داستان زندگی شهید مدافع حرم قاسمی اشکفتکی در کتاب «دلم پرواز می خواهد»

کتاب «دلم پرواز می خواهد» مشتمل بر زندگینامه شهید مدافع حرم «محمدحسن قاسمی اشکفتکی» به قلم «پریسا محسن پور» توسط انتشارات روایت فتح به چاپ و انتشار رسیده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان از شهرکرد، کتاب «دلم پرواز می خواهد» مشتمل بر زندگینامه شهید مدافع حرم «محمدحسن قاسمی اشکفتکی» به قلم «پریسا محسن پور» توسط انتشارات روایت فتح به چاپ و انتشار رسیده است.

 

کتاب «دلم پرواز می خواهد» در ۱۹۲ صفحه نوشته شده است که داستان زندگی «محمدحسن قاسمی»، تکنسین بیهوشی است که برای خدمت به مدافعین حرم به سوریه می رود، با وجود سن پایین، مسئولیت هایی به او می سپارند که به نحو احسن از عهده آنها برمی آید و با تلاش های بی دریغ او و کادر جراحی و پزشکی پرستاری، جان بسیاری از رزمندگان نجات پیدا می کند.

 

در بخشی از این کتاب آمده است:

خورده ایم به کمین. آمبولانس را به رگبار بسته اند. مجروحان فاطمی را به زحمت بیرون می‌آورم و به کناری می‌کشم، ولی هنوز زخمی‌های بدحال، پشت آمبولانس واژگون شده مانده اند. جمع شده ایم گوشه‌ای و پناه گرفته ایم. حال یکی از زخمی‌ها وخیم است و بدون اکسیژن می‌میرد. اینجا دیگر وقت درنگ نیست. باید محکم باشم! باید مرد جنگ باشم! باید پاسدار باشم. باید زبرالحدید باشم. همه جا تاریک است و سکوت خرابه‌های شهر، حتی با صدای نفس‌های نامنظم ما هم می‌شکند. مگر می‌شود همین طور بنشینم و صبر کنم. خیز برمیدارم سمت آمبولانس. بیسیم و اسلحه ام را برمی دارم، نباید بگذارم چیزی از ما دست مسلحان بیفتد. نگاهی به عقب سر می‌اندازم تا اتصالات اکسیژن زخمی‌های پشت آمبولانس را بررسی کنم، اما... شهد شهادت گوارای وجودشان! دوان دوان برمی گردم.

 

باید با بیسیم خبر بدهم. اگر حمله کنند، باید دفاع کنم.... باید... باید... باید...

فقط چند قدم مانده تا برسم پشت دیوار!

 

دوباره سکوت سنگین فضا از صدای بی وقفه رگبار می‌شکند. از ساختمان روبه رو مرا هدف گرفته اند.

 

و...

 

انگار بارانی از گلوله است که در یک لحظه شلیک می‌شود و سمت چپم را می‌شکافد.

 

دست و پای چپم تیر خورده است، پهلویم تیر می‌کشد، سرم می‌سوزد. میخواهم بایستم، نمی‌شود! بی هوا با صورت می‌افتم روی زمین. شیشه عینکم شکسته و به سختی می‌توانم چشم هایم را باز کنم. حالا دراز کشیده ام کنار پای عظیم و مزار، چند قدم مانده به همان دیواری که پناه گرفته اند. قلبم آرام می‌زند، آرام تر از همیشه، آرام تر از همه عمر 26 ساله ام. مثل پرنده‌ای که خودش را در مسیر باد‌ها رها کرده و بال نمی‌زند، قلبم پر و بال می‌گیرد. انگار زمان ایستاده است و دارد تقلای مرا در خاک و خون تماشا می‌کند.

روحم می‌دود کنار زاینده رود.

 

پدر شهید مدافع حرم «محمدحسن قاسمی» در این مراسم ضمن برشمردن فضیلت های اخلاقی این شهید والامقام، گفت: فرزندم پسری مدیر، فداکار، تاثیرگذار و مهربان بود. اگرچه محمد حسن نخستین شهید مدافع حرم جامعه پزشکی است اما او در زمینه ادبیات، کامپیوتر و امور تربیتی هم فعالیت داشت.

 

وی گفت: او هنگام شهادت ۲۵ داشت اما بیش از ۲۵ مرتبه به زیارت مرقد امام حسین (ع) رفته بود.

 

شهید محمد حسن قاسمی در مرداد سال 95 حین انتقال مجروحین به بیمارستانی در حلب در منطقه ده_هفتاد به کمین تروریست های تکفیری فلیق الشام گرفتار شده و به شهادت رسید.

 

پیکر وی پس از سه ماه در کنار آمبولانسی که با مجروحین به اتش کشیده شده بود در آبان سال ۹۵ تفحص شد. این شهید مدافع حرم در حالیکه لباس آبی رنگ اتاق عمل بر تن داشت و هنوز دستکش های جراحی در دستانش بود، کشف شد.

 

کد خبر 1026737

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha