به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: این روزها شاهد جنایات بیشرمانه صهیونیست ها در لبنان هستیم از شهادت سیدحسن نصرالله و فرماندهان حزب الله گرفته تا به خاک و خون کشیدن مردم بیگناه؛ رژیم اسراییل به نام یهود جلو آمده و به مردم حمله کرده است. حال سوال آن است که وظیفه امت اسلام در قبال این اقدامات چیست و چرا قرآن از قرنها قبل نسبت به دوستی با برخی اقوام هشدار داده بود.
برای بررسی این موضوعات با حجت الاسلام «عبدالکریم بهجتپور»، استاد حوزه و دانشگاه، دانشیار گروه قرآنپژوهی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی گفت وگو کردیم که در ادامه حاصل آن را می خوانید:
علت این مساله که قرآن در آیه ۵۱ سوره «مائده» مسلمین را از دوستی با یهودیان برحذر داشته چیست و اساسا چرا قرآن چنین رویکردی را نسبت به یهود مطرح کرد؟
قبل از پاسخ به این پرسش لازم می دانم شهادت «سید حسن نصرالله»، دبیر کل حزبالله لبنان، سید مقاومت و مرد میدان مجاهدت را تسلیت عرض کنم. این شهادت در واقع مزد جهاد و مبارزهای این مجاهد فی سبیل الله بود. اشاراتی هم که در آخرین سخنرانی داشت اشارتی عرشی مبنی بر این بود که دیگر در بین شما نخواهم بود، این سخنان در واقع کاشف از انتظاری بود که او برای شهادت میکشید؛ به هر روی از خداوند متعال میخواهیم که با اجداد مطهرش اباعبدالله، شهدای بدر، احد و کربلا محشور شود.
در مورد پرسش مطرح شده و موضعی که قرآن در باب یهود دارد باید مقدمهای را پیش از پاسخ مطرح کنم. همانطور که میدانیم قرآن در طول ۲۳ سال نازل شد که یک دوره مربوط به قبل از هجرت و دوره بعد مربوط به پس از هجرت پیامبر (ص) از مکه است.
در دوره قبل از هجرت و حضور رسولالله در مکه، غالبا دین بنی اسرائیل در کنار جریان دین توحیدی مطرح میشد و از آن به عنوان یک جریان دینی الهی یاد میکردند که توفیقاتی داشت و البته در بخشی از تاریخ حیات خود با چالش ها و گاه انحرافاتی روبرو شد. از جمله در سوره بنی اسرائیل به دو مرحله ستمگری آنها و تنبیهات الهی از ایشان اشاره شده است. در مجموع این گروه محترم شمرده می شد تا آنجا که در مواردی برای تایید برخی گزارههای تاریخی دین اسلام و همچنین تاکید بر پیامهای اسلام، مردم به دانشمندان اهل کتاب ارجاع داده شدند؛ از سوی دیگر قرآن دو کتاب انجیل و تورات را مورد تایید و تصدیق قرار داده است بنابراین داوری قرآن نسبت به یهود اینگونه است که اصل این دین را به عنوان یک دین توحیدی پذیرفته و البته بیان کرده که گاهی در زندگی اهل کتاب به ویژه بنیاسرییل مشکلاتی پدید آمده است.
اما برگردیم به پاسخ پرسشی که مطرح کردید؛ در بخش ابتدایی بحث اشاره به هجرت پیامبر اکرم (ص) کردم، آن حضرت(ص) وقتی وارد مدینه شد با یهودیانی که در این شهر حضور داشتند رابطه متعادلی را برقرار و پیمان وفاداری و همکاری را مرقوم کرد اما یهودیان شروع به ستیز با توطنه فرهنگی و هم دستی با مشرکان مکی و منافقان مدینه کردند. به ماجرای این ستیزها در چند سوره قرآن کریم از جمله «بقره»، «آل عمران»، «مائده» و «توبه» اشاره شده است که دو سوره نخست که اشاره کردم (بقره و آل عمران) مربوط به ابتدای حضور پیامبر (ص) در مدینه و دو سوره بعد مربوط به دوران انتهایی حضور آن حضرت(ص) در مدینه شده و نمایانگر آن است که یهود در مدینه منش درستی را از ابتدا تا انتهای دوره حضور پیامبر(ص) در مدینه از خود نشان نداد و برخوردهای نامناسبی را با اسلام و مسلمانان داشت.
در واقع یهودیان انتظار داشتند که وقتی پیامبر اکرم (ص) به مدینه وارد میشود کار را به دست یهود و آنان که پیروان حضرت موسی(ع) هستند سپرده و از عموم مردمِ مدینه فاصله بگیرد؛ حال آنکه رسولالله با ورود به مدینه به اوس و خزرج پشت نکرد؛ با آنها بیعت کرد و دین را به مدد یاری آنها قوام داد با آنان تعامل برادرانه داشت و ایشان نیز برای تحقق اهداف اسلام و پیامبر اکرم ص از هر گونه تعاونی کوتاهی نکردند. ولی واقعیت آن بود که بنی اسرائیل انتظار داشتند آنها محور اعتماد پیامبر اکرم ص باشند. آنها خود را برتر و شایسته ترین در مدیریت و همراهی پیامبر می دیدند که این رویکرد قابل قبولی نبود و مرد میدان در عمل آزموده می شود. عدم تأمین انتظار ایشان منجر به کینهورزی و حسادت شدید یهودیان نسبت به اسلام و پیامبر و مسلمانان شد تا جایی که خداوند در قرآن کریم علاوه بر اینکه توصیه بر این مساله دارد که این گروه را به دوستی نگیرید بر دل بیمارشان هم اشاره دارد چنانکه در دو آیه ۵۱ سوره «مائده» بیان شده است؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَی أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» (ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد از آنان خواهد بود آری خدا گروه ستمگران را راه نمی نماید.
قرآن فلسفه این دستور را دشمنی و عداوت سخت یهود با مسلمانان می شمرد و کیفیت دشمنی ایشان را در حد دشمنی مشرکان ارزیابی می فرماید. ریشه این دشمنی ها نیز نداشتن سلامت نفس و تکبر در برابر دیگران بود. به همین جهت خدای متعال در آیه ۸۲ سوره مائده ضمن مقایسه دوستی یهودیان و مسیحیان با مسلمانان و بیان کینه و دشمنی شدید یهود یان در توصیفی دیگر مسیحیان را به عنوان افرادی که نزدیک به مسلمانان هستند یاد می کند، و در توضیح علت این تفاوت می فرماید چون مسیحیان اهل رهبانیت و تهذیب نفس هستند و انسانهای متکبری نیستند. بنا بر این یهود تا وقتی که در موضع تهذیب نفس و گرفتار تعلقات به ریاست های دینی و نظائر آن نباشد و خود را قوم برگزیده بداند قطعا با مومنان دشمنی خواهد داشت، در زمان پیامبر(ص) چنین بود. این کینه ورزی تا آنجا کشید که ادعا میکردند مشرکین از مسلمانان بهتر هستند و شرایط سعادتمند بهتری دارند. با این توضیح مختصر میتوان دریافت که علت توصیه قرآن به این دوستی و پیوند با یهودیان چیست.
اشاره داشتید که یهود همواره خود را قوم برتر میدانست، امروز نیز جنین است، با توجه به این مساله مسلمانان چه موضعی را باید در مقابل آنان داشته باشند به ویژه با در نظر گرفتن جنایات اخیر در غزه و لبنان و به خصوص آخرین اقدام ددمنشانه آنها یعنی ترور سید حسن نصرالله؟
برای پاسخ به این پرسش نیز مخاطبان را به قرآن ارجاع میدهم. خداوند در آیه ۱۰۹ سوره «بقره» میفرماید: «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق برایشان آشکار شد از روی حسدی که در وجودشان بود آرزو میکردند که شما را بعد از ایمانتان کافر گردانند پس عفو کنید و درگذرید تا خدا فرمان خویش را بیاورد که خدا بر هر کاری تواناست). در پرسش قبل اشاره کردم که آنان به مسلمانان حسادت میورزیدند چراکه مسلمین جریان دینی محکمی را بدون هیچگونه کمک گرفتن و استعانت از بنی اسرائیل در جامعه ایجاد کردندو همین موجب تشدید دشمنی ها شد، این آیه از سوره بقره به طور خاص به آن دسته از یهودیانی اشاره دارد که در روزگار پیامبر (ص) به دلیل حسادت و خودبرتربینی مقابل مسلمین ایستادند و ارزش انسانی برای غیر خود قایل نبودند.
آنها حتی علاوه بر اسلام با انکار مسیحیت، تلاش کردند تا صرفا دین یهود را تایید کنند، بنابراین اسلام نَه به عنوان توصیه بلکه دستور به مسلمانان داد تا با آنها پیوند برقرار نکنید چراکه با شما دشمن بوده و بَددل و بَدخواه شما هستند.
این روال تا به همین امروز که اندکی بیش از چهارده قرن از ظهور اسلام میگذرد ادامه دارد، این شرایط درصهیونیست ها شدت بیشتری دارد. ماجرای صهیونیسم مثل جریانی است که داعش بین مسلمانان بر اساس تفسیرخودخواهانه خود از دین ایجاد کرد. صهیون ها مدعی اند باید در محلی که روزی پایتخت یهودیت بوده خیمه بزنند وپایتخت بنا کنند. آنها همه جریا نهای مخالف خود را در فلسطین و اطراف از میان بردارند و این درست همان راهی است که تکفیریهای داعش با نگاه نمگ نظرانه و ستمگرانه پی گرفتند.
آنچه که ما امروزاز سنگدلی در غزه، لبنان و ماجرای اخیر در شهادت دبیرکل حزبالله شاهد هستیم نتیجه قساوت قلب صهیونیستها است آنچه که در لبنان می بینیم، قساوت قلبی که امروز در صهیونیست ها تجلی کرده به این معناست که برای دیگران ارزش انسانی قایل نیستند و کشتن بیگناهان را اینگونه توجیه می کنند که آنها ارزش انسانی ندارند وهر چند کودک و زن باشند و با ما مبارزه نکنند و در مقابل خواست ما مقاومت نکنند، اما بازهم در مسیر نقویت دشمنان ما هستند و کودکان انها در آینده راه پدرانشان را طی می کنند! به این شکل کودکان و زنان بی گناه را قصابی می کنند.
به نظرتان وظیفه جهانی امت اسلام بر مبنای سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در شرایط کنونی چیست؟
امروز ما به عنوان امت اسلام در برابر یهود باید سه اتفاق را رقم بزنیم؛ نخست اینکه باید مراقب باشیم تا روایت نادرستی از مسلمانان نشود ما یهودستیز نیستیم بلکه با یهودی منحرف، سرکش و مغرور که با ما سر جنگ و توطئه دارد، مخالفیم و قطعا با او باید جنگید.
ثانیا باید انسجام حداکثری امت اسلامی را تقویت کنیم. نباید در مقابل این جریانات مکار خوش باور و نگاه ساده اندیشانه داشت که این عمل خامیگری و اشتباه بزرگی است. قرآن در آیه ۵۲ سوره «مائده» در وصف افرادی که از سر ترس مدارا می کنند، می فرماید: «می بینی کسانی که در دلهایشان بیماری است در [دوستی] با آنان شتاب می ورزند، می گویند می ترسیم به ما حادثه ناگواری برسد امید است خدا از جانب خود فتح [منظور] یا امر دیگری را پیش آورد تا [در نتیجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشته اند پشیمان گردند»، این افراد از روی ترس به سمت یهودیان می روند، اگر بخواهیم در دوران معاصر شاهد مثال بیاوریم جریان فتح مثال خوبی است، شخصی چون «یاسر عرفات» در اواخر عمر خود و امروز «محمود عباس» اسلحه را زمین گذاشتند با این توجیه که می خواهند زندگی کنند، یعنی آنها ذلت را برای زندگی کردن پذیرفتند. این در حالی است که خداوند در آیه ۵۲ سوره مائده همان طور که پیشتر اشاره کردم این عمل را تقبیح کرده است، البته کم نیستند کشورها و افرادی که سکوت می کنند، کشورهای عربی این قصابی در غزه و لبنان را دیدند و سکوت کردند در حالی که دروغهای واضح و روشن را میدانند و به چشم خود دیدند اما علاوه بر اینکه ترسیدند منافع خود را در خطر دیدند و سکوتی مرگبار کردند و این خفت را انتخاب کردند.
قرآن ما را از این به ظاهر مسلمانان بیماردل که در دلشان ترس و شک و تعلقات به دنیا شعلهور است برحذر داشته و ایشان را بیماردل و «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» شمرده است. امروز مهم ترین وظیفه آن است جامعه مسلمان را بیدار و هوشیار کنیم تا این سادهآنگاری و ضعف ها از میان برود. تلاش کنیم انسجام داخلی مسلمانان تقویت شود؛ به طور قطع اگر استکبار و جریان صهیونیست میدانست و مطمئن بود بین مسلمانان وحدت وجود دارد، هرگز جرأت چنین اقداماتی ستمگری هایی را به خود نمی داد.
باید انسجام داخلی مسلمانان تقویت شود، بیشترین تلاش صهیونیست ها آن است که این انسجام را از میان بردارند و بخشی از جامعه اسلام را مقابل بخشی دیگر قرار دهد. ما مسلمانان نزدیک به دو میلیارد نفر در سطح جهان هستیم آیا اگر امت واحده بودیم اسرائیل جرأت این را داشت که یک سیلی به یک مسلمان بزند؟ ما وحدت نداریم که امروز این رژیم غاصب اینگونه مردم بیگناه غزه و لبنان را آواره کرده و می کشد. نباید فریب قرآنهایی را بخوریم که امروز سر نیزه کردند و به اسم حقوق بشر و دفاع از خود معرفی میکنند حتی اگر اعلام کنند که سر جنگ با ما ندارند، باید هوشیار باشیم و فریب رفتار به ظاهر دیپاماتیک اینها را نخوریم؛ آنها چه از طریق نیروهای نیابتی و چه علنا به دنبال جنگ هستند. می خواهند با ضعیف کردن مسلمانان از راه اختلاف و شکست انسجام کشورهای اسلامی، شرائط را برای سیطره بر مسلمانان فراهم کنند.
رژیم اسراییل از عدم انسجام ما زنده است، قطعا که در تقابل اسلام و کفر حتما اسلام پیروز است اما در تقابل اسلام و کفر حتما اسلام پیروز است اما در تقابل کفر متفق و اسلام متفرق قطعا اسلام متفرق شکست می خورد و کفر واحد پیروز خواهد شد. باید بپذیریم که مشکل ما عدم وحدت است.
ثالثا باید با مردم جهان سخن بگوییم و با روایتی شفاف واقعیت را بیان کنیم و اجازه ندهیم که امپراطوری خبری غرب این صحنههای دهشتناک را سانسور کرده و روایت خود از وقایع منطقه را مقبول جامعه جهانی کند. لازم است به جهانیان توضیح دهیم که برای زمین زدن جریان های توحیدی و دینی نیامده ایم بلکه قصد ما جنگیدن با انحرافات و سرکشی های غیرانسانی این جریانها است؛ ما نیامدهایم اعلام کنیم که اسلام درست است و یهود و مسحیت یا ادیان ابراهیمی غلط هستند، جنگ ما هم با یهود نیست بلکه با ستمگری ها و انحرافاتی است که به نام ادیان ابراهیمی برای خودشان شناسنامه درست کرده اند.
نظر شما