به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از اهواز، جنگ که آغاز شد تازه اول آوارگی برای مردم مرزنشین بود که دشمن خانه هایشان را به سنگری برای نبرد با کشورمان تبدیل کرده بود. خاطرات آن روزهای تلخ، غم عجیبی بر چهره همه مینشاند، حق هم دارند؛ در عرض چند روز، حوادث تلخ بی شماری را به چشمان خود دیده بودند.
مرگ همسایه ها، از دست رفتن کل زندگی و آواره شدن خانوادهها حوادثی نبودند که بتوان حتی با گذشت این همه سال، آنها را از ذهن دور کنند.
نامش لوعه ناصریان است. به بیبی لوعه و مادر دارخوین شهرت دارد. او را زنی مهربان و شجاع میشناسند.
در سال ۱۲۹۴ متولد شد و در سن ۱۲ سالگی ازدواج کرد و در دارخوین ساکن شد، لوعه به معنی رنج کشیدن است او مانند نامش در طول بیش از یک قرن زندگی در خوزستان تمام فراز و نشیب های این شهر را چشید.
در دفتر خاطرات زندگی او اتفاقات زیادی ثبت شده، از هجوم انگلیسیها حدود ۹۰ سال قبل به آبادان و دارخوین تا حمله عراق و حصر آبادان، از ساخته شدن تلمبهخانه دارخوین توسط انگلیسیها تا بیرون کردن عراق و اعدام صدام، از لحظهای که دارخوین شهر شد تا روزی که یکی از مهمترین سنگرهای مقاومت هشت سال جنگ تحمیلی بود، همه را به چشم دید.
و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی و در شرایطی که ساکنین شهر را ترک میکردند، بیبی لوعه در دارخوین ماند و همراه با پسرانش ضمن شکلدهی نیروهای مقاومت مردمی، خدماتی مانند را شستن لباسهای رزمندگان و پخت نان و غذا به رزمندگان ارائه میداد.
بسیاری از رزمندگان آن سالها که در این منطقه عملیاتی خدمت میکردند، بیبی را به خوبی میشناسند و حتی به واسطه فعالیتهایش به او لقب «مادر جبههها» را میدهند.
هادی پسر بی بی لوعه میگوید: همیشه در خانه ما به روی مردم باز بود و مادرم برای مسافرانی که به دارخوین می آمدند در کلمن آب یخ درست می کرد. مهربانی و مهمان نوازی او تا پایان عمرش ادامه داشت و در طول دوران جنگ فرماندهان زیادی به خانه او رفت و آمد داشتند. از قاسم سلیمانی گرفته تا شمخانی و صیاد شیرازی محسن رضایی و حتی بنی صدر هم آمده بودند.
دفتر خاطرات زندگی بیبی لوعه بعد از ۱۰۸ سال روز گذشته برای همیشه بسته شد و مادر مقاومت چشم از جهان فرو بست و پیکر او امروز بر روی دستان مردم شهید پرور دارخوین تشییع و خاکسپاری شد.
نظر شما