هجرت معنوی بشمار می رود.
به جرأت می توان آموزش، رشد تحصیلی و ارتقای توانایی های دختران مستعد را یکی از دغدغه های حجت الاسلام «محمدهلال ارشدی» دانست، زیرا مردم در دوران رژیم پهلوی، از ورود دختران به مراکز آموزشی اطمینان نداشتند و او از اینکه دختران به دلیل دوگانگی شیوه های تربیتی رژیم با اعتقادات و باورهای مردم از تحصیل باز می مانند نگران بود و آن را به صلاح جامعه نمی دانست به همین جهت خودش به کمک همسرش طاهره دست بکار شد و دختران محل را دعوت به منزل شخصی خود نمود و ابتدا از سواد خواندن و نوشتن آغاز کرد و سپس آنان را به فراگیری قرآن و ترجمه آن و در ادامه به آموزش اخلاق تشویق کرد. این کلاس ها در دوران شکوفایی انقلاب اسلامی به تبیین دیدگاههای حضرت امام خمینی و ارتقای بینش سیاسی آنها انجامید و پس از انقلاب نیز ادامه یافت. امروز بیش از ۱۲۰ نفر از این دانش آموختگان مکتب زهرا در درس محمد هلال از فعالان فرهنگی و اجتماعی اساتید معارف و برخی نیز علوم دینی دانشگاههای تهران و قم هستند.
به جرأت می توان آموزش، رشد تحصیلی و ارتقای توانایی های دختران مستعد را یکی از دغدغه های حجت الاسلام «محمدهلال ارشدی» دانست، زیرا مردم در دوران رژیم پهلوی، از ورود دختران به مراکز آموزشی اطمینان نداشتند و او از اینکه دختران به دلیل دوگانگی شیوه های تربیتی رژیم با اعتقادات و باورهای مردم از تحصیل باز می مانند نگران بود
دوران کودکی محمدهلال بسیار سخت و بدون پدر سپری شد زیرا همانگونه که در نوشتار آمد، پدرش محمدعلی در زمان حیات، بنابه دعوت مردم روستاهای اطراف کاشان برای درمان مردم در قریه ها به درمان بیماران می پرداخت و مجبور می شد خانواده را ترک کند در این مواقع مادرش تنها مونس تنهایی او بشمار می رفت.
محمدهلال ۱۵ساله بود که خبر فوت حکیم استاد محمدعلی را از روستای مشکان که امروز به شهر مشکات معروف است آوردند؛ بنابراین او به ذات نیاکان و اجداد خود ملاغلامرضاآرانی و ملامحمدباقرآرانی و تحت سرپرستی و تربیت مادری متدین قرار گرفت و حوزه علمیه قم مهم ترین پایگاه اصلی زندگی اش شد و در حوزه علمیه قم به امر تحصیل پرداخت و عارفانه ترین زندگی را در سرنوشتش رقم زد.
او در محضر اساتید بزرگی همچون آیت الله وحید خراسانی و آیت الله ناصر مکارم شیرازی و... به تعلیم دروس حوزوی پرداخت. رویای صادقه محمدهلال نیز یکی از موارد مهمی است که تحصیل علوم دینی را در وی تقویت و تشویق کرد. از زهد و تقوای محمدهلال همین بس که او غالبا اجازه نمی داد از وی عکسی گرفته و یا مستندی از وی دریافت شود.
مبلّغ متواضعی که در دل روستائیان لرستان جای دارد
روستاهای استان لرستان گواهی سال های متمادی تلاش بی وقفه محمدهلال ارشدی برای تشویق جوانان و مردم به ترویج و تعمیق باورهای دینی است. حجت الاسلام والمسلمین گودرزی طلبه روشندلی است که با عصای سفید محمدهلال به سوی حوزه های علمیه هدایت شده است. گودرزی و فرزندانش هدایتگری خود به سوی علوم دینی را مدیون حجت الاسلام محمدهلال می دانند.
یکی از مهم ترین شیوه های الگویی در زندگی حجت الاسلام «محمدهلال ارشدی»، تبدیل فرصت های ارزشمند معنوی در برابر تهدیدات زندگی است.
حضور در مناطق مرزی کردستان و آگاه سازی مردم آن خطه در جریان حرکت های منافقانه ضد انقلاب و ایادی داخلی اش در زمره فعالیت های حجت الاسلام محمدهلال ارشدی است.
یکی از مهم ترین شیوه های الگویی در زندگی محمدهلال، تبدیل فرصت های ارزشمند معنوی در برابر تهدیدات زندگی است. بسیاری از ما وقتی مشکلی برایمان ایجاد می شود، دچار یاس و نومیدی شده و بعضا داشته ها مواهب الهی را فراموش می کنیم اما بچه دار نشدن، او و همسرش را بیش از پیش به خدا نزدیک کرد و بهانه تلاش مضاعفشان برای انجام امور خیریه ای و تقرب به خداوند گشت. بطوری که همسرش طاهره را به فعالیت در مراکز بهزیستی (پرورشگاه) ترغیب کرد و نگهداری و تربیت از کودکان بی سرپرست جزیی از برنامه زندگی آنان شد. در خلال انجام این فعالیت خیرخواهانه و خداپسندانه بود که دختری به طاهره وابسته شد و رییس پرورشگاه ناگزیر از تحویل بچه به خانواده ارشدی گشت و مریم ناباورانه وارد زندگی آنان شد و احساس مسوولیت طاهره و محمدهلال برای رشد معنوی این طفل معصوم سبب شد تا مریم در این خانواده، تحصیلات ابتدایی را به همراه روخوانی و تجوید قرآن فرا گیرد.
اگرچه زندگی خداگونه و خداپسندانه در محیط خانه محمدهلال، مریم را به خانواده اصلی اش رساند و او به کمک و با تلاش محمدهلال توانست پس از ۳سال پدر و مادرش را پیدا کند اما با گذشت بیش از سی سال از زندگی مریم و با داشتن ۵فرزند و عروس و داماد در اصفهان هنوز او، خانواده ارشدی را والدین اصلی خود قلمداد می کند و به آنها سر می زند و نیاز عاطفی خود را همچون پدر و مادر اصلی در خانواده ارشدی جست و جو و مرتفع می سازد.
توصیف شیخ از زبان برادرزاده
برادرزاده حجت الاسلام ارشدی در توصیف این عالم بزرگوار می گوید: در لحظه لحظه زندگی اش حضور داشتم و کنجکاوانه از کودکی رفتار خداگونه اش را زیر نظر داشتم. در کنار آنها که در افکار خود مرورشان می کردم یکی از بهترین الگوهای رفتاری به لحاظ تواضع، مردم داری و تعبد بود.
مریم ارشدی ادامه می دهد: شاید کسی نداند که وقتی محارم و بویژه برادرزاده ها که کنارش قرار می گرفتیم چقدر اهل مزاح بود و این رفتارها شیوه ای نو و ممتاز در تشویق اقربا و دوستان در تبلیغ دین از سوی ایشان محسوب می شد.
همسرش او را بهترین فرد برای اطاعت از خدا می دانست و می گفت «توصیه های او در زمانی که به عقد ازدواجش درآمدم و آن زمانی که هنوز خیلی جوان بودم برایم سخت بود اما از آنجا که فطرت پاک آدمی در جستجوی حقیقت و خداجویی گرایش فراوان داشت در ظاهر برایم گران می آمد اما در عمق وجودم می نشست.
برادرزاده حجت الاسلام ارشدی ادامه می دهد: همسرش او را بهترین فرد برای اطاعت از خدا می دانست و می گفت «توصیه های او در زمانی که به عقد ازدواجش درآمدم و آن زمانی که هنوز خیلی جوان بودم برایم سخت بود اما از آنجا که فطرت پاک آدمی در جستجوی حقیقت و خداجویی گرایش فراوان داشت در ظاهر برایم گران می آمد اما در عمق وجودم می نشست و او اگرچه من این سختی را بیان نمی کردم اما همسرم خود بر این موضوع آگاه شده بود و برای همین مرا برای بهره مندی از کلاس های اخلاق در بیرون از خانه تشویق کرد و خودش نیز مرتب برایم صحبت می کرد و از همه مهم تر خود عامل به آداب دینی، بود به طوری که نه تنها در انجام فرایض و ترک محرمات پیشتاز بود بلکه از همان آغاز زندگی مشترک حتی آن موقع که هنوز دروس حوزوی را شروع نکرده بود در انجام مستحبات پیشتاز و آداب مکروه را ترک می کرد.»
مریم ارشدی ادامه داد: روش تذهیب نفس و عرفان برای او درجات اعلایی رقم زده بود؛ بارها خودم شاهد بودم که دچار بیماری های سخت شده و با امدادهای غیبی دوباره سلامتی اش را بدست آورده است از همه مهم تر القایات تحصیلی به ایشان که خود شاهد و ناظر آن بوده ام و خدا می داند که از ابرازش بوسیله من و یا اطرافیان دلخور می شود شیوه های رفتاری وی و اخلاص او در عمل مرا نیز بسوی حرکت در مسیر او تشویق کرد و من از عمق وجود بر راهی که او می رود ایمان دارم.
تقویت خودباوری در جوانان فامیل
برادرزاده حجت الاسلام ارشدی با بیان خاطره ای از حجت الاسلام ارشدی می گوید: تازه به عرصه دبیری آموزش و پرورش وارد شده بودم و به قول معروف در پوست خودم نمی گنجیدم که به شغل شریف معلمی نائل آمده ام به گمانم سال های ۵۹ تا ۶۱ بود طرح جالبی با هدف ترویج فرهنگ قرآنی برای فرهنگیان کشور مطرح شد طرحی که آن زمان ما بنام طرح قرآنی شهید رجایی می شناختیم. در این طرح معلمان کشور می بایست روخوانی قرآن را فراگرفته و حتی الامکان روخوانی قرآن را آموزش می دادند. مراحل اجرایی طرح ابتدا سطح بندی همکاران فرهنگی با انجام تست روخوانی انجام شد و طبیعتا بنده هم به عنوان کادر آموزشی آموزش و پرورش آران و بیدگل باید در امتحان تعیین سطح و روخوانی شرکت می کردم؛ در این امتحان کسانی که بلحاظ روخوانی مهارت کافی و حتی نسبی داشتند، گواهینامه مربوط را دریافت می کردند و دیگر ضرورتی نداشت که در کلاس این سطح حضور یابند.
مریم ارشدی آرانی در ادامه بیان داشت: اولین روزهای کاری، با ذهنیت امنیت شغلی و استرس های ناشی از امتحان، بخصوص در سن ۱۷ تا ۲۰ سالگی، اعتماد به نفس مرا پایین آورد؛ روز امتحان عموجان، منزل ما بودند. موضوع امتحان که پیش می آید استرس خودش را دارد و من که در انجام امتحانات همواره بالاترین ها را می خواستم و به رغم اینکه از کودکی در جلسات همخوانی قرآن را با صدای بلند می خواندم اما این کلمه امتحان بد جور اذیتم کرد شاید به عنوان کارمند تازه وارد می خواستم خودی هم نشان بدهم و این فشار را مضاعف کرده بود لباسم را پوشیدم چادر کشدار و مقنعه چانه دار را برای خروج از خانه به سرکردم و از عموجان که اعتقاد راسخ به دعاهایش دارم التماس دعا خواستم. در لحظه آخر به عموجان گفتم یک صفحه را در نزد شما تلاوت کنم و گفت: عموجان از کجا معلوم که تو از ممتحن بیشتر ندانی من یقین دارم آن کسی که از تو امتحان می گیرد از تو قرآن را کمتر می شناسد. به یکباره همه وجودم اعتماد به نفس شد، اصلا ترسی وجود نداشت. وارد اتاق امتحان که شدم حاج آقایی نشسته بود که به نظرم حاج آقا باقری نام داشت و اهل طاهراباد کاشان بود پشت میز تحریر کوچکی نشسته بود و من روی نیمکت روبروی ایشان نشستم، قرآن را باز کردند و من فقط یک آیه خواندم؛ تحسین مکرر ایشان... یک روز بعد از من خواسته شد تا به معلمان ترتیل و روخوانی قرآن آموزش دهم بنابر این به عنوان مدرس آموزش قرآن کریم طرح شهید رجایی انتخاب شده و پس از آن برگزاری و داوری دوره های آموزش قرآن و مسابقات دانش آموزی و معلمان را در شهر و روستاهای تابعه مدیریت می کردم. و حتی در فاز دوم این طرح که آموزش صرف و نحو قرآن ...
وی اضافه کرد: اگرچه بویژه این اواخر به دلیل تحصیل و شاید کهولت سن، حضورش در شهرستان محل تولدش آران و بیدگل کمرنگ و توفیقات برای بهره مندی از فیوضاتش کمتر بود اما در این زمان کوتاه چنان تاثیر عمیقی در دل و جان ما می گذاشت که هفته ها ما را در روحانیت سهیم می کرد و تغذیه معنوی خانواده در عملکرد تک تک اعضای خانواده تقویت و ارتباط ما را به اصول ارزشی دین چنان گره می زد که گویی چونان پزشک حاذق با ارتباط با خدا و معاد ما را در برابر مادیات و آمال دنیوی بیمه می کرد.
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدهلال ارشدی سرانجام در ۲۳ تیرماه پس از طی یک دوره بیماری در ۹۴ سالگی دار فانی را وداع گفت و پیکرش بنا به وصیت خودش در امامزاده شاه سید علی(ع) شهر مقدس قم دفن شد.
نظر شما