به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، «محمد پزشگی» در نشست علمی مجازی «الگوهای علم سیاست و حکمت متعالیه» از سلسله نشست های همایش مجازی «علوم انسانی- اسلامی، پژوهش و فناوری» که پیش از ظهر امروز(سه شنبه 25 آذر) از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد، به تبیین بحث خود در حوزه ارتباط بین حکمت و فلسفه با علم سیاست پرداخت.
دانشیار پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: علم سیاست و اندیشه سیاسی در هر دوره ای که از علم تلقی خاصی میشود، بستگی به هدایتی و تعریفی دارد که الگوها از علم برای ما ارائه می دهند
وی با بیان این که شکافی بین قلمرو حکمت و سیاست وجود دارد، ابراز داشت: یکی از الگوهای خیلی مهم که در حوزه علم سیاست به کار می رود تعریف مفهوم انسان است این تعریف به عنوان یکی از مبانی و مبادی به کار می رود.
پزشگی عنوان کرد: به عنوان مثال در حوزه فلسفه غرب گفته میشود که انسان گرگ انسان است که منتاسب با این نوع نظریه دولت، نظریه مطلقه خواهد بود یعنی نظریه ای که موجودیت دولت فراگیر بالاتر از انسان قرار بگیرد و مواظب باشد که گرک علیه گرگ دیگر شورش نکند.
استاد فلسفه و علوم سیاسی با بیان این که یکی از الگوهایی که به درد علم سیاست می خورد نگاه دینامیک یا استاتیک کردن به جامعه است، گفت: در ارتباط با حرکت جوهری و این که جهان مرتب در حال خلق و وضع مجدد است و اگر این معنا را بپذیریم وقتی وارد علم سیاست میشویم به این معنا می رسیم که اگر اصل، دینامیک باشد دین در تغییر و تحولات اجتماعی وارد میشود.
وی افزود: در تقسیمات فیلسوف کلاسیک مسلمان فارابی نیز مدینه ها به شکل ها و فرم های مختلفی تقسیم شده اند که مدینه فاضله، جاهله و ضاله از جمله آنها است و برای هریک از این مدینه ها اقسامی ذکر میکند؛ اگر دید ما استاتیک باشد یعنی فلسفه اسلامی و متون اسلامی را با دید استاتیک ببینم وقتی به مدینه مبدله می رسیم فکر می کنیم یکی از اقسام مدینه هاست در حالی که اگر دید دینامیک باشد حالت از یک وضعیت به وضعیت دیگر است و در این وضعیت مدینه ضروریه بر حسب افزایش آگاهی و بهره وجودی افراد به سمت مدینه حریه پیش می رود و اسمش مدینه مبدله میشود.
استاد دانشگاه با تشریح موضوعاتی نظیر انسان شناسی، الگوی معرفت شناسی و دینامیک و استاتیک بودن جامعه خاطرنشان ساخت: بنده مقاله ای هم در این باره دارم که مدعاي نوشته حاضر آن است كه عدم توجه به تمـايز ميـان دو مفهـوم «بنيـان فلسـفی» و «الگوي فلسفی» موجب شده است كه در مطالعات فلسفه اسلامي معاصر در قلمرو علـوم انساني ابتر مانده اند؛ درحاليكه شواهدي از تمايزگذاري پيشگفته در متون فلسفه اسلامي كلاسيك ميتوان يافت.
وی ابراز داشت: براي بررسي مدعاي حاضر بـه پـنج گزاره صدرايي به عنوان گزارههايي كه نشان دهنده الگوي فلسفي حكمت متعاليه هستند، اشاره شده است؛ اين گزاره ها عبارت اند از: حدوث جسماني نفس و بقاي روحاني آن، اتحاد قواي مراتب وجود نفس در عـين كثـرت قـواي آن، جامعيـت هسـتي انسان، وجود رابطي شريعت براي سياست و علم سياست بهمثابه علم جهت دهنده زندگي سياسي به سوي عالم ربوبي.
پزشگی ادامه داد: ما سپس به تداوم ابعاد سياسي و اجتماعي گـزارههـاي فـوق در ارتباط با واقعيت سياسي و اجتماعي پرداخته و بر اساس آن، الزامات سياسي ـ اجتمـاعي گزارههاي فوق در سبكهاي مختلف زندگي از جمله مدينه ضروريه، مدينه نذاله، مدينه خسـت، مدينه كرامت، مدينه تغلب و مدينه جماعيه بررسي شده است و اين بررسي نشـان مـي دهـد كـه الگوهاي فلسفي علم سياست را نه در مباحث فلسـفي محـض، بلكـه در امتـداد آنهـا در زندگي سياسي بايد جست و اين به معناي آن است كه الگوهاي فلسفي، آن حلقه واسـطي است كه ميتواند آموزه هاي متعالي را به امر سیاسی پيوند زند.
در ادامه حجت الاسلام والمسلمین «سید محمدتقی آل غفور» ضمن تقدیر و تشکر از مباحث مطرح شده از سوی دکتر پزشگی به نقادی بحث وی پرداخت و گفت: یکی از اشکالات این متن این است که بین سیاست و علم سیاست تفاوتی قائل نشده است، در حالی که این دو با هم متفاوت هستند.
مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) افزود: سخن شما تحت عنوان الگوهای حکمت متعالیه برای علم سیاست است یعنی یک عنوانی داریم که قرار است حکمت متعالیه برای علم سیاست کار کند درحالی که بحث شما بیشتر حوزه سیاست قرار گرفته است.
وی در ادامه سخنان خود خاطرنشان ساخت: وقتی از علم صحبت می کنیم یک انتظار خاصی از آن داریم و معرفت شناسی خاص خودش را دارد و می خواهیم بدانیم الگوهای حکمت متعالیه برای این نوع از معرفت چه کاری میتواند انجام بدهد و از این منظر معرفت شناسی ویژه ای باید برای آن در نظر گرفته شود.
حجت الاسلام والمسلمین آل غفور با بیان این که موضوع پژوهش های ما نباید کلی باشد، یادآور شد: عنوان سیاست کلی است به همین دلیل شما باید مشخص می کردید که برای کدام قسمت علم سیاست قرار است که حکمت متعالیه کاری انجام بدهد، و در کل شما گزارش بحث های روشی را مطرح کردید ولی گزارشی که اجرا شد و ارائه فرمودند، علم سیاست نیست و تحت عنوان مباحث هستی شناسی انسان و جامعه تعریف نمیشود و به همین دلیل نباید از مباحث هستی شناسی خارج شده و وارد مباحث معرفت شناسی شویم.
نظر شما