خبرگزاری شبستان، گروه بینالملل: تصمیم اسرائیل برای گسترش جنگ به لبنان ناشی از یک سری اهداف است که کل منطقه را تحت تاثیر قرار میدهد، اما همه باید به این باور رسیده باشند که «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل، علاقه مند به سال ها جنگ و ویرانی نامتناسب در سراسر خاورمیانه است.
حالا بیش از یک سال از آغاز نسل کشی در غزه می گذرد، جایی که تخریب زیرساخت ها توسط اسرائیل بازتاب تخریب شهرها در طول جنگ جهانی دوم است. رژیم صهیونیستی این کار را با نقض آشکار قوانین بین المللی انجام داده است، در حالی که از حمایت گسترده غرب برخوردار است.
این ممکن است تنها موفقیت اسرائیل در کارزار کنونی باشد که بر پایه شکستهای اخلاقی و قانونی غرب بنا شده است.
اما در میدان غزه، اسرائیل با معضلی سخت مواجه است: بحران گروگانگیری که در بحبوحه جنگ با لبنان از گفتمان عمومی محو شده است.
نقشه سیاسی اسرائیل در مورد جنگ به دو اردوگاه اصلی تقسیم می شود: یک اردوگاه نظامی و راستگرا که معتقد است جامعه اسرائیل باید فرهنگ جنگ را در پیش بگیرد.
از سوی دیگر، نخبگان و خانوادههای گروگانها جربانی را رهبری میکنند که معتقد است دولت باید تمام تلاش خود را برای بازگرداندن گروگانها به خانه انجام دهد.
هر دو اردوگاه اصلی در اسرائیل از جنگ حمایت می کنند. این را می توان با شعاری که خانواده های گروگان در جریان اعتراضات در تل آویو پس از پیدا شدن اجساد شش گروگان مطرح کردند، خلاصه کرد: «معامله و سپس ما برمی گردیم». این نشان می دهد که آنها می خواهند با حماس معامله کنند، گروگانها را بازگردانند و سپس به فتح غزه بازگردند.
از قضا، از طریق چنین مخالفتی است که میتوانیم اجماع گسترده اسرائیل در حمایت از جنگ در همه جبههها را درک کنیم.
این در حالی است که نتانیاهو دشواری دستیابی به اهداف نظامی خود را کاملا درک می کند. پس از نزدیک به یک سال جنگ، حماس سرنگون نشده است، دهها گروگان در غزه باقی ماندهاند، و هرگونه توافق آتشبس بهعنوان شکست در «نابودی حماس» تلقی میشود.
در بحبوحه شکست در غزه، نتانیاهو تمرکز خود را به لبنان معطوف کرده است، ظاهرا آماده است تا بهای جان اسرائیلیها و زوال اقتصادی را در کنار ویرانی عظیم بالقوه در شمال اسرائیل بپردازد.
اما نسلکشی جاری در غزه و راهاندازی جبهه دوم در لبنان، همانطور که برخی تحلیلها نشان میدهند، صرفا تلاش نتانیاهو برای چسبیدن به قدرت نیست. چنین استدلالی فاقد درک عمیقتر از طرز تفکر صهیونیستی است.
نتانیاهو بر دو ستون اصلی تکیه کرده است؛ یکی ترس وجودی که در آگاهی رژیم صهیونیستی ریشه دوانده است که اگر اسرائیل برتری نظامی خود را از دست بدهد، حق وجود خود را از دست می دهد و این یک دیدگاه استعماری کلاسیک است؛ مورد دوم نفرت عمیق از اعراب در جامعه اسرائیل که فرهنگ سیاسی آن کشتار فلسطینیها و اعراب را نادیده می گیرد و مایل به برداشتن گامهای نامتناسب و وحشیانه بدون انتقاد از خود است.
نتانیاهو از این دو احساس برای فرار از ناکامی های غزه با جنگ و ویرانی بیشتر استفاده می کند.
بدتر از آن، اگر اسرائیل در این میدانهای نبرد موفق نشود، آماده حمله بدون محدودیت در سراسر منطقه خواهد بود.
نتانیاهو در تلاش است به سایر کشورهای عربی این پیام را بدهد که اگر اسرائیل نتواند به اهداف خود دست یابد، تعداد بیشتری از اعراب خواهند مرد و آنها باید با پیامدهای اجتماعی و سیاسی مقابله کنند.
رژیم صهیونیستی تاکنون نتوانسته است به اهدافی که در آغاز نبرد در غزه تعیین کرده بود، دست یابد، زیرا تهدیدات پیرامون آن از یمن، سوریه، عراق و لبنان همچنان در حال تشدید است.
در میان فرهنگ برتریطلبی یهودیان و حمایت مستمر غرب، اسرائیل خود را برای سالها جنگ آماده کرده است و اگر در این میان سکوت کشورهای عربی را هم به همراه داشته باشد به راحتی میتواند نسلکشی خود را آنقدر گسترش دهد که دیگر هیچ نیرویی نتواند جلودار آن باشد.
رژیم صهیونیستی در حال اجرای سیاست پاکسازی قومی در غزه و کرانه باختری اشغالی است و صحبت از آواره کردن فلسطینی ها به مصر یا اردن است، اما جهان عرب سکوت کرده است، زیرا ترس از آن دارد که اسرائیل از وضعیت فعلی برای تصرف زمین های بیشتر سوء استفاده کند و به همین دلیل شیوه عادیسازی روابط با آن را در پیش گرفته است، اما تحلیلگران بر این اعتقادند که تا وقتی جهان عرب خطوط قرمز خود را برای اسرائیل مشخص نکند باید در انتظار گسترش جنگ نیز باشد.
مسئله مهمی که وجود دارد این است که رژیم صهیونیستی نشان داده جان اعراب هیچ اهمیتی برایش ندارد و اگر امروز این کشتار را از غزه و لبنان و یمن آغاز کرده است، فردا اگر خط قرمزی برایش مشخص نشود برای رسیدن به اهداف خود به سراغ دیگر کشورهای عربی هم خواهد رفت و آن زمان است که جهان عرب باید بهای عادیسازی روابط خود با اسرائیل را بپردازد و آن روز دور نخواهد بود.
نظر شما