خبرگزاری شبستان-خراسان جنوبی؛ زهرا مهرور- قدیم وقتی مادرها میخواستند شلوغبودنشان را نشان دهند، میگفتند یک سر دارم و هزار سودا. حالا اگر قدری با دقت بیشتر به مادرانگیهای امروز نگاه کنیم، هزار سودای مادر شدن از دور هم پیداست. مادرانی که گاهی با یک دست، کمکخرج زندگی میشوند و با یک دست دیگر، مراقب فرزندانشان هستند. گاهی برای رسیدگی به این هزاران سودا، دو دست برایشان کم است. حالا همین مادران هستند که نقشهای کلیدی جامعه را در کنار مادرانگی ایفا میکنند.
نمازش را میخواند و خودش را به آشپزخانه میرساند. شروع میکند به آماده کردن غذا برای نهار. خورتش را که بار میگذارد، زیر شعله را کم میکند و چای و صبحانه را روی میز میچیند و آماده رفتن به محل کارش میشود. این تصویر یک مادر موفق است که نقش همسری، مادری و فعالبودن در جامعه را بهصورت همزمان ایفا میکند. تصویر یک مادر در میانه میدانی با چند نقش متفاوت.
شروع کار از شغل خانگی
رقیه طالبی یکی از همین مادران است که فقط یک مادر یا همسر خوب نیست بلکه او کارآفرینی خوب هم هست که در میانه میدان زندگی با با چند نقش متفاوت فعال است و از کار کردن خسته نمیشود. او میگوید: از حدود ٢٣ سال پیش کار کردن را از کارهای کوچکی مثل سبزی پاک کردن، خیاطی، ترشی انداختن و... شروع کردم. من در طول زندگیام شغلهای مختلفی را تجربه کردم چون به دلیل مشکلات مجبور بودم کار کنم و حتی کارم را تغییر دهم. سال ۸۳ اولین آژانس بانوان شرق کشور را راهاندازی کردم که به این ترتیب تعدادی از خانمهای سرپرست خانوار به کار مشغول شدند. به واسطه همین کسبوکار بهعنوان کارآفرین نمونه استان هم انتخاب شدم.
او میافزاید: اما این حرفهای نبود که مورد علاقهام باشد در نتیجه مدتی بهعنوان پیمانکار بوفههای دانشگاه آزاد کارم را ادامه دادم تا اینکه سال ۹۲ همسرم عمل قلب باز انجام داد، و اینبار با شرکت در آموزشهای فنی حرفهای؛ دوره گیاهان دارویی را گذراندم و شروع به عرقگیری و کِرمسازی کردم. در برههای نیز یک کارگاه شیرینیپزی دایر کردم چون گواهینامه این رشته را هم دارم. کارگاه شیرینیپزی اما سال ۹۷ به علت تخریب مکانش، تعطیل شد و دیگر نتوانستم مکان جدیدی بگیرم. در نتیجه سراغ آموختن پارچهبافی رفتم و از سازمان میراث فرهنگی، مدرک توبافی (حوله دستباف) گرفتم.
تولید در بیرجند؛ فروش در بانکوک
طالبی ادامه میدهد: اسفند ۹۷ حولههای تولیدیام را در برج میلاد تهران در نمایشگاهی به نمایش درآوردم. آن زمان بود که با جهاد دانشگاهی آشنا شدم و یکی از مربیان که خودش کارآفرین بود به من گفت حاضر است برای این که روی پای خودم بایستم هر مشورتی بدهد. کمکهای فکری این مربی باعث شد در زمان کوتاهی موفق شوم و کارگاه خودم را دائر کنم و حتی در نمایشگاه بانکوک به عنوان پیشران برتر طرح ملی مشاغل خانگی شرکت کنم و از بین ٧ هزار پیشران جهاددانشگاهی، به عنوان یک کارآفرین شناخته شوم.
تجربه و فعالیتهای این بانوی کارآفرین باعث میشود تا دختران روستای سرچاه تازیان که روستای همسرش است، با او ارتباط برقرار کنند و محصولات تولیدی و صنایعدستیشان را به او بدهند تا در نمایشگاههایی که حضور پیدا میکند، برایشان به فروش برساند. وی میگوید: با تشویقها و حمایتهای جهاد دانشگاهی در اردیبهشت سال ۹۸ اولین کارگاه توبافی و گلیمبافی را در روستای سرچاه تازیان راه اندازی کردم، در مهر ماه همان سال دومین کارگاه را در روستای دستگرد و در آبان سال ۹۸ سومین کارگاه را در روستای امیرآباد احداث کردم.
نمایش قدرت بانوی محجبه ایرانی در سازمان ملل
در آذر ماه سال ۹۹ به عنوان پیشران طرح ملی مشاغل خانگی کشور در کنفرانس سازمان ملل که با حضور نمایندگانی از ۳۲ کشور جهان برگزار شد به عنوان مدافع از حقوق ۱۰۰ بانوی کارآفرین ایرانی حضور مییابد و رتبه برتر را کسب میکند. اینها را که میگوید خاطرههای شیرین برایش زنده میشود. در جریان بازدید رئیس حوزه زنان مقر سازمان ملل، لباس محلی پوشیده بودم، خبرنگاری با تعجب میپرسید که آیا این لباس را در ایران هم میتوانی بپوشی؟ گفتم بله! پرسید: زنان ایرانی که چادر مشکی میپوشند؟ به چادرم که روی صندلی بود اشاره کردم و گفتم من هم میپوشم! دوباره زیرکانه پرسید که چرا چادر مشکی؟ چرا چادر رنگی نمیپوشی؟ من هم پیشدستی کردم و از مذهب و رنگ لباس کشیش و راهبه، قاضی دادگاه و وکلای آنها پرسیدم، او گفت که یک کاتولیک است و رنگ لباس تمام این افرادی که پرسیده بودم هم مشکی است. من هم با غرور زنانه به او تاکید کردم که رنگ مشکی؛ رنگ قدرت است و زنان ایرانی چادر مشکی میپوشند تا هیچ نگاه هرزهای جرأت نگاه کردن و توهین به او را نداشته باشد. وقتی خبر این جریان بر روی سایت سازمان ملل قرار گرفت، باعث شد تا از من تقدیر کنند.
او خود را بانویی آتش به اختیار میداند که هیچ چیزی حتی سنگاندازی برخی مسئولان هم نمیتواند مانعاش شوند تا دست از کار و تلاش در عرصه تولید بردارد. اردیبهشت ماه امسال مسئولیت شرکت تعاونی روستاییای که سالها برای رونق آن از وقت و سرمایهام مایه گذاشته بودم را به بهانه اینکه نباید همزمان مرکز نیکوکاری و گروه جهادی داشته باشم از من گرفتند اما این سنگاندازی مسئولان موجب نشد که خانهنشین شوم و دست از کار و تلاش در اجتماع بردارم. همچنان بهکارها و برنامههایم برای زنان بیسرپرست و فعال در حوزه مشاغل خانگی ادامه میدهم و صنایعدستی تولیدی آنها را در بازارهای داخلی، تهران، تبریز و خارج کشور به فروش میرسانم.
توانمندسازی بانوان با کار خیر
طالبی بیان میکند: در سال ١٤٠١ یک گروه جهادی با عنوان شهیده طیبه تاجریزی و یک مرکز نیکوکاری با عنوان خیر ماندگار در بحث آموزش رایگان و توانمندسازی زنان برای اشتغال راه اندازی کردم و هماکنون ٢٤٠ خانواده تحت پوشش این مرکز هستند. بعد از مسائلی که برای شرکت تعاونی پیش آمد با همکاری شهرداری دو کارگاه برای آموزش و توانمندسازی زنان بزهکار و بهبودیافته در حوزه صنایعدستی راه اندازی کردیم و هماکنون ۵٨٦ نفر زن سرپرست خانوار تحت آموزش و پوشش قرار دارند. از هیچ نهادی هم حمایت مالی نشدم و وامی نگرفتم، فقط از حمایتهای آموزشی و مشورتی بسیج سازندگی و کمیته امداد بهرهمند شدم.
این بانو خوشفکر و کارآفرین همچنین بازارچه امام رضاییها را به نام مبارک امام هشتم راه اندازی کرده تا زنان سرپرست خانوار و زنان توانمند و بازوی اقتصادی خانواده، در مناسبتهای مختلفی که این بازارچه برپا میشود، محصولات تولیدیشان را به فروش برسانند و تأکید میکند این بازارچه از سیام هر ماه تا پنجم ماه بعدی برپا میشود.
کار کردن به او اعتماد بهنفس میدهد و از آن لذت میبرد. وقتی در بازارچه امام رضاییها دور میزند و لبخند رضایت خانمها از فروش محصولاتشان و خواهشهای آنها برای تمدید مدت بازارچه را میبیند، سرشار از احساس رضایت و لذت دوچندان میشود از اینکه یک خانم سرپرست خانوار با چندین فرزند یتیم را آنقدر توانمند کرده که حالا خودش هم پای ثابت کمکهای خیریه است.
حمایتهای خانواده
فعالیت این بانوی بیرجندی به همین جا ختم نمیشود بلکه با همراهی همسرش کارگاه پخت انواع نان باگت، کماچ، شیرینی و پیراشکی را اجاره و بعد از مدتی هم آن را میخرند و حالا ۶ نفر نیرو همکار این کارگاه مشغول به کار شدند. در همه این سالها پر فراز و نشیب، حمایتها و پشتیبانیهای خانواده به این مادر موفق ۴۸ ساله بیرجندی دلگرمی میداد تا با اراده پولادین و پشتکار در مسیر تولید گام بردارد و به ایفای نقشهای متفاتش بپردازد؛ سه فرزند پسر دارد که محصل و دانشجو هستند، اما در زمان بیکاری و اوقات فراغت با او همکاری میکنند.
طالبی میگوید: ساعت ٣ صبح از خواب بیدار میشوم و بعد از نماز، ضمن رسیدگی به امور خانه، ناهار ظهر و میز صبحانه را آماده میکنم. از صبح زود هم به کارگاه میآییم شاید دیگر تا آخر شب به خانه برنگردم. بعضی خانمها به من میگویند که با وجود بچه امکان کار کردن نداریم، اما من بچه دومم ١٠ روزه بود که او را روی صندلی ماشین میگذاشتم و سرویس مهدکودک میبردم، بچه سومم را که باردار بودم، در کارگاه در حال کار بودم که از همانجا راهی بیمارستان شدم و وضع حمل کردم و وقتی که فرزندم تنها ١٤ روز داشت، دوباره به محل کار برگشتم.
نظر شما