تاریخ نگاری و مناقب نگاری امیرمومنان(ع)

با وجود  همه اختناق‌ها و جو مخوف حکومتی و جریان‌های سیاسی  مخالف و معاند  و سانسورها و تحریف‌ها و جعل‌ها  علیه حضرت علی(ع)، بسیاری از محدثین و مورخین  درباره فضایل حضرت(ع) در آثار خود مطالب زیادی نقل نموده‌اند.

‌به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام «امیر علی حسنلو»، استاد حوزه و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه در یادداشتی اختصاصی نگاهی به سیمای امیرالمومنین(ع) در برخی از منابع اهل سنت نموده است که در ادامه می خوانید:

با وجود  همه ی اختناق ها و جوهای مخوف حکومتی و جریانهای سیاسی  مخالف و معاند  و سانسورها و تحریفها و جعل ها  علیه حضرت  توسط  گرو ه هایی همچون امویان وعیاسیان و ...که با ذکر فضایل حضرت امیر مومنان در تاریخ نگاری اسلامی  سانسور و مخالفت و ممانعت وجود داشته است؛ بسیاری از محدثین و مورخین  درباره فضایل حضرت در آثار خود مطالب زیادی نقل نموده اند و علت این  توجه وجود روایات بسیار فراوان درباره فضایل حضرت است؛ برخی از علمای اهل سنت فراتر از کتاب  های حدیثی اقدام  به نوشتن کتابهای مستقل در این زمینه نموده و جریان تاریخ نگاری دیگری درباره امیر مومنان (ع) بوجود آمده  که استمرار آن تا عصر حاضر ادامه یافته است.

مناقب نگاری  در تاریخ نگاری اسلام بیشتر درباره فضایل حضرت شکل گرفته است و کتابهای زیادی با همین عنوان  در صفحه تاریخ نگاری اسلام بسیار برجسته خود نمایی می کند؛ کتابهایی که از مناقب ابن جزری با عنوان «مناقب الأسد الغالب، ممزق الکتائب و مُظهِر العجائب، لیث بن غالب أمیرالمؤمنین أبی‌الحسن علی بن أبی‌طالب(رضی الله عنه)» و نسائی به عنوان خصائص أمیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب(رضی الله عنه)»، نوشته احمد بن علی بن شعیب نسائی مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، اثر اِبْن مَغازِلی  مناقب علی بن ابی‌طالب، اثر احمد بن موسی بن مَردَوَیه او پیش از اینها کتاب َلْمعیار و المُوازنة فی فضائل الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب(ع)، تألیف محمد بن عبدالله اسکافی دانشمند معتزلی؛ جواهر المطالب فی مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، نوشته شمس‌الدین باعونی؛ کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی‌طالب، اثر محمد بن یوسف گنجی مَناقِبُ الامام أمیرُالمُؤمنین (ع) تألیف موفق بن احمد خوارزمی و مناقب مرتضوی، نوشته میر محمدصالح ترمذی از دیگر آثار عالمان اهل‌سنت درباره فضایل امام علی به‌شمار می‌آیند که دامنه این توجه و شناخت و شناساندن حضرت تا عصر حاضر علاوه بر علمای مسلمان اهل سنت به دانشمندان اهل کتاب  و مستشرقان نیز کشیده شده است و فردی چون جورج جرداق کتابی با عنوان «امام علی صدای عدالت انسانی» و دیگر مستشرقان دهها  کتاب دیگر نگاشته اند و دهها کتاب فقط درباره نهج البلاغه و نامه های آن همانند عهد نامه مالک اشتر نگاشته شده است  که این همه توحه بر می گردد به فرمایش رسول الله که فرمود فضایل علی بن ابیطالب بی شمار است؛

 لذا بی گمان مناقب و فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علی ابن ابیطالب که در کتب اهل سنت نقل شده است ‌بیشتر از آن است که بتوان همه را ذکرنمود، لذادر این مقاله کوتاه به چند موضوع اشاره کرده و روایاتی را به عنوان ‌نمونه از میان انبوه روایات ذکر می‌  کنیم :‌

۱.کثرت فضایل آن حضرت: ‌

خلیفه اول عمربن خطاب می گوید: روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: هیچ جوینده ای چیزی نخواهد یافت ‌که مانند برتری و فضل علی ابن ابیطالب باشد چه او طالبان هدایت را به سوی حق هدایت نموده و از هلاکت دور ‌می سازد و آن را که به هلاکت افتاده باز می گرداند. ‌در جای دیگر از او نقل شده است   «او (علی «ع») مولای من است. زیرا پیامبر(ص) شرف را در ولایت علی(ع) می‌دید. لذا می‌گفت: نسبت به افراد شریف و با شخصیت محبت و دوستی از خود نشان دهید و در رابطه با حفظ آبروی خود از افراد پست و بی‌شخصیت بپرهیزید و برحذر باشید و دانسته باشید که هیچگونه شرفی به درجه تمامیت نرسید مگر به ولایت علی.»(المناقب الخوارزمی، ص ۹۷ )

و همود در جای دیگر گفته است «مانند علی کسی حق دارد که تکبر ورزد و به خود ببالد. به خدا سوگند اگر شمشیر او نبود، اساس اسلام استوار نمی‌شد. و علاوه بر آن او داناترین فرد این امت در امر قضاست و با سابقه‌ترین و شریف‌ترین آنان است. (طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۳۳۷)

۲.سعد بن وقاص

پسرش عامر گفته : معاویه پس از طواف کعبه در دارالندوه پدرم را پهلوی خود بر تخت نشاند و به پدرم گفت چه چیز تو را باز می‌دارد که به پسر ابوطالب ناسزا نمی‌گویی؟ پدرم از معاویه ناراحت شد و گفت: به خدا قسم مادام که من سه جمله از رسول خدا درباره او به یاد دارم او را ناسزا نمی‌گویم. برای اینکه اگر یکی از آن سه را درباره من فرموده بود از تمامی نعمتهای ارزنده بیشترش ارج می‌نهادم. اول اینکه شنیدم درباره علی که در بعضی از جنگ‌ها که او را جانشین خود کرد و به جنگ نبرد، علی غمناک شد و گفت: آیا مرا از فیض جهاد محروم می‌فرمایی؟ پیامبر(ص) فرمود: آیا راضی نیستی که نسبت به من به منزله هارون باشی نسبت به موسی، با این تفاوت که دیگر بعد از من نبوتی نیست؟

دوم اینکه شنیدم در روز فتح خیبر درباره او فرمود: فردا بیرق جنگ را به دست کسی می‌دهم که رسول خدا را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. و چون فردا شد همه گردن کشیدیم، شاید ما را صدا بزند و نزد خود بخواند ولی ناگهان فرمود: علی را نزد من بخوانید و چون او را خواندند درد چشم داشت. پس آب دهان در دیدگان او انداخت و رایت جنگ به  دست او داده و در نتیجه خدا قلعه را به دستش گشود.

سوم اینکه وقتی آیه «انما یرید الله ...» نازل شد علی و فاطمه و حسنین را نزد خود خواند و گفت: بار الها اینان اهل بیت منند. (صحیح مسلم، جلد ۷، ص ۱۲۰)

۳.احمدبن حنبل، رئیس مذهب حنبلی گوید: در مورد هیچ یک از اصحاب رسول خدا آن قدر فضیلت نقل نشده که ‌در مورد علی نقل شده است. ‌ ‌ ‌

۴. انتخاب آن حضرت توسط خداوند:

روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به فاطمة زهرا (س) فرمود: آیا نمی دانی که خداوند بر تمام ‌اهل زمین نظر کرد و پدرت را به نبوت برگزیدو سپس نظری دیگر نمود وعلی را انتخاب نمود و به من فرمان داد ‌تا تو را به  ازدواج او در آورم و وصی خودم قرارش بدهم؟ ‌

۵.علی چونان قبله که مقتدای همه است:

حاکم نیشابوری می گوید: اخباری که در مورد تولد یافتن علی بن ابی طالب در داخل کعبه است، آنقدر زیاد است ‌که به حدّ تواتر (یقین آور) رسیده است. ‌

ابن اثیر آورده، روزی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله - به علی بن ابیطالب(ع) فرمود: یا علی، تو به منزلة کعبه ‌هستی، همه باید به سویت بیایند و تو به سوی کسی نمی روی. ‌ ‌ ‌

‌۶. اولین مسلمان و مؤمن:‌

‌متقی هندی نقل کرده، عمربن خطاب می گفت: هیچ گاه به علی بد نگوئید چه از رسول خداـ صلّی الله علیه و آله ـ ‌دربارة او فضائلی شنیدیم که اگر یکی از آن فضائل را داشتم برایم با ارزش تر از تمامی چیزهایی است که آفتاب بر ‌آنها می تابدچه نزد رسول خدا بودم که دست به شانة علی گذاشت فرمود: تو اولین کسی هستی که اسلام آوردی و ‌اولین کسی هستی که ایمان آوردی و تو نسبت به من بمنزله هارون نسبت به موسی هستی. ‌ ‌  ‌

‌۷. جنگ پیامبر با دشمنان علی علیه السّلام:‌

‌  ابن ماجه و ترمذی در کتاب صحیح خود، که معتبرترین کتب اهل سنت   می باشد آورده اند که رسول خدا خطاب ‌به علی و فاطمه و حسن و حسین فرمود: من در جنگم با کسی که با شما جنگ کند و در صلح و دوستی هستم با ‌کسی که با شما در صلح و دوستی است. ‌

‌ ‌۸. محبت علی علیه السّلام و ارزش معنوی آن در پیش خدا و رسول:‌

ترمذی می گوید: رسول خدا در حالی که دست حسن و حسین را گرفته بود به مردم گفت: هر کس مرا ‌و این دو را، و پدر و مادر اینها را دوست بدارد روز قیامت با من و در درجه من خواهد بود. ‌

عبد الله بن مسعود از صحابه پیامبر می گوید: رسول اکرم(ص)   می فرمود: به تمام کسانی که به نبوت ‌من ایمان آورده اند وصیت می کنم به ولایت علی علیه السّلام، چه هر کس او را دوست بدارد و مرا ‌دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است، و هر کس او را دشمن بداردمرا ‌دشمن داشته و هر کس مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است. ‌

حذیفه یمانی نقل کرد که پیامبر(ص) فرمود: هر کس که می خواهد زندگی و مرگی چون زندگی و مرگ ‌من داشته باشد و در جنت عدن ساکن گردد باید بعد از من علی و دوستان او را دوست بدارد و به امامان ‌بعد از من که همه از عترت من هستند اقتدا کند. ‌ ‌ ‌

بغدادی نقل کرده که عایشه می گوید: رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: یا علی، همین ترا بس ‌که دوستدارتو موقع مرگ حسرتی ندارد و در قبرش وحشتی و در قیامت فزعی. ‌

و همان عالم سنی آورده است که از رسول خداـ صلّی الله علیه و آله ـ پرسیدند: آیا برای آتش دوزخ و ‌عبور از آن جوازی هست؟ فرمود: آری و آن محبت علی است. ‌

‌ ‌۹. علم علی ـ علیه السّلام ـ

‌ ابن عبدالبّر سنّی مذهب به نقل عبدالله بن عباس گفته است که اگر علم را ده قسمت کنیم بخدا قسم ۹ ‌قسمت مخصوص علی است و در یک قسمت دیگر هم او با دیگر انسانها شریک است. ‌ ‌ ‌

و آورده اند که روزی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حالیکه دست علی را گرفته بود فرمود: این ‌امیر نیکان عالم و قاتل ناپاکان است... ت. و بعد با صدای بلند فرمود: من شهر علمم و علی درب آن شهر، هر ‌کس می خواهد وارد شهر علم گردد باید از در آن در آید. ‌ ‌ ‌

‌ ‌۱۰. ولایت علی ـ علیه السّلام ـ

خطیب بغدادی آورده است که ابوهریره می گفت: هر کس روز هجدهم ذیحجه را روزه بگیرد ثواب ‌شصت ماه روزه را می‌ برد و این روز غدیر است که رسول خدا دست علی بن ابیطالب را گرفت فرمود: آیا ‌من ولی مومنین نبودم؟ گفتند: بلی یا رسول الله. پس فرمود: هرکه من مولای او بودم علی مولای اوست، ‌سپس عمربن خطاب به علی گفت: مبارک یا علی که مولای من و مولای هر مسلمانی شدی. پس آیة شریفه ‌الیوم اکملت لکم دینکم نازل گردید. ‌ ‌  ‌

‌ ‌۱۱. عمربن خطاب و مراجعات و نیازش به علی ـ علیه السّلام ـ :

احمدبن حنبل در کتاب المسند: از معتبرترین کتابها نزد اهل سنت، آورده است که عمربن خطاب می ‌گفت: اگر علی نبود، عمر هلاک می شد (در تمامی مسائل درمانده می گردید. ‌ ‌ و نیز عمر بار دیگر گفته ‌است: ای ابوالحسن، خداوند مرا در میان قومی زنده نگذارد که تو در میان آنان نباشی. ‌ ‌  ‌

ابن سعد از علمای تسنن می گوید: عمربن خطاب همواره می گفت پناه می برم به خداوند از مشکلی که ‌پیش آید و ابوالحسن علی (در بین ما) نباشد. ‌ ‌ و امثال این سخنان زیاد است که عمربن خطاب موقع ‌درمانده شدن در حل مشکلات سراغ حضرت می آمد و پاسخ می گرفت و چنین اعترافاتی می کرد. ‌

‌ نزول آیه تطهیر در شأن محمد وآل محمد و لزوم صلوات بر آنان. ‌

 حدیث معروف کساء که در آن پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مولی علی ـ علیه السّلام ـ و فاطمه ‌(س) و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ را در زیر عبای خود گرفته و می فرماید: «انما یرید الله ‌لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ‌ که بر اساس آن مشخصات اهل بیت پیامبر صلّی الله ‌علیه و آله و آل محمد علیهم السّلام معلوم می گردد، که ایشان واجب الاطاعت خواهند بود واین روایت در ‌بسیاری از کتب اهل سنت آمده است. ‌

بخاری در صحیح  خود که از کتب معتبر معتبر  اهل سنت است آورده که از رسول خدا پرسیدند چگونه بر تو ‌صلوات بفرستیم، فرمود: بگوئید اللهم صلِّ علی محّمد و آل محّمدکما صلّیت علی آل ابراهیم ‌ و آورده اند ‌که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: بر من صلوات تبراء (به معنای بریده) نفرستید، پرسیدند: ‌صلوات تبراء چیست؟ فرمود: اینکه بگوئید اللهم صل علی محمد. بلکه باید بگوئید اللهم صل علی محمد و ‌آل محمد. ‌

۱۲.  ابن ابی الحدید ومدح حضرت

درپایان  به قسمتی از سروده معروف ابن ابی الحدید معتزلی از علمای بزرگ اهل سنت که با شناخت وشرح نهج البلاغه عشق خود به حضرت را نمایان  است و در این کتاب  که شرح نموده از حقانیت حضرت برای خلافت  دفاع و اعتراف نموده است؛ او افزون بر شرح نهج البلاغه در مدح و اظهار ارادت  به حضرت اشعار و غزلهایی سروده است که دراینجا چند بیت با ترجمه آورد می شود :

‌ قد قلت للبرق الذی شق الدجی فکان زنجیا هنالک یجدع یا برق ان جئت الغری فقل له : أتراک تعلم ‌من بأرضک ‌

مودع فیک ابن عمران الکلیم و بعده عیسی یقفیه و أحمد یتبع بل فیک جبریل و میکال و اسرافیل و ‌الملأ المقدس أجمع بل فیک نور الله جل جلاله لذوی البصائر یستشف ‌

ویلمع فیک الأمام المرتضی فیک الوصی المجتبی فیک البطین الأنزع

‌ یا قالع الباب التی عن هزها عجزت أکف أربعون وأربع ‌

لولا حدوثک قلت: انک جاعل الا أرواح فی الأشباح والمستنزع لولا مماتک قلت: انک باسط الا أرزاق ‌تقدر فی العطاء وتوسع بل أنت فی یوم القیامة حاکم فی العالمین وشافع ومشفع وفقدت معرفتی فلست ‌بعارف هل فضل علمک أم جنابک أوسع لی فیک معتقد سأکشف سره فلیصغ أرباب النهی ولیسمعوا والله ‌لولا حیدر ما کانت الد نیا ولا جمع البریة مجمع ورأیت دین الاعتزال وأننی أهوی لأجلک کلّ من ‌یتشیعٌ. ‌}‌

‌{‌این ابیات در وصف امیر مومنان است و ظاهرا در دیوان اشعار ابن ابی الحدید است که با این اشعار امیر ‌مومنان را توصیف نموده یا اگر دیوان او نباشد و یا دیوان شعری نداشته باشد، اشعار منسوب به ابن ابی الحدید ‌است که ترجمه تقریبی آن چنین است؛

ای علی (امیر مومنان) تو مثل نوری هستی که تاریکی را می شکافد، تاریکی و سیاهی (ذاتی) زنجی (کنایه از ذاتی ‌بودن تاریکی و سیاهی است) که مستمر است با نور بی مانند تو روشنی می گیرد، ای نور (علی) اگر به روشنی راه ‌یافتی، ای پسر عمر آیا می دانی در چه سرزمینی زندگی می کنی و از چه نعمتی برخوردار هستی؟

موسی کلیم و عیسی از عظمت و بزرگی او واقف و آگاهند و خاضع در برابر عظمت او و احمد (پیامبر اکرم ـ ‌صلی الله علیه و آله و سلم ـ) نیز به عظمت او آگاه است. نه تنها پیامبران بلکه فرشتگان بزرگ (جبرئیل و میکائیل ‌و اسرافیل) و ملاء اعلی (مقدس) همه اجماع دارند بر فضیلت علی و برتری او. ای علی قدر و منزلت تو از اینها ‌بالاتر است و می توان گفت که نور خدا در توست و نور خدا از تو تجلی می کند اگر چشم با بصیرت وجود داشته ‌باشد (نور تو را چشمان با بصیرت می بینند) و به آن شفا می گیرند. ‌

نور وصالت و امامت مرتضوی از تو (علی) در حال درخشش است تو انبان و مرکز برجسته علوم هستی (بطن ‌کنایه از مرکزیت است).‌

ای کسی که درِ قلعه ای را کندی (قلعه خیبر) که چهل و چهار مرد از عهده آن بر نمی آمدند و از برداشتن و باز ‌کردن آن باز ماندند. ‌

اگر حدوث و آفرینش تو نبود. درباره ات چنین می گفتم: تو ارواح را در جسم ها قرار می دهی و تو جان ها را می ‌گیری. اگر مرگت نبود در حقت چنین می گفتم:‌

تو روزی ده مردم و مقدر کننده ارزاق هستی و در جهان آخرت و در دو جهان حاکم هستی، و شفاعت دهنده و ‌اجازه شفاعت به دست توست و من تو را نشناختم و قَدرت را ندانستم، آیا برتری تو و علم تو وسیع است برای من ‌درباره تو، سر آن را روشن می کنم تا منع کنندگان از برتری تو بشنوند و به آنها اعلام می کنم که اگر حیدر (علی ‌امیر مومنان) نبود من دنیا و هر چه در آن است من اعتزال (مذهب فکری ابن ابی الحدید) و خودم را به خاطر تو ‌هیچ می دانم و هر شیعه را تجلیل و بزرگ می دانم (مکتب اعتزال در برابر عظمت تشیع که به تو (علی) منتسب ‌است بی ارزش است.

کد خبر 1809493

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha