خبرگزاری شبستان/ اصفهان: عزاداری بانوی دو عالم در ۳۰ مدرسه از مقاطع مختلف شهر اصفهان، در کنار خادمیاران رضوی و زیر سایه پرچم متبرک بارگاه ملکوتی امام هشتم اقامه شد.
آسمان آبی و آفتابی، اما هوا سرد است. در اواسط آخرین ماه پائیز، پرچمهای مشکی عزای امابیها، مادرسادات در گوشه و کنار شهر به چشم میخورند.
لابه لای هیاهو و شلوغی یک روز غیر تعطیل در شهر اصفهان از صبح زود چندین گروه رابط، پرچم، تشریفات و... اعم از خادمیاران و یاوران رضوی با تلاشی که از چندین روز قبل آغاز شده است، آماده میشوند تا در ایام شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها عازم چندین مدرسه در سراسر این شهر شوند تا در یک چهارشنبه رضوی دیگر، شمیم معرفت اهل بیت(س) را میهمان دلهای شمار زیادی از دانش آموزان و نونهالان اصفهان کنند.
در این میان مدرسه بالای شهر و پائین شهر، پسرانه یا دخترانه، دبستان یا متوسطه تفاوتی ندارد. برکت حضور شامل همه میشود. حدود ۳۰ مدرسه در گوشه گوشه اصفهان منتظر رسیدن پرچم امام رضا(ع) است.
مدرسه هایی پر از رنگ، ریسههای رنگی، نردههای رنگی، پردههای رنگی حیاطهای رنگی!! اما میان این همه رنگ، رنگ سیاه پرچم عزای بانوی دوعالم نیز مشهود و چشمگیراست.
حالا با ورود خادمیاران رضوی و پرچم متبرک آقا، رنگ سبز بیشتر از همه خودنمایی و جلوه می کند.
چشمهای کنجکاو و معصوم دانش آموزان دبستانی با کاپشنهای جورواجور چقدر عجیب رنگ شوق و زندگی دارد. دود اسپنددان بالای سر دانش آموزان به هوا بلند می شود. پرچم که وارد حیاط مدرسه میشود صدای صلوات ناهماهنگ و خودجوش بچهها بلند میشود. معلمها هم که انگار شوقشان کمتر از بچهها نیست با آنان همراهی میکنند.
روی میز تزئین شده نمکهای تبرکی، لقمههای نذری و ... برای پذیرایی از دانشآموزان چیده شده است و وسط آن گلدانی پراز گل نرگس که عطر آن تمام فضا را معطر کرده است.
گروه سه نفری پرچم وسط می ایستند و شمع داخل شمعدانهای سبز هم روشن میشود.
لحظه های وصف ناپذیری آغاز میشوند. خادمیار مداح بعد از سلام و احوالپرسی کودکانه از دانش آموزان و تفسیری کوتاه از شان و مقام امام رضا (ع) مرثیه را شروع میکند. چند سطر کوتاه از غربت علی(ع)، از پهلوی شکسته بانوی دو عالم، از غریبی ارباب بیکفن و ...
حالا اما میان این همه دختر بچه قد و نیم قد، یک خط روضه هم به نام نازدانه امام حسین(ع) خوانده میشود و پیرو جوان و کودک، دلشکسته عزاداری میکنند. پس از آن صدای صلوات خاصه امام رئوف فضا را پر میکند.
چشمهای خیس اینبار، بارانیتر میشوند، لرزش پرچم متبرک در دستان خادمیاری که محاسنی سپید که اشک پهنه صورتش را پوشانده است، به گمانم نشان از لرزیدن دلی در محبت زهرا(س) و فرزندان او دارد. طنین نام امام هشتم فضای مدرسه را پر کرده است. دست حاضران به رسم ادب روی قلبهایشان قرار میگیرد.
عشق ضامن آهو حد و مرز و سن و سال نمیشناسد. دخترکی کوچک در صف اول همانطور که دستهایش را محکم در جیبش فرو کرده به پرچم خیره مانده است. کنارش دختری بلند قد تر، هق هق گریه میکند و تند تند اشکهایش را از صورت پاک میکند. آن طرفتر دانش آموزی در کنار معلمش ذکر صلوات خاصه را با غلط های زیبا نجوا می کند و آموزگار صحیح آن کلمات را در گوشش میخواند.
نمیدانم کدام یک از این دانش آموزان معصوم به مشهدالرضا رفتهاند کدام نه؟ نمی دانم دلیل ارادت و گریه هر کدامشان چیست؟ نمی دانم محبتشان به مادر سادات وامام رضا چگونه است؟ نمیدانم در دلهایشان چه میگذرد ولی ادب و خلوص و و ارادتشان برایم بسیار رشک برانگیز است.
مراسم تمام میشود و دانش آموزان بعد از پذیرایی با عبور از زیر پرچم مطهر رضوی روح خود را با کبوترهای آستان ملکوتی علی بن موسی الرضا(ع) به پرواز درمی آورند و روانه کلاسهای درس میشوند.
این تنها داستان حضور پرچم در یک مدرسه از این ۳۰ مدرسه است که سفره حضور پربرکت پرچم رضوی تحت عنوان زنگ امامرضایی و اطعام رضوی فقط در یک چهارشنبه در آن گسترانیده شده است.
هنوز هم مبهوت عشق و ارادت پاک دانش آموزان این مدرسه هستم. این را خوب میدانم که پاک تر از این عشق شاید در کل عالم وجود نداشته باشد. عشقی خالصانه به رنگ سبز زیر پرچمی سبز!
نظر شما