خبرگزاری شبستان، گروه بینالملل: دکتر «محمدرضا صادقی»، تحلیلگر مسائل بینالمللی و کارشناس میدانی از لبنان در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری شبستان درباره انتصاب شیخ نعیم قاسم به عنوان دبیر کل حزبالله و تحولات میدانی لبنان گفت که معادلات میدانی با حضور شیخ نعیم فاسم به طور قطع تعیین کننده آینده سیاسی لبنان است.
وی در پاسخ به این پرسش که انتخاب «شیخ نعیم قاسم» به عنوان دبیر کل حزبالله چه تاثیری در بازگرداندن ثبات و توازن به این حزب دارد، گفت:با نگاه به رزومه فعالیت های شیخ نعیم قاسم درمی یابیم که فعالیت های سیاسی ایشان از سال 1970 در جنبش امل آغاز شده و ایشان در تاسیس «حرکت المحرومین» نقش بسزایی را ایفا کرد و چندین سال معاونت فرهنگی جنبش امل را بر عهده داشته است. شیخ نعیم قاسم پس از ناپدید شدن امام موسی صدر از این جنبش جدا شد و به عنوان یک عضو فعال در شکل گیری حزب الله نقش ایفا کرد؛ در واقع یکی از اعضای اصلی هسته اولیه تشکیل دهنده حزب الله له همراه سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله بود. پنج دوره قائم مقامی تشکیلاتی حزب الله از سال 1991 تا الان باعث شده که شیخ نعیم قاسم بتواند نقش بسیار مهمی را در تشکیلات حزب الله ایفا کرده و اشرافیت کاملی بر تمام ساختارهای حزب الله داشته باشد. وی در پروسه سال های اخیر بیشتر در حوزه فعالیت های سیاسی حزب فعالیت کرده و نماینده رسمی حزب الله در مجامع بین المللی و داخلی در حوزه فعالیت های سیاسی، فرهنگی و مابقی فعالیت ها بوده و از این باب یک چهره شناخته شده در مجامع بین المللی و هم در فضای سیاسی لبنان دارد و می تواند نقش موثری در انسجام سیاسی، ساختاری و حوزه امنیتی حزب الله داشته باشد.
صادقی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه با انتخاب شیخ نعیم قاسم حزب الله چه شیوه ای را در پیش خواهد گرفت، گفت:با توجه به ساختار تشکیلاتی حزب الله در چند سال اخیر می توانیم آن را یک شبه دولت بنامیم یعنی روند و برنامه های بلندمدت و کوتاه مدتی دارد و همانند یک دولت عمل می کند. از طرفی آقای نعیم قاسم که در تمامی این استراتژی ها نقش موثری ایفا کرده، قطعا در همان ساختار فرماندهی تشکیلات حزب الله را ادامه می دهد. همان طور که در رسانه های میدانی آمده است گویا خود شهید نصرالله در حال ادامه فرماندهی است و یعنی نحوه مدیریت، فرماندهی و دیدگاه های شهید نصرالله و شیخ قاسم تفاوتی با هم ندارند پس تفاوتی هم در نحوه ادامه فعالیت های حزب الله به وجود نمی آید. ساختار حزب الله چندان وابسته به افراد نیست و به واسطه چند لایه ای بودن طبق چهارچوب تعیین شده خود به فعالیت ادامه می دهد، بنابراین اگر اعضای آن به هر دلیی از جایگاهی خارج شده، ترور و شهید شوند، لایه های بعدی لایه های بالاتر را در همان چهارچوب پر کرده و ادامه فعالیت می دهند. در ابتدا وقتی که ترورها شکل گرفت و ساختار فرماندهی حزب الله در حوزه ریاست، دبیر کلی و فرماندهان نظامی همگی به شهادت رسیدند، جریان های داخلی لبنان همانند قوات، جریان ملی آزاد و حتی آقای میقاتی، نخست وزیر لبنان سکوت نسبی کردند و موضع گیری علنی و رسمی نسبت به اتفاقات نداشتند، اما بعد از مدتی که آنها تصور کردند ضربه امنیتی به حزب الله وارد شده است، صداهایی از جامعه داخلی لبنان بلند شد، همانند انتقادات آقای میقاتی، مواضع تند «جبران باسیل» از جریان ملی آزاد و «سمیر جعجع» از جریان قوات که شروع به تخریب علیه حزب الله کردند؛ در واقع یک جریان رسانه ای خیلی سنگین در لبنان علیه حزب الله شکل گرفت که حزب الله عامل جمهوری اسلامی است و وارد جنگی شده که جمهوری اسلامی با اسراییل می خواهد انجام دهد و در واقع بازیگر جمهوری اسلامی در میدان لبنان شده است، اما با تجدید ساختار و تجدید قوای تشکیلات حزب الله چه در حوزه میدان و حوزه امنیتی و فرماندهان و چه در حوزه ساختار سیاسی، جریان های سیاسی لبنان که دیدند حزب الله خودش را بازیابی کرده است، سعی کردند ببینند در حوزه میدان چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
وی افزود: یکی از فعالان رسانه ای روایت می کرد که هر تشکیلات و هر ساختار نظامی در دنیا و حتی یک ارتش نظامی در یک کشور وقتی ساختار فرماندهی اش از بین برود، قطعا دچار فروپاشی سنگین می شود اما ساختار حزب الله آنقدر قوی ساخته شده که در عرصه میدان دچار آسیب نشد.در واقع پس از کاهش فعالیت های میدانی در یک بازه کوتاه مدت مجددا شاهد رشد فعالیت های حزب الله بودیم. این بازیابی میدان باعث شده که حتی صداهای داخلی که نسبتا رو به رشد بود، کمی کاسته شود؛ مثلا از درون جریان ملی آزاد در تضاد با آقای باسیل بعضی افراد موضع گیری کردند و اظهار کردند ما باید در این شرایط در کنار حزب الله بمانیم چون الان بحث بقای لبنان مطرح است.
صادقی تاکید کرد که اکنون تحولات میدانی در آینده سیاسی لبنان خیلی تاثیرگذار است و حتی میتواند در سرنوشت ریاست جمهوری و دولتی که می خواهد تشکیل شود، تعیین کننده باشد. با توجه به اینکه اسرائیل در زمینه حمله زمینی نتوانسته موفق باشد و در حملات هوایی نیز نتوانسته روی توان نظامی حزب الله نداشته، از این رو تحرکاتی را در حوزه داخلی انجام داد تا بتوانند دولت مستقری را در لبنان تشکیل دهند تا حزب الله را منفعل کند. در واقع اسراییل از طرف آمریکا و فرانسه یک سری فشارهای دیپلماتیکی را در داخل لبنان اعمال میکند تا یک جریان سیاسی را تشکیل دهد که اولویت ها را تعیین کند و با این روش در این فضای نسبتا ناآرام بتوانند گزینه خود را به ساختار سیاسی لبنان تحمیل کنند. برخی از جریان های سیاسی همانند «ولید جنبلاط» که همواره در میانه بازی می کند، اظهار کردند که ما باید ابتدا به یک آتش بس میدانی برسیم و پس از آن به دنبال حل مشکلات سیاسی برویم، لذا برآورد من این است که تحولات میدانی به رهبری حزب الله به شدت در آینده ساختار سیاسی لبنان تاثیرگذار است و خیلی از جریان های سیاسی هم اگر موضع رسمی نگرفتند، منتظر نتیجه تحولات میدان هستند. اگر حزب الله به لطف خدا پیروز میدان باشد، قطعا انسجام جامعه به سمت حمایت از جریان مقاومت می رود و صدای مخالفان تضعیف می شود، بنابراین احزاب تصمیم می گیرند برای بقای سیاسی خود در آینده لبنان در راستا یا نزدیک تشکیلات حزب الله قرار بگیرند.
تحلیلگر مسائل بینالمللی و کارشناس میدانی از لبنان در پاسخ به این پرسش که تحولات میدانی تا چه اندازه میتواند در جلب حمایت جریانهای سیاسی برای ادامه مقاومت و جلوگیری از خلع سلاح حزب الله تاثیر داشته باشد، گفت: اسرایئل پس از ترورها سعی کرد از مواضع اولیه خود که عقب نشینی حزب الله تا پشت رودخانه لیتالی بود به دنبال مواضع بالاتری برود یعنی اینکه حزب الله را خلع سلاح و منفعل کرده و به طور کلی آنها را از لبنان حذف کند، اما تحولات تاثیرگذار میدان طی روزهای اخیر باعث شد تا خواسته های رژیم تا حدودی کاهش پیدا کند و از طریق آمریکا و فرانسه فشارهایی را بر دولت بیاورد که بتواند لااقل حول قطعنامه 1701 به خواسته های خود برسد.
وی افزود: شهید نصرالله درباره قطعنامه 1701 اظهار کرده بود که با وجود آنکه این قطعنامه را منصفانه نمی بیند اما به دلیل مصلحت لبنان آن را قبول می کند، اما به دلیل آنکه می دانستند اسرائیل ناقض قطعنامه 1701 هست، زیر بار خلع سلاح نرفتند، اما بحث خلع سلاح دوباره شکل گرفته و آمریکا روی آقای «عون» فرمانده ارتش لبنان به عنوان گزینه ریاست جمهوری کار می کند و حتی شنیده شده به آقای جعجع رهبر جریان قوات هم چنین پیشنهادی شده است تا با گزینه های افراطی بتوانند فضا را علیه حزب الله سنگین کرده و آنها را در بحث سیاسی منفعل کنند. البته تا الان این سخنان بیشتر در حد گمانه زنی و صحبت های در گوشی هست و اینگونه نیست که بگوییم قالب تشکیلات سیاسی چنین چیزی می خواهند. یک سری انتقادات به تشکیلات حزب الله است که چرا وارد این جنگ شده و ورود به این جنگ با توجه به شرایط لبنان اشتباه بوده است. این انتقادات تنها زمزمه های در گوشی هست اما از مواضع رسمی اعلام نشده اند. آمریکا و فرانسه به دنبال این هستند که با توجه به عدم توفیق رژیم صهیونیستی در حوزه میدان در فضای دیپلماسی کارهایی را انجام دهند که این امر هم می تواند در حوزه فشارهای سیاسی و هم بحث شکل گیری جنگ داخلی به واسطه ابزارهای موجود رخ دهد. با توجه به ترورهای سنگین این دوره آنچه در برآوردهای آنها وجود داشت، حذف کامل حزب الله بود و الان نیز اظهار می دارند اگر ما نمی توانیم حزب الله را حذف کنیم آنها را منفعل کنیم.
دکتر محمدرضا صادقی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه با توجه به بحثهای به وجود آمده در مورد آتش بس، آیا تصمیم حزب الله مبنی بر فعالیت در حوزه میدان تا دستیابی به پیروزی منافاتی با امکان برقراری آتش بس احتمالی دارد یا خیر ،گفت: در حوزه آتش بس حزب الله موضع رسمی خود را اعلام کرد و گفت که این حزب در خصوص آتش بس غزه و لبنان به طور همزمان پافشاری می کند، اما آقای شیخ نعیم قاسم در همان بحبوحه ترور حسن نصرالله اظهار کرده بود که در حوزه دیپلماتیک و سیاسی و مذاکرات اختیار به آقای «نبیه بری»، رئیس پارلمان لبنان داده میشود. آقای بری متحد اصلی حزب الله در جامعه سیاسی لبنان است و به شدت فرد تاثیرگذاری در حوزه روابط با آمریکا، فرانسه و درحوزه سیاسی است یعنی یکی از شخصیت های موثر در عرصه مدیریت جامعه سیاسی داخلی لبنان آقای بری است؛ همین امر سبب شده حزب الله اختیار تام را به ایشان بدهد. «آموس هوکشتاین»، نماینده بایدن در دیدار با بری قبل از تحولات اخیر میدان در سفر اول خود قطعنامه 1701 را کنار گذاشت و مواردی را ورای قطعنامه مطرح کرد یعنی خواسته های دیگری را مطرح کردند، اما بری به شدت سخنان آنها را رد کرد و گفت که اگر قرار بر صحبتی باشد باید حول قطعنامه 1701 باشد؛ برای همین است که حزب الله مواضع رسمی خود را اعلام کرده که همان بحث آتش بس همزمان در غزه و لبنان است چون از خودش در میدان اطمینان قطعی دارد،یعنی در واقع تعیین کننده فضای سیاسی معادلات میدانی است.
کارشناس میدانی از لبنان در پاسخ به این پرسش که احتمال برقراری آتش بس را چگونه ارزیابی میکنید، گفت: در منطق روابط بین الملل و علوم سیاسی همیشه حاصل جمع 2 + 2 چهار می شود جز در منطقه غرب آسیا. در غرب آسیا 2+2 هیچ وقت چهار نمی شود بلکه یا 3 می شود یا 5. در واقع اینکه شما بگویید برآوردها به طور قطعی این خواهد شد، وجود ندارد. شاید یکی از مهمترین آیتم های آن این است که در منطقه غرب آسیا چیزی به عنوان ایدئولوژیک حکمفرماست. شما تشکیلات حزب الله را بببنید، در منطق روابط بین الملل و علوم سیاسی کنید هر تشکیلاتی غیر از حزب الله بود با این شدت ضربه وارده آسیب بسیار جدی میدید، ولی شما مشاهده می کنید این تشکیلات دوباره خودش را بازیابی کرده است و دلیل این امر فقط وجود ایدئولوژی و یک آرمان قوی است.
دکتر محمدرضا صادقی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا تهدید اسراییل مبنی بر ترور شیخ نعیم قاسم برای ایجاد رعب و وحشت مطرح شده یا اینکه احساس خطر کرده و اقدام خواهد کرد، گفت:شیخ نعیم قاسم قطعا یکی از نیروهای موثر است. برخی فعالان فرهنگی توییتری معتقد بودند ایشان بیشتر چهره سیاسی فرهنگی بوده تا امنیتی و نظامی، اما بنده این را قبول ندارم و معتقدم کسی که از سال 1991 قائم مقام دبیر کل حزب الله بوده، قطعا یک چهره چندبعدی کامل است؛ حتی برخی شبکه های معاند اشاره کردند که شما در سخنرانی آقای نعیم قاسم لسان و کلام سیدحسن را می بینید، پس قطعا اسرائیل برای ترور وی تلاش خواهد کرد چرا که در فضای فعلی قبح ترور فرماندهان مقاومت از بین رفته و این رژیم چه در حوزه فلسطین و حماس و چه در حوزه لبنان و حزب الله این کار را انجام می دهد ولی اشتباه محاسباتی انها در این موضوع است که قضیه لبنان و حزب الله با حماس و فلسطین زمین تا آسمان توفیر دارد، چه در حوزه ساختار چه در حوزه انسجام و چه در حوزه توان نظامی، رزمی، امنیتی و سیاسی و چه در حوزه پشتیبانی.
وی تاکید کرد: به ما اثبات شده که ساختار تشکیلاتی حزب الله وابسته به افراد نیست. بر اساس واقع گرایی شاید در یک مقطع کوتاه دچار یک انفعال کوتاه مدت شود چرا که قطعا فقدان فردی نظیر سید حسن نصرالله و فرماندهان ارشد یک ضربه حساب می شود؛ اما از آنجا که سیستم وابسته به افراد نیست و کار خود را پیش می برد و افراد در سرعت فعالیت های سیستم تاثیرگذارند نه در کلیت فعالیت ها.، بنابراین رژیم صهیونیستی در نهایت با این تهدیدها و اقدامات به هدف نهایی خود که نابودی حزب الله است، نخواهد رسید.
نظر شما