ولی فارغ از این تحولات و مهاجرتها و یا تهاجمات نظامی و اقتصادی، ارتباط سواحل شرق افریقا بالاخص کنیا با یمن و علمای یمنی بصورت آرام و کاملا علمی، فرهنگی و دینی در صدها سال گذشته وجود داشته و دهها نفر از شخصیتهای دینی یمنی الاصل در شهرهای لامو، مومباسا و مالیندی اقامت گزیده و مدارس و مکاتب دینی خود را راه انداخته اند تا جائیکه امروزه از آنها به عنوان سادات شرق افریقا و شریفان یاد می شود.
این سادات و شریف ها در مناطق ساحلی کنیا در دویست سال گذشته دارای وجاهت و اعتبار خاصی بوده اند و مردم هم آنها را به عنوان کسانی که اصل و نسب آنها به پیامبر اکرم (ص) می رسد و خانواده های شریف و معتبر علمی داشتند مورد عنایت ویژه قرار می دهند و حتی برخی از مقبره های آنها در لامو مورد زیارت قرار می گیرند.
اگرچه اطلاعات دقیق و معتبری در مورد شجره و نسب واقعی این شخصیتها قابل دسترس نیستند ولی برخی از این شخصیتها دارای توصیفاتی هستند که در منابع رسانه ای و برخی از مکتوبات محلی قابل دسترس می باشد و در این نوشتار تلاش می شود تا تعدادی از این خانواده ها و شخصیتهای دینی مناطق ساحلی که جزو سادات و شریفان این مناطق هستند توضیح و توصیف گردند.
در طول تاریخ تجارت، مهاجرت و امپراتوری، سواحل آفریقای شرقی - از اریتره در شمال تا موزامبیک در جنوب - هویت فرهنگی، مذهبی و جمعیتی منحصر به فردی ایجاد کرده است که آن را از بقیه قاره آفریقا متمایز می کند.
مردم سواحل آفریقای شرقی معمولاً به عنوان «عربهای ساحلی» یا «آفریقاییهای سواحیلی» شناخته میشوند. تقاطع فرهنگ ها، عقاید، زبان ها و قومیت ها بین شرق آفریقا و جنوب شبه جزیره عربستان در طول تاریخ باعث تلفیق منحصر به فرد فرهنگ آفریقایی و عربی شده است. این امر باعث شده است که بسیاری استدلال کنند که مردم این منطقه بیشتر از آفریقاییهایی که در داخل این قاره زندگی میکنند، با مردم جنوب شبه جزیره عربستان آشنا میشوند.
حرکت مردم و فرهنگ ها در سراسر اقیانوس هند به طور ذاتی با تاریخ تجارت در این منطقه مرتبط است و می توان آن را در هزاران سال پیش ردیابی کرد. کالاهایی مانند عاج، پوست حیوانات، ادویه جات، الوار و طلا از آفریقا به عربستان، ایران و حتی چین صادر می شد، در حالی که جواهرات، عطرها، سرمه، برنج، قهوه و چای در جهت دیگر جریان یافت. در همین حال، با رشد روابط تجاری، ازدواج بین زنان آفریقای شرقی و مردان عرب، پیوندهای فرهنگی بین دو منطقه را تقویت کرد و این جوامع را به هم پیوند داد.
یکی از مهمترین مسیرهای مهاجرت از جنوب شبه جزیره عربستان به سواحل شرق آفریقا از حضرموت یمن بود. بازرگانان حضرمی و علمای دینی نماینده بزرگترین و شناخته شده ترین جوامع دیاسپورای یمن هستند که در سراسر اقیانوس هند از شرق آفریقا تا هند و آسیای جنوب شرقی ساکن شده اند. شهرک نشینان حضرمی و به ویژه سیدها و سادات (از نوادگان پیامبر گرامی اسلام) در تحکیم ایمان اسلامی در سواحل شرق افریقا نقش اساسی داشتند.
مهاجرت حضرمی به شرق آفریقا
برخی از محققان ریشه مهاجرت حضرمی را به قرن سیزدهم می رسانند که از خلیج عربی و شرق آفریقا تا شرق آسیا گسترش یافت. مهاجرت عمدتاً به دلایل تجاری و مذهبی رخ داد. در بسیاری از جاهایی که به آنها مهاجرت کرده اند، حضرمی ها در جامعه دارای جایگاه و احترام هستند. آنها اولین مبلغان اسلام بودند که از طریق همزیستی - به اصطلاح "فتوحات بدون خون" تبلیغ می کردند.
موج بزرگ دیگری از مهاجرت حضرمی در اوایل دهه ۱۹۴۰ رخ داد، در طول جنگ جهانی دوم، زمانی که جنوب یمن از سلاطین و شیخ نشین های جداگانه تشکیل شده بود. حضرموت دچار قحطی فاجعهباری شد که تقریباً ۳۵۰۰۰ نفر را که درصد قابل توجهی از جمعیت بود، کشت. ترکیب خشکسالی و اختلال جهانی در حواله ها، بسیاری از خانواده های حضرمی را وادار کرد تا برای امرار معاش به آفریقای شرقی و آسیا سفر کنند.
نفوذ حضرموت
حضرمیان به هر جا مهاجرت می کردند در جایی مستقر می شدند و به ویژه با تبلیغ و اشاعه اسلام در آن جا تأثیر می گذاشتند. به نوبه خود، هر زمان که هر یک از آنها موفق به بازگشت به حضرموت می شد، تأثیرات فرهنگی دیگری را به خانه بازمی گرداند: معماری، غذا و آشپزی، لباس، موسیقی و ایده های جدید. تأثیری که حضرمیها با خود به سرزمین های خارجی برد، به ویژه در بسیاری از جزایر و سواحل آفریقای شرقی مشهود است. و بسیاری از مناطق اندونزی، سنگاپور و مالزی. و تأثیراتی که حضرمیها به خانه آوردند، در حضرموت نیز وجود دارد.
زمانی که حضرمیها در سواحل آفریقای شرقی بودند، اگر پول داشتند، یک مغازه کوچک راه می انداختند. یا شروع به فروش اشیا از خانه به خانه، یا خیابان به خیابان می کردند. آنهایی که پول نداشتند سریع کار پیدا کردند. آنها معمولاً برای حضرمیهای دیگری که قبلاً مهاجرت کرده بودند کار میکردند.
این مهاجرت های حضرمی، به سواحل شرق آفریقا و جزایر نزدیک، این مناطق را به کلی دگرگون کرد. حضرمی سازی سواحل آفریقا، به ویژه جزیره لامو و اطراف آن، مومباسا، جزیره زنگبار، کومور، کیلوا، دارالسلام، تانگا و بسیاری دیگر از سواحل آفریقای شرقی - کمتر از یک انقلاب نبود. حضرم عمدتاً از طریق سیدها (معروف به شریف در شرق آفریقا) از طارم - به شرق آفریقا آورده شد: سواد، دانش و فرهنگ اسلامی در شرق افریقا بسیار متاثر از سیّدها است.
سادات دارای اصیل ترین تبار و جایگاه دینی در جامعه تلقی می شوند. برخی از خاندانهای برجسته سادات عبارت بودند از: باعلوی، العطاس، العیدروس، السغر، الحداد، آل شیخ ابوبکر بن سلیم و آل احمد بن الفقیه الشهید. خانواده های این سادات بر تعداد زیادی از قبایل نزدیک محل سکونت خود نفوذ داشتند. برای مثال، خانوادههای باعلوی بر قبایل اطراف دوعان، طارم، فغهم، یووان نفوذ داشتند. خاندان سادات العیدروس بر قبایل اطراف تربه، طارم، سلبیه، رامولا، بور و حزم نفوذ داشتند.
نسب برجسته خاندان جمال اللیل
نسب برجسته ای از سیّدها یا شریفان که در شرق آفریقا در خانواده جمال اللیل یافت می شود، گفته می شود در سال ۹۵۰ هجری قمری - ۱۵۴۴ پس از میلاد به پاته رسیده اند.
شاخه های خانواده جمال اللیل در زنگبار، جزایر کومورو، سومالی، لامو، پاته و اندونزی یافت می شود. در زمانهای اخیر، مهمترین مهاجر، حبیب صالح بن علی بن عبدالله بود که در سال ۱۳۵۴ ق/۱۹۳۵ م در لامو درگذشت. او در آنجا به خاطر خصوصیات مقدس خود و تأسیس مسجد معروف ریاض در آنجا بسیار مورد احترام بود.
الحبیب صالح بدون شک شخصیت برجسته تاریخ اسلام در مجمع الجزایر لامو است. او در طول زندگی خود نماد هویت فرهنگی و مذهبی آفریقایی بود. حبیب صالح امیدوار بود که موسسه آموزشی اسلام شرق آفریقا را بصورت انقلابی تاسیس و اداره کند. مراسم سالانه مولودالنبی (جشن میلاد پیامبر) و زیارت (زیارت قبور شریفیان) در آخرین پنجشنبه ماه ربیع الاول (ماهی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دنیا آمد) با حضور هزاران نفر از سراسر شرق آفریقا برگزار می شود. .
بنابراین، لامو به دلیل وجود رباط الریاضه - مسجد ریاض - تحت کنترل نوادگان سادات حضرمی، به مرکز آموزش در سواحل شرق آفریقا تبدیل شده است. محل دفن او در انتهای شرقی لامو، در فاصله کمی پیاده روی از مدرسه او واقع شده است. امروز، بیش از هر زمان دیگری، او را به عنوان یک قهرمان و به عنوان یک قدیس مورد احترام قرار می دهند که فیض درخشانش به همه مردم منتقل می شود.
.
برای هر ساکن لامو، صرفاً قدم گذاشتن در اماکن مقدس، خود به منزله شریک شدن از حرمت و احترام حبیب سواله، دریافت برکت و به دست آوردن نیروی معنوی است که برای زندگی کنونی مفید است. از این رو، می توان احساسات فوق العاده ساکنان لامو را هنگامی که در قلب پایتخت برادری خود برای زیارت جمع می شوند، درک کرد.
مردم در زبان محلی به آن حاجی توتو (زیارت کوچک) می گویند. مقبره ای که حبیب سواله در آن دفن شده است، شکوه و عظمت آن چنان است که شاگردان را به وجد می آورد. بسیاری از زائران عبادات خود را با زیارت مقبره دیگر شخصیتهای مهم اخوان علویه، بهویژه زائران مختلف که جانشین حبیب سواله شدهاند، تکمیل میکنند.
.
از پسران او می توان به سید احمد بدوی و سید آیدروس اشاره کرد. پس از مرگ حبیب سواله، پسران او به کار برجسته پدر خود ادامه دادند و تا به امروز مسجدالریاض به تربیت امامان و معلمان ادامه می دهد.
فارغ التحصیلان مسجدالریاض مدارسی را در سرتاسر آفریقای شرقی تأسیس کرده اند و حامیان این مسیر متمایز با ارتباط ویژه با این جزیره کوچک در لندن و کیپ تاون و احتمالاً در همه جا یافت می شوند.
خاندان باعلوی شریف
یکی دیگر از دودمان برجسته که به شرق آفریقا محدود می شود، نسب المسیله باعلوی است که در پاته، لامو و کومور زندگی می کردند. به گفته H. Lambart و W.F. مک کی، شیخ ابوبکر باعلوی از کومور به زنگبار دعوت شد تا از طریق دعای خود از شیوع طاعون جلوگیری کند.
«معجزه» در زنگبار موثر افتاد و مردم Wasin-Vumba-kuu در سواحل جنوبی کنیا نیز از شریف باعلوی دعوت کردند تا به آنجا بروند و شیوع طاعون دیگری را متوقف کنند. در اینجا نیز «معجزه» عمل کرد برای قدردانی، ساکنان وومبا کوو با اهدای عروسی به شیخ ابوبکر، دختر حاکم محلی، به وی تجلیل کردند.
این شریفان هم در لارائو و هم در وومبا-کو (شهرهای سواحیلی) با ساکنان محلی ادغام شدند. توجه به درجه یکپارچگی جالب است. به عنوان مثال، در Vumba-kuu هنگامی که این مهاجران در قرن هفدهم وارد شدند، آنها به عنوان عرب طبقه بندی شدند. با این حال، در آغاز قرن نوزدهم، نوادگان آنها به وومبا، یک گروه خاص از سواحیلی تبدیل شدند. قرن هجدهم شاهد رشد و تحکیم وومبا بود که در آن شریف های باعلوی و سایر قبایل عرب به گروه غالب در وومبا-کو و واسین تبدیل شدند.
آنها نهاد پیشینیان «شیرازی ها» و فنون و مؤسساتی را که از خانه های عربی خود و شمال کنیا، پاته، با خود آوردند، برای تثبیت قدرت خود در دیوان منحصر به فرد واسین و وومباکو، پذیرفتند و اقتباس کردند. نوادگان این شریف باعلوی در طول قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در سواحل جنوبی کنیا از قدرت زیادی هم از نظر سیاسی و هم از نظر معنوی برخوردار بودند. آنها هنوز هم تا به امروز تأثیر معنوی زیادی در منطقه دارند.
زندگینامه برخی از سادات و شریفان برجسته شرق آفریقا :
۱. حبیب عمر بن سمیت
نسب او
او الامام الحبیب عمر بن احمد بن ابوبکر بن عبدالله بن عبدالرحمن بن محمد بن زین بن علوی بن عبدالرحمن بن عبدالله بن محمد سمیت بن علی بن عبدالرحمن بن احمد بن علوی بن احمد است. بن عبدالرحمن بن علوی عم الفقیه (عموی فقیه مقدم)، بن محمد صاحب میرباط، بن علی خالی قسام، بن علوی، بن محمد صاحب الصومعه، بن علوی، بن. عبیدالله، بن الامام المهاجر اله احمد، بن عیسی، بن محمد النقیب، بن علی العریدی، بن جعفر الصادق، بن محمد باقر، بن علی زین العابدین. ، بن حسین السبط، بن علی بن ابی طالب و فاطمه الزهرا، دختر مولای ما محمد خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم.
زندگی او
حبیب عمر از نوادگان حبیب محمد بن زین بن سمیت، عالم بزرگ و از شاگردان اصلی امام حداد و حبیب احمد بن زین الحبشی بود. پدربزرگش حبیب ابوبکر زادگاهش را در شیبام در حضرموت ترک کرد و در جزایر کومور در سواحل شرق آفریقا اقامت گزید و در اینجا بود که حبیب عمر در سال ۱۳۰۳ (۱۸۸۶) به دنیا آمد.
سپس پدرش به او دستور داد که به زنگبار بازگردد. حبیب عمر پیوسته با پدرش همراهی کرد و تحصیلات خود را به دست او و علمای جزیره ادامه داد تا اینکه به عنوان معلمی بزرگ و دعوت کننده الی الله ظاهر شد. او دید که جزایر کومور بیشتر از زنگبار به دانش او نیاز دارند و به این ترتیب به زادگاهش بازگشت. اهتمام شدید او به گسترش علم و ارشاد نبوی باعث شد که دائماً در شهرها و روستاهای جزایر سفر کند و به جزیره مجاور ماداگاسکار نیز سفر کند. پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۴۳ (۱۹۲۴) برای تقسیم ارث به زنگبار بازگشت. سه سال بعد، او دوباره به کومور بازگشت، و در آنجا به تدریس و دعوت به خدا ادامه داد در حالی که برای تأمین مخارج خود به تجارت مشغول بود. وی در حالی که استاد طریقت با علوی بود، ارتباط نزدیکی با فرقه شاذلی و قادری در جزایر داشت. در مجالس آنها شرکت می کرد و حتی شعرهایی می سرود که هنوز در آن مجالس خوانده می شود.
در سال ۱۳۵۵ (۱۹۳۶) سلطان زنگبار او را به عنوان قاضی جزیره پمبا و سپس در سال ۱۳۵۷ (۱۹۳۸) به عنوان یکی از قضات زنگبار منصوب کرد، همانطور که پدرش پیش از او بوده است. در سال ۱۳۶۲ (۱۹۴۲) به عنوان قاضی ارشد جزیره منصوب شد. او حدود بیست سال نقش خود را به بهترین شکل ممکن انجام داد و دائماً بین طرف های متخاصم میانجیگری کرد در حالی که به سختی مجبور به صدور حکم بود. او نظام موقوفات دینی (اوقاف) را به گونه ای سامان داد که عواید آن به درستی مصرف شود. در نتیجه، مساجد قدیمی مرمت شد، مساجد جدید ساخته شد و برای هر مسجد یک امام جماعت حقوق بگیر تعیین شد.
او هر روز بعد از عصر در مسجد جامع زنگبار اجتماع می کرد. او از فتح المعین، متنی پیشرفته در مدرسه شافعی تدریس می کرد. تعداد زیادی از مردم، از جمله افراد ثروتمند و دارای مقام شرکت می کردند. وقتی دید که اکثر مردم درس را نمی فهمند، به چند پسر جوان گفت سفینة النجاه را که یک متن ابتدایی است برایش بخوانند تا همه احکام طهارت و نماز را بیاموزند. در این سالها سالانه به حضرموت و حجاز سفر می کرد. او همچنین از مصر دیدن کرد و به سراسر شرق آفریقا سفر کرد.
او هیچ توجهی به مال دنیا نداشت. از ثروتی که به او می رسید، مجانی خرج می کرد و از چیزی که از دست می داد، پشیمان نمی شد. پس از انقلاب زنگبار در سال ۱۳۸۴ (۱۹۶۴)، خانه او و هر آنچه در آن بود توسط دولت مصادره شد، اما او هرگز شکایت نکرد و نشانه ای از نارضایتی از خود نشان نداد. همه کسانی را که در این سالها به او ظلم کردند را بخشید و به بهترین نحو با آنها رفتار کرد. فرمود: «اگر مردم از تنظیم امور خود دست بردارند، خداوند آنها را به بهترین نحو سامان میدهد. به کودک خردسال نگاه کنید: او کار خود را تنظیم نمی کند و در نتیجه از خانواده اش محبت و عطوفت می گیرد.»
می توان انتظار داشت که یک عالم و دعوت کننده الی الله در قد و قامت او سخنور بزرگی باشد، اما حبیب عمر بسیار کم صحبت می کرد. گفته می شود که دعوت او به سوی خدا با حالت (حال) او بود تا گفتار او.
حبیب عمر چنین جایگاهی در قلب و ذهن مردم جزایر کومور دارد که تصویر او بر روی یکی از اسکناسهای این کشور دیده میشود. او مجالس خود را کوتاه برگزار می کرد، اما حضور او چنان تأثیر شدیدی بر حاضران داشت که روحشان را جلا می داد. آنها با میل به انجام کارهای خوب می رفتند. او از تواضع بینظیری برخوردار بود و شخصاً به میهمانان خود خدمت میکرد. او استعداد بزرگی در شعر داشت، اما هرگز اجازه نداد هیچ یک از شعرهایش منتشر شود.
حبیب عمر روزگار خود را سپری کرد و پیوسته به سوی خدا دعوت کرد تا اینکه در ۹ صفر ۱۳۹۶ (۱۹۷۶) در سن ۹۲ سالگی درگذشت. او در قبه (گنبد) جدش حبیب ابوبکر در مورونی، کومور به خاک سپرده شد.
۲. شریف محمد سعید البید
شریف محمد در سال ۱۳۶۱ (۱۹۴۲) در لامو، کنیا به دنیا آمد. او در طایفه البید، شاخه ای از قبیله با علوی متولد شد که نسب آن به امام احمد الشهید، فرزند فقیه مقدم می رسد. او قرآن را حفظ کرد و شروع به تحصیل علوم اسلامی کرد، ابتدا در مدرسه نجاه و سپس در مدرسه معروف مهد الریاض که توسط حبیب صالح جمال اللیل تأسیس شد. معلمان اصلی او پدرش و سید محمد بن عدنان الاحدال و همچنین عموهای مادری او علی، علوی و عبدالرحمن، فرزندان احمد البدوی جمال اللیل و قادی محمد بودند.
او همچنین از برخی از بزرگترین علمای شرق آفریقا در آن زمان، حبیب عمر بن احمد بن سمیت و حبیب احمد مشحور الحداد، درسهای زیادی آموخت. وی در سفرهای متعدد به خارج از کشور از علمای بزرگی چون حبیب عبدالقادر بن احمد ثقاف، حبیب محمد بن سلیم بن حافظ، حبیب عمر بن علوی الکاف، شیخ باکری رجب الحلبی و سید بهره گرفت.
از سن چهارده سالگی در مدرسه النجاه شروع به تدریس کرد و تا هفت سال بعد به تدریس ادامه داد. سپس در بیست و یک سالگی به ممبروی رفت تا مدیر مدرسه النور شود. او بیست و پنج سال در این سمت باقی ماند. او سپس پس از مشورت با حبیب احمد مشحور الحداد، مؤسسه خود را در ممبروی مدرسه الغنا ساخت. این دو مؤسسه به پرورش یک نسل کامل از دانشمندان کمک کردند که دانش را در سراسر شرق آفریقا و فراتر از آن گسترش دادند.
هر زمان که شریف محمد در ممبروی به شاگردانش درس نمی داد، در راه بود و اغلب هفته ها به دورافتاده ترین نقاط شرق آفریقا سفر می کرد. تقریباً تمام ماه رمضان را از شهری به شهر دیگر میرفت و مردم را به سوی خدا دعوت میکرد و در آن زمان هر کجا بود نماز عید را میخواند. او در سراسر ربیع الاول و ربیع الثانی سفر می کرد تا در مجالس مولود شرکت کند که بیش از صد مورد از آن را در مناطق مختلف برپا کرد. او سرپرستی صد مدرسه دینی را بر عهده داشت و حدود شصت مسجد و مدرسه علمیه در منطقه بنا کرد. تعداد بیشماری از مردم به دست او اسلام را پذیرفتند. او زندگی خود را وقف دعوت مردم به سوی خدا کرد، بدون اینکه به هیچ فرد یا سازمانی وابسته باشد. جایی در شرق آفریقا وجود ندارد که او به آن نرسیده باشد.
او را هر جا که می رفت همه دوست داشتند و با وجود دانش گسترده اش بسیار متواضع بود. در طرز لباس پوشیدنش از اطرافیانش متمایز نبود و ترجیح می داد از عمامه (کلاه) آفریقای شرقی بر خلاف عمامه علمای شیعی استفاده کند. او در منطقهای زندگی میکرد که اغلب تحت تأثیر بیثباتی سیاسی قرار داشت و جوامع مسلمان با سختیهای فراوانی روبهرو بودند، اما همیشه بر راه حقیقت ثابت قدم بود. می گفت: نگران باشید که آیا در راه حق هستید یا راه باطل، نه اینکه نگران باشید که آیا مردم شما را دوست دارند یا از شما متنفرند. او آثار متعددی در علوم مختلف تألیف کرد و به دو زبان عربی و سواحیلی شعر سروده است.
شریف محمد در ۲۳ صفر ۱۴۳۴ (۵ ژانویه ۲۰۱۳) درگذشت و در کنار پدرش در ممبروی به خاک سپرده شد.
۳. شریف سعید
در سال ۱۳۳۰ (۱۹۱۲) در مالیندی، کنیا به دنیا آمد. بین پدرش، شریف عبدالله، و حبیب صالح بن علوی جمال اللیل، یکی از بزرگترین علمای شرق آفریقا و دعوت کنندگان الی الله، پیوند نزدیکی وجود داشت. حبیب صالح دخترش حبابه نور را به عقد شریف عبدالله درآورد و او شریف سعید را به دنیا آورد. پدر شریف سعید در چهارده سالگی او، دار فانی را وداع گفت و سپس نزد عمویش حبیب احمد بن صالح جمال اللیل برای تحصیل به جزیره لامو رفت. هنگامی که در نوزده سالگی به پایان رسید، مدرسه ای را افتتاح کرد و به تدریس پرداخت. او بقیه عمر خود را صرف گسترش علم و دعوت مردم به سوی خدا کرد. او در اوگاندا در کنار حبیب احمد مشحور الحداد کار می کرد. تمام روستاها در منطقه آروآ، نزدیک مرز کنگو، اسلام را به دست او پذیرفتند. وقتی به روستایی می آمد مغازه باز می کرد. وقتی مشتری می آمد از او چیزی بخرد، بیشتر از مبلغی که پرداخت کرده بود به او می داد یا مواد غذایی رایگان به او می داد. مثلاً اگر کسی چای میخرید، شکر مجانی به او میداد و میگفت: «این را برای چایت لازم خواهی داشت». وقتی از او پرسیدند که چرا این کار را می کند، توضیح می دهد که حضرت محمد صلی الله علیه و آله به مردم سخاوت را یاد می دهد. وقتی محبت و اعتماد مردم را جلب می کرد، به او اجازه می دادند که به فرزندانشان آموزش دهد. خیلی زود همه مردم روستا اسلام را پذیرفتند. سپس به روستای دیگری می رفت. وی در ۲۸ محرم ۱۳۸۳ (۱۹۶۳) در بازگشت از حج بر اثر سانحه رانندگی درگذشت و در ممبروی کنیا به خاک سپرده شد.
۴. حبیب احمد مشحورالحداد
حبیب احمد در سال ۱۳۲۵ (۱۹۰۷ م) در شهر قایدون در دره دوان در جنوب حضرموت متولد شد. او مدت طولانی را در اندونزی گذراند و مادرش، حبابه صفیه، دختر امام طاهر بن عمر الحداد بود که او را بزرگ کرد. قرآن را حفظ کرده بود و هنگام شیر دادن به او تلاوت می کرد. او بود که در هفت سالگی به او گفت: برو و نماز فجر را پشت سر امام حبیب احمد بن حسن العطاس بخوان که به زیارت قیدون رفت. سپس سوره فاتحه را بر حبیب احمد بن حسن خواند. این به نوبه خود منجر به دیدارهای بیشتر بین این دو شد. او همچنین او را در رباط قایدون، مدرسه دینی که دو عمویش، حبیب عبدالله بن طاهر الحداد و برادرش، حبیب علوی، تأسیس کردند، قرار داد. در آنجا علوم اسلامی را فرا گرفت. حبیب علوی او را به طارم برد و در آنجا از علمای بزرگ زمان، از جمله حبیب عبدالله بن عمر شاطری، حبیب علوی بن عبدالله بن شهاب و حبیب عبدالباری بن شیخ العیدروس، علم گرفت. حبیب علوی همچنین حبیب احمد را در حالی که هنوز در اواخر نوجوانی خود بود به اندونزی برد تا با علمایی مانند حبیب محمد بن احمد المحضر و حبیب عبدالله بن محسن العطاس ارتباط برقرار کند. حبیب احمد سپس به قیدون بازگشت تا نزد عموی دیگرش حبیب عبدالله ادامه تحصیل دهد. او در همان زمان شروع به تدریس در آنجا کرد. در المکلّا از حبیب احمد بن محسن الحضر آموخت.
او برای اولین بار در سال ۱۳۴۷ (۱۹۲۸) به شرق آفریقا سفر کرد. او از زنگبار دیدن کرد و از او خواستند در ماه رمضان در مسجد اصلی تدریس کند. او با تفسیری از سوره فاتحه شروع کرد و ۱۵ روز به بیان مفاهیم این آیه پرداخت: تو را میپرستیم و از تو یاری میجوییم. وی در سفر بعدی در سال ۱۳۵۱ (۱۹۳۲) از حبیب صالح بن علوی جمال اللیل در جزیره لامو که از منادیان بزرگ به سوی خدا در آن منطقه و مؤسس مسجد الریاض از جمله بنیانگذاران مسجد الریاض بود، دیدن کرد. اولین موسسات آموزش اسلامی در شرق آفریقا حبیب صالح که در آن زمان هشتاد ساله بود، به حبیب احمد دستور داد که نماز را در مسجد الریاض بخواند.
با مشاهده نیاز شدید به علما و دعوت کنندگان الی الله در منطقه، پس از ادای حج به شرق آفریقا بازگشت و در مومباسا، بندر اصلی کنیا، اقامت گزید. این پایگاه او برای حدود ۲۵ سال فعال بود. خانه اش همیشه پر از محصل و بازدیدکننده بود و در مساجد شهر تدریس می کرد. بیش از یک بار از او خواسته شد که سمت قاضی را بگیرد اما او نپذیرفت. او یک کسب و کار کوچک را اداره کرد تا از نظر مالی مستقل باشد و در طول زندگی خود چنین باقی بماند و هرگز به حمایت مالی افراد یا گروه ها نیاز نداشته باشد.
او زبان سواحیلی، زبان منطقه را یاد گرفت و از آن برای ارتباط استفاده کرد. اما همواره سخنان خود را به زبان عربی بیان می کرد تا بر اهمیت و اشراف آن به عنوان زبان قرآن و پیامبر(ص) تأکید کند. سپس یکی از شاگردانش سخنان او را به زبان سواحیلی ترجمه می کرد. در این دوره، او با حبیب عمر بن سمیت ارتباط محکمی برقرار کرد و گاه در زنگبار و جزایر کومور به دیدار او رفت. حبیب عمر همچنین در مومباسا و بعداً در کامپالا، پایتخت اوگاندا، ملاقات کرد و در سال ۱۳۷۵ (۱۹۵۶) در آنجا اقامت گزید.
حبیب احمد در سال ۱۳۸۹ (۱۹۶۹) به مومباسا بازگشت. تلاش های او در اوگاندا باعث شده بود که ده ها هزار نفر به اسلام گرویدند. بسیاری از مسلمانانی که مسیحیت را پذیرفته بودند بار دیگر به اسلام بازگشتند و برخی دیگر پس از انحراف به صراط مستقیم بازگشتند. سفرهایش او را به مرزهای کنگو، زئیر و رواندا برده بود. وی سرانجام در ۱۴ رجب ۱۴۱۶ (۱۹۹۵) از این زندگی خارج شد. نماز میت ابتدا در جده و به امامت سید محمد علوی مالکی در حضور حبیب عبدالقادر ثقاف بر او اقامه شد. سپس دوباره در مسجدالحرام مکه اجرا شد، قبل از اینکه او را در زمین مبارک علوی در قبرستان معلا قرار دهند
۵. حبیب عبدالقادر السقاف
او حبیب عبدالقادر بن احمد بن عبدالرحمن بن علی بن عمر بن ثقاف بن محمد بن عمر بن طه بن عمر بن طه بن عمر بن عبدالرحمن بن محمد بن علی بن شیخ عبدالرحمن آل است. -سقاف بن شیخ محمد مولا الدوله، بن علی مولا الدارک، بن علوی الغیور، بن الفقیه المقدم محمد، بن علی، بن محمد صاحب میرباط، بن علی خلیع قسام، بن علوی، بن. محمد صاحب الصومعه، بن علوی، بن عبیدالله، بن الامام المهاجر الی الله احمد، بن عیسی، بن محمد النقیب، بن علی العریدی، بن جعفر الصادق، بن محمد باقر، بن علی زین العابدین، بن حسین السبط، بن علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا دختر مولای ما محمد خاتم النبیین ص. مادرش سیده علویه بنت حبیب احمد بن محمد جفری بود.
حبیب عبدالقادر در سال ۱۳۳۱ (۱۹۱۲) در سیعون به دنیا آمد. حبیب علی الحبشی در سال های پایانی عمرش او را نام گذاری کرد و به آینده ای که در انتظار این کودک بود مژده داد. او در حالی که هنوز در سنین جوانی بود به تدریس عمومی در سایعون پرداخت و دانشآموزان برای بهرهگیری از او جمع شدند. اما به دلیل تشدید آزار و اذیت علما از سوی رژیم سوسیالیستی در یمن جنوبی، وی در سال ۱۳۹۳ (۱۹۷۳) کشور را ترک کرد و ابتدا به سنگاپور و سپس به اندونزی رفت. سپس به حجاز رفت و در جده اقامت گزید. وی در خانه خود در جده مجالس علم و ذکری را با حضور علما و بازدیدکنندگان متعدد برپا کرد.
او به کشورهای مختلف با دعوت به سوی خدا و زیارت علما و مسلمانان آن مکان ها سفر کرد. از جمله جاهایی که او بازدید کرد، سوریه، لبنان، مصر، عراق، امارات متحده عربی، عمان، جزایر کومور (جایی که حبیب عمر بن سومیت را در شرکت حبیب احمد مشحور الحداد دیدار کرد) و شرق آفریقا بود. وی از یمن شمالی دیدن کرد و پس از اتحاد یمن شمالی و جنوبی برای بازدید از حضرموت بازگشت، اما در آنجا مستقر نشد.
او را همه کسانی که با او در تماس بودند دوست داشتند. او برای تک تک افراد این امت، فارغ از نژاد و رتبهشان، بسیار اهمیت میداد و برای رسیدگی به نیازهای مردم و رسیدگی به خواستههای آنها از هیچ کاری کوتاه نمیآمد. از علم او و مجالس او که مجالس ارتباط با خدا و رسول و وارثانش بود، افراد بیشماری بهرهمند شدند. این یک نعمت بزرگ است که تعدادی از آن اجتماعات به صورت ویدئویی ضبط شد.
۶. سید احمد بدوی
او اولین فرزند حبیب سواله است و در حدود سال ۱۸۸۳ میلادی در لامو به دنیا آمد. مادرش، عایشه بنت ابوبکر که از نژاد کوموریایی بود و در میان مردم به موانا مکا معروف بود. به درستی گزارش شده است که حبیب سواله در حال خواندن شرح حال عالم بزرگ مصری شیخ احمد بدوی از توانتوا بود که به او خبر رسید که همسرش یک نوزاد پسر به دنیا آورده است و در نتیجه نام پسر را که اولین پسرش به دنیا آمده بود، احمد بدوی نامید.
سید احمد بدوی در خانه عبادت و علم تربیت شد. جای تعجب نیست که او به عنوان خدمتگزار بسیار مطیع و فداکار اسلام بزرگ شد. خداوند متعال به او فهم و بینش عمیق عطا فرمود. او از چشمههای علم موجود در آن زمان در لامو بسیار نوشید، از جمله: شیخ فیصل بن علی بن عبدالله اللامی و حبیب ابوی. بکر بن عبدالرحمن الحسین (موینیه منسواب)
او در سنین جوانی به عنوان دست راست پدرش در نشر علم در مسجد ریاض کمک می کرد. او بیشتر وقت خود را صرف آموختن، آموزش یا معالجه مردم می کرد، علمی که از پدرش و سید محمد ابی طیب، از علمای مکه، در مدت اقامتش در لامو کسب کرده بود.
سید احمد بدوی سخنرانی بسیار فصیح و استاد فداکاری بود. او تعداد زیادی دانش آموز به وجود آورد که بعدها به علمای مشهور تبدیل شدند. از شاگردان بسیار او می توان به: سید علی، سید محمد (شریف دینی)، سید عبدالرحمن (شریف ختمی)، سید حسن، سید الوی (مضی مونیه) - پسرانش - شیخ فرج بوانمکو، شیخ عبدالله خمیس و دیگران اشاره کرد.
او پس از بازگشت از حج در اوایل دهه ۱۹۳۰، برای یک دیدار آکادمیک به حضرموت سفر کرده بود و در آنجا با بسیاری از علمای بزرگ حضرموت ملاقات کرد. او دارای یک خانواده بزرگ متشکل از ۲۱ فرزند شامل پسر و دختر بود که در واقع تمام فرزندان حبیب سواله از او عبور می کنند. سید احمد بدوی تنها چهار سال پس از مرگ پدرش در سن ۵۵ سالگی درگذشت. او در کنار پدرش در لامو به خاک سپرده شده است.
۷. سید علی بن سید احمد بدوی
او اولین فرزند سید احمد بدوی است. مادر او دختر عالم بزرگ لامو شیخ عبدالله بن محمد بکاثیر، عایشه معروف به ماخاله است. او در سال ۱۹۰۳ در لامو به دنیا آمد. سید علی زیر نظر پدرش و چشمان نزدیک پدربزرگش بزرگ شد که هر دو از مردانی با قد و قامت در زمینه مذهبی و علمی بودند. در دوران جوانی زیر نظر بسیاری از دانشمندان در لامو و فراتر از آن تحصیل کرد. اساتید وی عبارتند از: شیخ محمد بن علی الماوی، سید ابوبکر بن عبدالرحمن الحسین، سید محمد عدنان الاحدال و عالم معروف مومباسا شیخ الامین مزروعی. سید علی بدوی به جز فعالیتهای علمی هیچگاه خود را درگیر کار دیگری نکرد. او پیشگام بسیاری از تغییرات اساسی در نظام تعلیم و تربیت دینی اسلام بود. او را نخستین عالمی می دانند که اندیشه نظام مدرسه را به ارمغان آورد، پیش از این طلاب در مساجد و خانه های اساتید خود درس می خواندند. بنابراین طبیعی بود که او اولین مدیر مدرسه فلاح بود که در سال ۱۹۳۲ میلادی افتتاح شد. به همین ترتیب او همچنین اولین مدیر مدرسه نجاه در لامو در سال ۱۹۳۴ میلادی بود.
در سال ۱۹۴۸ قاضی القضات کنیا انتخاب شد، پستی که او برای مدت کوتاهی به مدت دو سال در اختیار داشت تا اینکه تصمیم گرفت به مهمترین فعالیت خود بازگردد. بعداً از او برای تدریس در آکادمی مسلمانان زنگبار دعوت شد و چند سال در آنجا ماند. سید علی مردی با درایت و عقل بود؛ او بسیاری از آثار کلاسیک اسلامی را در فقه، نحو، منطق، تفسیر و احادیث حفظ کرده بود. او بیشتر وقت خود را صرف انتشار دانش در سراسر آفریقای شرقی کرد. از شاگردان معروف وی می توان به: شیخ خلیل بن احمد (مفتی عمان)، شریف محمد بهسان (فرزندش)، شریف عبدالرحمن ختمی (برادرش)، استاد حارث سواله، سید محمد توالیب رودینی، سید عمر بن عبدالله (موینی برکه) اشاره کرد. شیخ مظفر بن مأمون نبهانی و بسیاری دیگر
سید علی علاوه بر سخنوری بلیغ، اهل قلم نیز بود. او آثار زیادی از خود برجای گذاشت. سید علی را از بزرگ ترین علمای شرق و مرکز آفریقا می دانند. زندگی طولانی و پربار او در سال ۱۹۸۷ میلادی در شهر زادگاهش لامو به پایان رسید. او بین پدر و پدربزرگش در لامو به خاک سپرده شده است.
۸. سید محمد بهسان بن سید علی بدوی (شریف بهسان)
شریف بهسان در سال ۱۹۲۵ میلادی در لامو متولد شد. او اولین فرزند سید علی بداوی و مادرش دختر سید آیدروس است و از این رو از طریق هر دو پدر و مادر از نوه مستقیم حبیب سواله بود. شریف بهسان خوش شانس بود که در محیطی متشکل از حبیب سواله، سید احمد بدوی، سید آیدروس و پدرش سید علی بدوی پرورش یافت. او شانس زیادی داشت تا از چشمه های دانش اطرافش بنوشد. شریف بهسان در ده سالگی قرآن و بسیاری از آثار کلاسیک اسلامی را حفظ کرده بود.
این محقق جوان پیش از بلوغ عمیقاً در علوم اسلامی ریشه دوانده بود. او بیشتر در جمع اساتیدش به ویژه سید محمد عدنان الاحدال، شیخ محمد بن علی الماوی و شیخ عبدالله خمیس دیده می شد. او همچنین از اولین شاگردان مدرسه نجاه لامو بود که پدرش مدیر مدرسه بود.
۹. سید محمد بن سید احمد بدوی (شریف دینی) .
شریف دینی، چنانکه مشهور بود، دومین پسر سید احمد بدوی است. در سال ۱۹۰۸ در لامو به دنیا آمد. در جوانی بیشتر اوقات خود را نزد عمویش سید آیدروس می گذراند که از او دانش زیادی در طب کلاسیک عربی کسب کرد. به همین ترتیب سایر علوم اسلامی را نزد پدرش سید احمد بدوی، شیخ الامین بن علی المزرویی و بسیاری از علما آموخت.
شریف دینی در سنین پایین شخصیتی را به تصویر کشید که احترام زیادی را از سوی همسالانش و همه کسانی که با او در تماس بودند به ارمغان آورد.
شریف دینی بزرگ شد تا به یک پزشک بسیار مشهور تبدیل شود و توانایی های او در درمان بسیاری از بیماری های شناخته شده و ناشناخته به شایستگی لقب "دکتر" را برای او به ارمغان آورد. او علاوه بر پزشک بودن، مهارت های مدیریتی عالی نیز داشت. او اولین کسی بود که ایده تامین منابع فارغ التحصیلان مسجد ریاض را در مدارس دیگر در روستاهای مجاور جزایر لامو و فراتر از آن مطرح کرد. در واقع، خود به طور گسترده در جزایر لامو تا سومالی سفر می کرد تا مدارس موجود را ساده کند و در صورت لزوم، مدارس جدید را معرفی کند. او مدرسه جمال را در نداو آغاز کرد و در آنجا پسرش سید علی را برای تدریس فرستاد، مدرسه بدوی را در کیزینگینتینی جایی که استاد حارث سواله الماوی را فرستاد و همچنین مدرسه اصلاحی را در ماتوندونی افتتاح کرد.
بیشتر اوقات او صرف شفای بیماران، رسیدگی به یتیمان و بیوه ها و سفر برای تبلیغ علم می شد. شریفو دینی از آنجایی که شاعری برجسته بود به شعر علاقه زیادی داشت. او کتابی به زبان عربی به نام اسرارالحیات به رشته تحریر درآورد و مجموعه ای از رساله های بسیاری در مورد طب و اشعار سواحیلی دارد.
در اواخر عمرش دچار سکتهی شدید شد که سالها او را بستری کرد. این پزشک و شاعر بزرگ در سال ۱۳۶۶ خورشیدی در مالیندی چشم از جهان فرو بست و در قبرستان مسلمانان مالیندی به خاک سپرده شد.
۱۰. الحبیب ایدروس بن حبیب سواله
او دومین فرزند حبیب سواله است. مادرش، عایشه بنت سالاله، اهل جزیره پاته در مجمع الجزایر لامو بود. او در سال ۱۸۸۳ در لامو متولد شد. سید آیدروس نیز مانند برادرش در خانه عبادت و علم آموزی زیر نظر پدر بزرگوارش پرورش یافت. او در سنین کودکی استعداد بزرگی را در رشته طب کلاسیک عربی به تصویر کشید که از پدرش و سید محمد ابی طیب به دست آورد.
سید آیدروس بزرگ شد و به طبیب بزرگی تبدیل شد که توانست بسیاری از بیماری ها را درمان کند و تعدادی از داروهای کلاسیک عربی را اختراع کرد. شخصیت درست و موضع سخت او باعث شد که احترام زیادی از مردم لامو، جوان و پیر به دست آورد.
در حالی که مسئولیت تدریس و امور طلاب در مسجد ریاض به برادر بزرگترش سپرده شد، وظیفه رسیدگی به خواهر و برادر، فرزندانشان، پذیرایی از بازدیدکنندگان و سایر امور اقتصادی مسجد ریاض به او سپرده شد. او بیشتر وقت خود را صرف معالجه مردم و آموزش پزشکی به شاگردانش کرد. علیرغم برخورداری از زندگی طولانی، او تنها دو دختر داشت که همگی در طول زندگی او از دنیا رفتند. او به کودکان و دانشآموزان علاقه زیادی داشت.
او را به عنوان بزرگترین بازسازی کننده مسجد ریاض می دانند. او در سال ۱۹۴۷ گنبد سبز معروف و منطقه رباط در مجاورت مسجد اصلی را برای اهداف آکادمیک و سایر اعمال مذهبی ساخت. پس از عمری طولانی در خدمت مسجد ریاض به ویژه و به طور کلی اسلام در سال ۱۹۶۸ میلادی در سن ۸۵ سالگی از دنیا رفت و در کنار پدرش در لامو به خاک سپرده شد. .
۱۱. حبیب شریف عبدالقادر بن الحبیب حسن بن اسماعیل بن علی بن عبدالقادر الحمید.
حبیب شریف عبدالقادر بن الحبیب حسن بن اسماعیل بن علی بن عبدالقادر آل حمید از خاندان معروف بعلوی منتهی به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بود و در سال ۱۹۳۱ میلادی یا ۱۳۵۰ ق در شهر اجدادش: عینات حضرموت یمن جنوبی به دنیا آمد ... قرآن را در مدرسه شیخ بزرگ ابوبکر بن سلیم (جد بزرگوارش) زیر نظر شیخ آن مدرسه عبدالرحمن با الرضوان و حبیب ابوبکر جفری فرا گرفت.
۱۲. شریف محضر خیتمی
شریف ختمی سومین و آخرین پسر سید احمد بدوی است. از طریق همسرش عایشه بنت شیخ العلامه عبدالله بکاثیر (مامه خاله)، اگرچه سید احمد بدوی با همسران دیگری ازدواج کرد و فرزندان بسیاری داشت
سید عبدالرحمن خیتمی برادر کوچکتر سید علی بداوی و سید محمد دین (شریف دینی) از طرف پدر و مادر است و طبق تقویم اروپایی (میلادیه) در سال ۱۹۲۱ در آمو (لامو) به دنیا آمد. سید عبدالرحمن ختمی از تربیت خوبی برخوردار بود و در سنین جوانی توانست قرآن را حفظ کند. به همین ترتیب، شریف خیتمی توانست از سایر علما که در آمو (لامو) و حتی خارج از آمو (لامو) حضور داشتند، بخواند.
شریف خیتمی با عموی خود سید آیدروس (مونیه ایداروسی) رابطه بسیار نزدیک داشت و سپس به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت و با شایستگی فراوان دوباره به یک پزشک فوق العاده تبدیل شد. سید احمد بن احمد به نام پدرش [احمد] نامگذاری شد زیرا در روزی که پدرش از دنیا رفت به دنیا آمد. در واقع مونی بابا قبل از دفن پدر [Mwenye Badawy] وارد دنیا شد.
۱۳. شریف علوی بداوی – مزی مونیه
شریف علوی بن سید احمد بدوی بن حبیب صوالح بن علوی بن عبدالله بن حسن بن احمد بن عبدالله بن احمد بن هارون بن عبدالرحمن بن احمد بن عبدالله بن محمد جمالل لیل. نسب او از طریق امام جعفر صادق به حضرت محمد (ص) می رسد. از فرزندان او می توان به سید عیدروس مدیر مدرسه صفا اشاره کرد
۱۴. الحبیب محمد بن مستوفی بن علوی ابونومی
حبیب محمد بن مستوفی بن علوی ابونعمی از خاندان معروف بعلوی (از نوادگان سیدالامام فقیه مقدم) بود که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم منتهی می شد. الحبیب در ماه شعبان ۱۳۸۸ هجری قمری مطابق با اول نوامبر ۱۹۶۸ میلادی در مومباسا، کنیا به دنیا آمد. او در خانوادهای بزرگ شد که دارای سنت علم اسلامی، تقوا و درستکاری بود. پدرش دستیار شخصی و خادم القطب الحبیب عمر بن احمد بن سمیط و مادرش ام هانی دختر قطب غوث مشهور حبیب احمد مشحور بن طواه الحداد بود.
مادرش در حالی که او هنوز در سنین جوانی بود چشم از جهان فرو بست و به این ترتیب توسط مادربزرگ مادری اش و زیر نظر پدربزرگش الحبیب احمد تربیت و پرورش یافت.
او در مدرسه ابرار در شهر قدیمی مومباسا حضور یافت و در آنجا توسط معالم توالیب مبانی زبان عربی و علوم فقهی به او آموخت. بعداً مجبور به ترک تحصیل در دبیرستان شد تا بتواند نزد پدربزرگش الحبیب احمد برود. در تمام مجالس و محافل تحصیلی از حبیب احمد پیروی کرد و دستیار شخصی او شد. او به مدرسه الغنایی ممبروی پیوست و تحت تعلیم عالم بزرگ الحبیب محمد بن سعید آل بیض (که الحبیب احمد او را امام غزالی زمان ما توصیف کرد) قرار گرفت. پس از گذراندن ۲ سال فارغ التحصیل شد و در بین شاگردان برتر کلاس خود شناخته شد. اشتیاق شدید او به تحصیلات اسلامی سیری ناپذیر بود، سپس به شهر دانش و نور - طارم سفر کرد و در آنجا چهار سال را در رباط طارم زیر نظر حبیب سلیم بن عبدالله الشطری گذراند.
او تحصیلات خود را بیشتر کرد و در علم فقه زیر نظر بسیاری از علمای دیگر از جمله در طارم به شایستگی رسید. الحبیب به مومباسا بازگشت و در آنجا به تحصیل در نزد دانشمندان مشهور در لامو و مومباسا ادامه داد.
او در سال ۱۴۱۹ هجری قمری مدرسه اسلامی خود (مدرسه فقیه المقدم) را افتتاح کرد. تعداد زیادی از ساکنان مومباسا برای بهره مندی از او هجوم آوردند. دلش سرشار از رحمت و شفقت بود برای همه کسانی که به سراغش می آمدند و همه شاگردانش را از نظر روحی پرورش می داد و به گونه ای که گویی فرزندان خودش هستند بر آنان سرپرستی می کرد و محبت والدین را در دل آنها جاری می کرد.
نتیجه گیری
از نظر تاریخی، روابط یمن و کنیا به واسطه روابط مردم با مردم، روابط اجتماعی-فرهنگی، و تجارت بین بنادر عدن و مومباسا در طول دوره استعمار بریتانیا، پیش میرفت، اما قدمت آن به قبل از تولد اسلام نیز بازمیگردد. یمنی ها در امتداد ساحل از مومباسا تا مالیندی و لامو، به ویژه در دهه ۱۸۰۰ گسترش یافتند. مانند آسیای جنوب شرقی، حضرمیها نیز از طریق تجارت به گسترش اسلام در شرق آفریقا و فرقه شافعی در کنیا کمک کرد و فرهنگ سواحیلی-یمنی را در سواحل این کشور توسعه داد. بنابراین جای تعجب نیست که خانواده ها و جوامع یمنی-کنیایی وجود دارند که بیش از ۲۰۰ سال در کنیا مستقر هستند و نقش مهمی در تجارت دارند و همچنان به دنبال زمان مناسب برای برقراری ارتباط مجدد با خانواده های خود در یمن هستند.
کنیاییهای یمنی الاصل به موقعیتهای بالا دست یافتهاند و به رشد و توسعه این کشور کمک میکنند. از جمله برجسته ترین آنها، نجیب بالاله، که به عنوان وزیر جهانگردی و حیات وحش در میان سایر مجموعه ها خدمت می کرد، و الطیب علی الطیب، که سالها شهردار مومباسا بود و کمک های عمده ای در زمینه زیرساخت ها و امنیت داشت، بودند.
بن مبارک وزیر امور خارجه با چند تن از کنیاییهای یمنیتباری که در حال حاضر در سمت خود هستند در سفر اکتبر ۲۰۲۳، از جمله فرماندار مومباسا، عبدالسوامد شریف نصیر، و معاون رئیس KNCCI، مصطفی رمضان، ملاقات کرد. از تجار برجسته کنیایی یمنی تبار نیز می توان به خانواده های باجابر و باوازیر اشاره کرد. در نهایت می توان گفت که روابط میان مردم کنیا و یمن عمیق است و در لایه های مختلف اجتماعی و اقتصادی می توان آنرا مشاهده کرد.
نظر شما