خبرگزاری شبستان_خراسانجنوبی: همه چیز از شهادت سردار دلها شروع شد. روزهایی که گویی یک عضو عزیز از خانواده خود را از دست داده بودیم. همه لباس مشکی بر تن کرده بودیم. چشمان همه اعضای خانواده، بی بهانه بارانی بود اما سوز و گداز «محمدحسین» خیلی با بقیه متفاوت بود. از خورد و خوراک افتاده بود و هر وعده اندازه یک بچه ۲ ساله بیشتر غذا نمی خورد.
خبر تشییع سردار دلها در مشهد که در اخبار اعلام شد، محمدحسین به من گفت که می خواهد با تعدادی از بچه ها برای شرکت در این مراسم به مشهد برود.
این ها بخشی از صحبت های «طاهره کاسه سنگی» همسر شهید والامقام «محمدحسین زنجانی» است که در تشییع سردار دلها در کرمان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. بازدید مدیر ستاد کانون های فرهنگی هنری مساجد خراسان جنوبی از کانون فرهنگی هنری لیله القدر مسجد امام موسی کاظم علیه السلام شهر بیرجند بهانه ای می شود که به دیدار خانواده این شهید والا مقام عضو این کانون برویم و پای صحبت های همسر و فرزندان این شهید والا مقام بنشینیم.
طاهره کاسه سنگی می گوید: همسرم به دلیل جایگاه شغلی اش در دادگستری بیرجند، معمولا ماموریت اداری به شهرستان ها زیاد می رفت و عادت داشتیم که برخی از شب ها کنار خانواده نباشد. بسیار آرام و محتاط بود؛ مراسم تشییع سردار در مشهد که اعلام شد تصمیم گرفت به مشهد برود اما نشد بنابراین با بچه های مسجد، سفر به کرمان را برنامه ریزی کردند اما لحظه آخر، تصمیم گرفت با همکاران دادگستری عازم کرمان شود.
این موضوع را که با من مطرح کرد، تشویش و اضطراب بر قلبم حاکم شد و با رفتنش، مخالفت کردم، علی رغم اینکه انسانی آرام بود، از مخالفت من، برآشفت و شدیداً ناراحت شد. گفت سردار برای ما، از جان خود گذشت، حالا چطور کوچکترین کار که شرکت در مراسم تشییع او است را انجام ندهم؟
محمد حسین، شب رفتنش به کرمان را تا صبح بیدار بود، سرشب، قبوض گاز، آب و برق را کنترل کرد و نزدیک نماز صبح هم به روال همیشه، نمازشبش را اقامه کرد. صبحانه نخورد، ساندویچی برایش درست کردم اما گفت نیاز نیست؛ بین روز به دخترم تلفنی گفت: «نهار زودتر آماده باشد که می خواهیم ظهر حرکت کنیم».
ظهر هم که به خانه آمد، همچنان بی قرار بود؛ تلویزیون به روال همیشه، روشن بود اما متوجه نشده بود، از بچه ها خواست که تلویزیون را روشن کنند. فیلم اقامه نماز رهبر معظم انقلاب بر پیکر سردار دلها از تلویزیون پخش می شد و «محمدحسین» همچون رودی، از چشمانش اشک جاری بود. بلند بلند می گفت «اگر کارهایمان خدایی باشد، اینگونه می رویم».
همسر شهید زنجانی ادامه داد: نهار مرغ داشتیم اما گفت میل ندارم، چیزی دیگری نداریم؟ کمی عدسی از روز قبل بود، گرم کردم اما باز هم به اندازه یک بچه ۲ ساله غذا خورد. به محمدحسین گفتم، ساک سفر را به روال ماموریت های کاریش آماده کرده بودم اما گفت «کیف و وسیله ای لازم ندارم، این سفر با ماموریت های اداری فرق دارد» و با لباس هایی که اربعین رفته بودم، میخواهم بروم.
حتی همیشه آخرین لحظه، دسته کلیدش را چک می کرد که همراش باشد که اگر دیروقت آمد، خودش درب را باز کند اما این بار، کلید درب ورودی را هم روی جا کلیدی گذاشت. کمی آجیل برایش گذاشتم، گفت همچی هست.
دلم آشوب بود؛ دستانم رمقی برای رد کردنش از زیر قرآن را نداشت؛ به پسرم گفتم، قرآن را بیاورد و پدرش را از زیر قرآن رد کند. با من خداحافظی کرد و گفت «شما را به خدا می سپارم و بچه ها را به شما». اگر برگشتم، خودت لطفا درب را برایم باز کن. این بار از درون فرو ریختم. این حرف هایش مثل همیشه نبود. در ایستگاه اول پله ها دوباره ایستاد و گفت «شما را به خدا می سپارم و بچه ها را به شما» و در ایستگاه بعدی گفت «با من تماس نگیرید، خودم با شما در تماسم».
در ماموریت های قبلی تماس می گرفت و از سلامتی اش با خبر می شدیم؛ این بار در مسیر فقط پیامک داد. سر شب، خودش زنگ زد و بعد از اینکه با من صحبت کرد، تک تک بچه ها را خواست و با آنها صحبت کرد و در نهایت دوباره به من گفت «شما را به خدا می سپارم و بچه ها را به شما» و تاکید کرد که «مراقب خودتون باشید» و این جمله را سه بار تکرار کرد. دل دوباره کربلا شد، فقط به او گفتم «دوست داشتم من هم در تشییع سردار شرکت می کردم، شما چند قدمی به نیت من بردار» و این آخرین تماس و مکالمه ما با محمدحسین بود.
خبر تلخ شهادت جمعی از مردم در مراسم تشییع سردار دلها که به گوشمان رسید، آرام و قرار نداشتیم تا اینکه یک روز دختر کوچکم گفت «مامان خیلی از مردم در مراسم تشییع سردار شرکت کردند اما بابا، سردار را تا بهشت بدرقه کرد». و این موضوع باعث شد دلم آرام و قرار گیرد.
حجتالاسلام علی محقی، مدیر ستاد کانونهای فرهنگی هنری مساجد خراسان جنوبی هم در این دیدار با اشاره به ملاقات های خود با شهید والا مقام زنجانی در دوران خدمتش اظهار داشت: این شهید والامقام خوش خنده و خوش برخورد بود.
وی با تاکید بر اینکه این خانواده بسیار صبور و خودساخته هستند، افزود: یقین بدانید که شهدایی که در این مسیر جان خود را از دست داده اند قدم به قدم با سردار دلها همراه و همقدم هستند.
ابراهیم خدادادی عضو هیات امنای مسجد موسی کاظم علیه السلام بیرجند هم در این دیدار با تاکید بر اینکه در بیشتر مشکلات مسجد، این شهید والامقام گره گشا بودند، ادامه داد: قرار بود با هم به سفر کرمان برویم اما با توجه به اعزام گروهی از سوی دادگستری، شهید زنجانی با ما همراه نشد و حسرت دیدارش را بر دل ما گذاشت.
نظر شما