به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ حدود یک هفته پس از حادثه تروریستی مسیر گلزار شهدا در جریان دیدار معاون پارلمانی رئیس جمهوری با تعدادی از خانوادهای شهدا، از نزدیک خانواده شهیده زهرا برهاننژاد را دیدم.
شهیدانهای از جنس مادر دختری
او به همراه مادرش در این حادثه به شهادت رسیده بود و آنطور که خانواده میگفتند با همان کوله و کفش و چادر مخصوصی که پیشتر با هم به پیادهروی اربعین رفته بودند؛ روز حادثه به طریقالشهداء کرمان میآیند.
الان هم در گلزار شهدای کرمان کنار هم آرمیدهاند، مادر و دختر! مثل دو دوست، دو رفیق، دو شهید در یک مسیر.
از نمازشبهای پنهانی تا خدمتگذاری والدین
متولد ۲۰ شهریور سال ۱۳۵۶؛ دارای فوقلیسانس پرستاری و کارمند بیمارستان امام علی علیهالسلام زرند بود، متاهل و دارای ۳ فرزند.
از نمازشبهای پنهانی و در تاریکی تا احترام ویژه به والدین، تنها گوشهای از خصوصیات او است.
با همسرش نسبت دختردایی و پسرعمه داشتند؛ همسرش میگوید: هر زمان که زندایی برای دیدنش به محل کار او میرفت، با احترام از پشت میز بلند میشد و مینشست صندلی روبرویش. زندایی هم به شوخی میگفت: چه کردهای که نور چشم مسئول حراست بیمارستانی، هر بار که میآیم، اینجا پیدایت میکنم؟ و زهرا خانم در جواب فقط لبخند میزد.
مسئول حراست کیست؟
دفعه آخر از پذیرش بیمارستان پرسیده بود خانم برهاننژاد چه سمتی دارند اینجا؟ در جواب شنیده بود: «مسئول حراست هستند.»
توصیهای برای خدمت به والدین
هر وقت از شهرستان میآمد، خدمت پدر و مادر میرسید و حتماً دست آنها را میبوسید. خیلی مقید به احترام والدین بود. گاهی که آخر هفتهها به خانه پدری میآمد، هر کاری که در توانش بود، انجام میداد. از پختوپز، شستن ظروف، جارو زدن و ... همیشه به ما که نزدیک خانه پدر و مادر بودیم میگفت: قدر این روزها را بدانید که نزدیک پدر و مادر هستید و تا میتوانید به آنها خدمت کنید. من حسرت شما را میخورم. کاش خدا به من این توفیق را میداد که میتوانستم در کنار آنها باشم و خدمتشان را بکنم.
قرآن، دعا و زیارت از نگاه یک شهید امروزی
مقید به خواندن قرآن و ادعیه و زیارت بود. و همیشه میگفت: ما امانت نگهدار خوبی نیستیم. ثواب خواندن قرآن و ادعیه و حتی آشپزی در خانه را هدیه به صاحب آن روز میکرد. (هر کدام از ائمه که بود)
حتی سر قبر اموات هم همین کار را میکرد و میگفت اهل بیت خودشان به اموات عنایت میکنند. شبها موقع خواب برای دختران که دو طرف مادر بودند سلام به اهل بیت میداد خصوصاً امام رضا و امام زمان و امام حسین و حضرت زهرا و شهدا و در پایان سلام به حاج قاسم. و پایان حرفش این بود که من با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) معامله کردم و از خود ایشان برای فرزندان کمک میگیرم.
عشق به خدمت تا پای جان
حدوداً چهار ماه قبل از شهادتش هفتهای سه روز زرند و سه روز کرمان خدمت میکرد. وقتی حساب کردم حدوداً روزی سه ساعت وقت ایشان گرفته میشد تا از خانه که در روستا بود به زرند و از زرند به کرمان بیاید و جالب اینکه ماهی حدود چهار میلیون تومان برای تردد هزینه میکرد. بعضی روزها با ماشین شخصی به محل کار میرفت و بعضی وقتها با آژانس. از بس درگیر کار بود گاهی حواسش نبود ماشین را داخل بیمارستان گذاشته است، با آژانس به خانه برمیگشت و بعد از ساعتها متوجه میشد.
بازنشستگی در مملکت امام زمان!؟
چند بار به او گفتم: درسته که در سِمت مسئول حراست خدمت میکنی ولی سعی کن حُکمت پرستاری باشه چون پرستارها زودتر بازنشسته میشوند. زودتر بازنشسته شو و برای دو دخترمان مادری کن. میگفت: در مملکت امام زمان(عجل الله تعالی) بازنشستگی معنا نداره.
ماجرای تصویر نقابدار سنگ مزار
تصویری که روی سنگ قبر شهیده حک شده با نقاب است و برای خیلی از زائرین جای سوال؛ در پیادهروی اربعین با این که حجابش کامل بود، نقاب را به صورت اضافه کرد و مانند زنهای عرب شد. میگفت: خیلی دوست دارم در ایران هم همینطور باشم ولی چه کنم توی ایران بیشتر تابلو میشوم. زمانی که از بنیاد شهید زنگ زدند و برای انتخاب تصویر روی سنگ از خانواده عکس درخواست کردند، مانده بودیم با توجه به روحیه شهیده چه تصویری انتخاب کنیم و بفرستیم که با توسل به خودش ناگاه تصویر مورد نظر به ذهنمان آمد.
رودربایستی نکنید؛ بروید جای بهتر
یکی از همکاران مدیریت درمان چندی قبل به ایشان گفته بود من مانع پیشرفت شما نباشم. اگر امکان ارتقای شغلی برایتان وجود دارد میخواهید بروید، تعارف و رودربایستی نکنید. اینجا از لحاظ مالی و مزایای دیگر متضرر شدهاید.
حس رضایت از مفید بودن؛ مسئله این است
شهیده برهاننژاد پاسخ داده بود: سلام علیکم، همکار محترم وقتتون به خیر، عذر میخواهم، راستشو بخواهین و با اینکه شما خیلی واضح صحبت کردید با اجازتون خدمتتون عرض کنم ردیف و مسائل مالی شاید مهم باشه اما مهمتر احساس رضایت از مفید بودن هست. شما تا الان هم حمایت و مدیریت دوستانهای با زیر مجموعه خود داشتهاید که بسیار سپاسگزارم. بنده هیچ انتظار دیگری از شما ندارم. همانطور که قبلاً خدمت شما عرض کردم هر جایی که احساس میکنید توانمندیهای جزیی ما دردی را دوا میکند ما را به کار گیرید. بزرگترین لطف برادرانه و مسئولانه که میتوانید در حق بنده داشته باشید دعا کنید توفیق خدمت و حداکثر توان و انرژی برای خدمت داشته باشم و در پایان اگر شبانهروز هم کار کنیم بدهکاریم نه طلبکار.
ممنون از خدا به خاطر ستارالعیوب بودن
و همکارشان پاسخ داده بود: سلام علیکم. خدمت خواهر بزرگوار! این روحیه شما قابل تحسین است. خداوند به لحظه لحظههای زندگیتان برکت عنایت فرماید. موید و منصور باشید.
پاسخ شهیده: از حسن نظر شما بسیار سپاسگزارم. ممنون از خداوند هستم که ستارالعیوبه.
نظر شما