روایت خواندنی موکب بابرکت بچه‌های مسجدی حاشیه‌شهر مشهد در دهه آخر صفر

روایت یکی از جوانان مسجدی مشهد که در سفر اربعین با مشاهده میزبانی عراقی‌ها از خودش می‌پرسد: [همسایه امام رضا! تو برای پذیرایی از مهمانان آقا چه کار کرده‌ای؟ ] وهمین تلنگری می‌شود تا اینکه تبدیل به یکی از خدمتگزاران زایرین پیاده رضوی شود و حالا ۱۵ سال است که با کمک بچه های مسجد صاحب الزمان(عج) محله محروم پنجتن با همه توان پذیرای میهمانان حضرت رضا (ع) هستند.

خبرگزاری شبستان مشهد - علی رنگ آمیز طوسی | ایام پایانی ماه پر از داستان‌های شگفتی‌ انگیز انسان‌هایی است که هر یک به نوعی به این مسیر عاشقی کشیده شده و با جان و دل حتی در اوج نیاز و احتیاج همچون اغنیاء، مال خود را بذل و نذر زائرین امام رئوف(ع) می‌کنند و این بخشندگی با برکت‌تر از سال قبل ادامه پیدا کند و هرسال نیز بساط نذر و سفره‌ اطعام‌شان وسیع‌تر و فراخ‌تر می‌شود و این برکت به زندگی‌ آنها نیز کشیده می‌شود. 

روایت بچه‌های مسجد صاحب‌الزمان(عج) پنجتن در یکی از محلات محروم حاشیه شهر مشهد که با برپایی یک موکب چند سالی‌ است که در جاده‌های منتهی به مشهد به استقبال زائرین پیاده می‌روند یکی از این داستان‌های خواندنی است؛ اما حکایت بانی این موکب که خودش نیز از بچه های همین مسجد است شنیدنی‌تر است. 

اربعین و یک تلنگر

محمدرضا وحیدی، یکی از جوانان فعال مسجد صاحب‌الزمان(عج) محله شهیدقربانی مشهد در حاشیه شهر مشهد، در یکی از مناطق محروم و کم برخورداری است که عمدتا مردم ساکن آن با مشکلات مالی فراوان دست و پنجه نرم می‌کنند واما دلهایی به بزرگی دریا دارند.

روایت خواندنی موکب بابرکت بچه‌های مسجدی حاشیه‌شهر مشهد در دهه آخر صفر

درباره سفرش به اربعین و تلنگری می‌گوید که باعث شد عزمش را جزم کند تا اینجا در شهر امام مهربانی‌ها هم مردم میزبانان خوبی برای میهمانان امام‌شان هستند.

داستانش را او اینگونه شروع می‌کند: پانزده‌سال پیش که برای زیارت اربعین به کربلا مشرف شده بودم وضعیت پذیرایی عراقی‌هایی که با کمترین وضع و توان خودشان حتی بدون داشتن امکاناتی مصل آب و برق و گاز اما با چنان عشق و علاقه ای در حال خدمت به زائرین آقا اما حسین هستند برای من یک شوک عجیبی بود. و اینجا بود که از  خودم پرسیدم: « آهای همسایه امام رضا! تو برای پذیرایی از مهمانان ولی نعمت خودت چه کاری کردی؟ » و حقیقتا جز شرمندگی جوابی نداشتم که به خودم بدم ولی یک تصمیم جدی گرفتم.

او درباره ماجرای وارد شدنش به عرصه خدمت گزاری به زائرین علی ابن موسی‌الرضا(ع) در ایام دهه آخرصفر اینگونه ادامه می‌دهد: سال بعد باهمه مشایلی که داشتم وسایل لازم برای پخت یک دیگ آش رو تهیه کردم با همکاری خانواده آماده کردیم و بردم توی جاده در مسیر زائرین پیاده آقا توزیع کردم. حال خوبی داشتم که یک قدم برای زوارحضرت برداشتم واین حال خوب باعث شد تا سال بعد هم این کار رو تکرار کنم. به برکت خود اهل بیت(ع) سال دوم این یک دیگ شد دوتا، و سال بعد بیشتر و هرسال، بیشتر از پارسال.

روایت خواندنی موکب بابرکت بچه‌های مسجدی حاشیه‌شهر مشهد در دهه آخر صفر

محمدرضا توضیح می‌دهد که همه هزینه‌های موکب و این نذر زیبا را خودش و بچه های باصفای محله پرداخت می‌کنند: از اواخردهه نود و از شش‌سال پیش هم با کمک بچه های مسجد محله در  منطقه ناظریه در هجده‌ کیلومتری مشهد موکب میزنیم و زا زائرین آقا به نحو شابسته تری پذیرایی می کنیم.

او با تاکید بر اینکه برای تامین مالی  از هیگ مجموعه ای کمکم نگرفته عنوان می کرند: ما برای برپایی موکب به هیچ‌جا هم وصل نیستیم، جز کمک‌های اهالی حاشیه شهر مشهد که با اینکه اوضاع مالی‌شان چنگی به دل نمی‌زند اما هر سال با جان و دل پای کارند و به لطف خود آقا هیچ وقت هم کار لنگ نمانده است.

این خادم امام هشتم(ع) می گوید: در این راه هرکس به قدر وسع و اعتقادش دارد همراهی می‌کند، یک خانواده  پذیرایی چای را به عهده گرفته‌، گروه دیگر کفش زوار را واکس می زنند، یکی با وانتش کمک می‌کند. آن یکی فرش می‌آورد. تعدادی هم در واحد فرهنگی مشغول هستند؛ خلاصه هر کس با هر بضاعتی اینجا خادم زائرین حضرت است.

کد خبر 1780453

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha