حاشیه ای از دیدار شبستان با خانواده شهید احمدی روشن

این روزها خانه شهیداحمدی روشن میزبان افراد بسیاری است، از عزیزترین میهمان که رهبر انقلاب باشد تا گروهی از همکاران خبرگزاری شبستان که شب گذشته توفیق دیدار نصیبمان شد و . . .

خبرگزاری شبستان: می‌دانستم کار سختی است، هماهنگی دیدار با خانواده شهیدی که خدا او را عزیز کرده است. شهیدی از دیار جهاد علمی . . . شهادتی که مردم ایران را ناراحت و سران صهیونیزم و غرب را خوشحال کرد ولی باز هم فرهنگ شهادت همه محاسبات دشمنان را به‌هم بزند.

انتظار داشتم برای روزهای آینده زمانی برای دیدار با خانواده شهید احمدی روشن تعیین شود. ساعتی از تماس ما نگذشته بود که رابط هماهنگی تماس گرفت و گفت می‌توانید همین امروز بیایید؟ با خوشحالی با تعدادی از مسئولان و دست‌اندرکاران خبرگزاری شبستان همراه شدیم. ساعت 20 و 30 دقیقه زمان قرار ملاقات بود. در آپارتمانی در شرق تهران که حالا همچون چراغی در تاریکی تهران می‌درخشد، چراغی که هدایت‌گر راه جهادگران علمی شد. از پدر، مادر، خواهر، همسر و فرزند شهید زیاد در رسانه‌ها دیده و شنیده‌ بودیم، خانواده‌ای که رفتار و گفتارشان نشان می داد شهید در خانواده‌ای به وسعت دریا زندگی می کرد. دریایی از ایمان و استواری در راه حق و تسلیم بودن در راه رضای الهی.

ساعت 20 و 35 دقیقه مقابل در خانه والدین شهید بودیم. اشتیاق دیدار خانواده شهید مصطفی احمدی‌روشن خستگی یک روز کار سخت را از تن‌مان بیرون کرده بود. درحالی که گروهی از خانه شهید بیرون می‌رفتند، ما وارد می‌شدیم. گویا این روزها خانواده شهید مشتاقان بسیاری را به حضور می پذیرند. هنوز ظروف پذیرایی گروه‌های قبلی باقی بود که ما وارد شدیم.

یک به یک پدر شهید را در آغوش کشیدیم. این ما نبودیم که برای تسلی خاطر و آرامش خانواده مصطفی آمده بودیم. آغوش پدر و نگاه مادر مصطفی چنان گرم و صمیمی بود که دل‌های بی‌قرار ما را هم آرام بخشید. در جایی نشستیم که عکس مصطفی از روبه رو به ما لبخند می‌زد. قطره‌ای بودیم که در برابر دریای معرفت خانواده شهید حرفی برای گفتن نداشتیم، به معرفی بسیار کوتاه خودمان و خبرگزاری شبستان بسنده کردیم، وقت تنگ بود و دوست داشتیم خانواده شهید بیشتر سخن بگویند و ما بیشتر گوش فرادهیم.

به درخواست ما پدر و مادر شهید لب به سخن گشودند و همان درس‌های شنیدنی را تکرار کردند. از وظیفه برایمان گفتند، اینکه مصطفی در راه انجام وظیفه و خدمت به انقلاب اسلامی وظیفه‌شناس بود و سر از پا نمی‌شناخت. مصطفی ولایت‌مدار بود و مقام معظم رهبری را دوست داشت. مصطفی مهربان و دوست‌داشتنی بود و آن‌قدر خوب بود که والدینش از قبل به احتمال شهادتش فکر کرده بودند. مادر مصطفی می‌گفت من با شهادت مصطفی حدیث قدسی من طلبنی وجدنی ومن وجدنی عشقنی را به یاد می آورم. . .

همسر مصطفی هم از خوبی‌های او گفت و از خوابی عجیب که درباره شهادت مصطفی قبل از ازدواج‌شان دیده بود.

دوست نداشتیم وقت دیدارمان با خانواده شهید تمام شود اما گریزی از گذر زمان نبود. پدر و مادر مصطفی هم خسته بودند. هدیه‌ای که از قبل آماده کرده بودیم به خانواده شهید تقدیم کردیم. 3 قطعه عکس در قابی چوبی، مقام معظم رهبری درحالی که علی کوچولو در آغوش ایشان آرام گرفته بود، درحاشیه عکس نیز دستخط ایشان به خانواده شهید زینت بخش بود، هدیه‌ای که ارزش‌ مادی کمی داشت اما چون تصویری از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید و درآغوش کشیدن فرزند مصطفی بود، تسلی‌بخش خانواده شهید بود.

تبسم رضایت‌مندی پدر، مادر و همسر شهید از این هدیه معنوی، دل‌های ما را هم راضی به رضای بندگان خوب خداکرد . . .

 

پایان پیام/

کد خبر 102757

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha