به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد، چشیدن طعم غذای حضرتی در حرم مطهر شمسالشموس آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام یکی از آرزوهای قلبی شیعیان حضرت و یکی از خواستههای اغلب زائرینی است که به حرم مطهر رضوی مشرف میشوند و البته کم نیستند کسانی که به مراد دل رسیده و میهمان خان با برکت امام هشتم علیه السلام میشوند.
درماه مبارک رمضان ضیافت افطار اما راحتتر از روال مرسوم در ایام دیگر سال است. سفره اطعام در ماه میهمانی خدا در حرم امن عالم آل محمد(ص) گسترده تر از همیشه است و زائرین مولا، معمولا دست خالی از این آستان خارج نمیشوند.
امشب به قصد زیارت و شاید بهره مندی از این خان با برکت و صد البته تهیه گزارشی از این مهمانی با شکوه که شاید یکی از بزرگترین سفرههای اطعام جهان باشد راهی بارگاه امام مهربانیها شدم. در صفوف نماز از اقبال خوبم بسته افطاری ساده قبل از اتمام نماز مقابل صفوف نمازگزاران توزیع شد و خوشبختانه قسمت شد تا با لقمه متبرکه از این آستان مقدس روزه ام را باز کنم.
وقتی امام رضا علیهالسلام میطلبد
بستههای افطاری بهانهای شد برای اینکه با زائری که کنارم نشسته بود سر صحبت را باز کنم و کمی از حال وهوای سفر با این زائر اصفهانی گفتیم و شنیدم.
محمد باقری از بازاریان اصفهان است که به همراه خانواده چندروزی را میهمان ما مشهدی ها بودند و به گفته خودش پس از یک فراق ۶ ساله امام رضا علیهالسلام طلبیده بود تا ماه رمضان میهمان حرمش باشد. داستان جالبی داشت.
این زائر ۵۰ ساله که به همراه همسر و دو فرزندش به زیارت آقا امده بود میگفت پیش از این تقریبا هر سال به زیارت حضرت میآمدیم ولی حدود ۶ سال است که بنا بر مشکلاتی نتوانستیم به مشهدالرضا مشرف شویم اما بیماری همسرش که حالا گویا گرهای در کار زندگی آنها انداخته، مسیر این خانواده اصفهانی را به صحن وسرای غریب الغربا کشانده است.
بلند میشویم و کم کم به سمت بیرون رواق میرویم، در راه ادامه میدهد و با بغض ماجرای بیماری همسرش را توضیح میدهد واز امیدش به شفای سلطان خراسان میگوید.
دلش روشن است چرا که همان بدو ورود توانسته بودند میهمان سفره افطار حرم شوند. به محل قرار با خانواده و همسرش میرسیم و مرا معرفی میکند و پس از خوش بشی کوتاه خداحافظی میکنم و با دعای شفا از آنها جدا میشوم.
شوق غذای حضرتی
گوشهای در صحن سقاخانه روی فرشهای صحن میایستم، دنبال همصحبت دیگری میگردم، کمی آن طرف دو جوان نشسته بودند که لری صحبت میکردند، دل را به دریا زدن و کنارشان نشستم.
ابراهیم و علی دانشجو هستند و با گروهی از دوستانشان با یک تور زیارتی ۱۰ روزه به شهر بهشت آمده اند تا چند روزی میهمان صحن وسرای آقا باشند و آخرین روزهای سال را کنار مضجع منور آقا به سر کنند و قصد دارند تا سال را اینجا نو کنند.
آنها هم با گرمی از همصحبتی با من استقبال میکنند و شروع میکنند به شوخی درباره اخبار روز و حوادث وقایع و گیر به ما خبرنگاران که چرا دنبال مشکلات کشور و مطالبه حل مسائل مردم نیستیم! کمی گپ میزنیم از مطالبهگریهایم میگویم و دغدغهها و پیگیریها و سرانجام قبول کردند که من و اکثر همکارانم به رسالتمان عمل کرده و میکنیم و باید صبر و امید داشت تا اوضاع بهتر شود!
پس از اقناع، آنها هم راضی به مصاحبه شدند. از سعادت تشرف گفتند و اینکه امشب توانسته بودند میهمان خان متبرک آقا باشند. از شوق گرفتن غذای حضرتی گفتند و امیدی که خیلی پررنگ نبود ولی به محض ورود به حرم برآورده شده بود و توانسته بودند بر سر سفره اطعام امام هشتم بشینند.
اینکه همه چیز سفرشان و مسیر تشرف به مشهد خیلی عجیب هموار شده بود تا هماهنگ شدن اسکان در مشهد و پول سفر که علی رغم همه مشکلاتشان جور شده بود!
ثبت اطعام رضوی در گینس!
محمد؛ اینها را که تعریف میکند سرش را به سمت گنبد طلا میچرخاند، انگار در دلش از آقا تشکر میکند، میگوید "واقعا آقا طلبید..."
از عظمت سفرههای افطاری با شوقی وصف ناپذیر تعریف میکنند و مثالهایی از سفرههای اطعام هندوها میزنند و تاکید میکنند که باید از گینس دعوت شود تا این رکورد اطعام در کتاب رکوردهای ثبت شود!
دو نفر دیگر از دوستانشان هم به جمع ما میپیوندند و وارد بحث میشوند. آنها هم ابتدا کمی مزاح را چاشنی نقد به خبرنگاران میکنند. اما رضا و محمد اجازه نمی دهند که من دفاع کنم و آنها توضیح میدهند و خلاصه آنهاهم اقناع میشوند و شروع میکنند از این سفر پرماجرایشان تعریف کردن.
آرزوی زیارت
حمیدرضا دانشجوی رشته مدیریت است و زایراولی، اولین بار است که به حرم مطهر رضوی و مشهد میآید. بغض راه گلویش را میبندد و میگوید همیشه وقتی از تلوزیون یا قاب گوشی و رسانه بارگاه رضوی را میدیدم غبطه میخوردم و آرزو داشتم روزی بتوانم از نزدیک بارگاه امام هشتم علیه السلام را زیارت کنم. میگوید آقا سرانجام صدایم را شنید و مرا طلبید و امسال قسمت شد به پابوس حضرت بیایم.
کمی دیگر گپ زدیم و آنها را نیز با دعای خیر بدرقه کردم. تمام مسیر به این فکر میکردم که چه نعمتی داریم ما همسایگان امام رئوف که میتوانیم هر موقع که دلمان کشید راه را کج کنیم و به پابوس آقا بیاییم و دل از غبار اندوه بشوییم و روحمان را جلا دهیم و برگردیم به جنگ با زندگی...
خوش به حالمان ...
گزارش: علی رنگآمیز طوسی
نظر شما