خدا، مادرش را با حضرت فاطمه(س) محشور کند

جوانی که بعد از سه نسل می خواهد کیسه خواب شهید کشوری را به مادر وی برساند می گوید: خدا مادرش را با حضرت فاطمه زهرا(س) محشور کند.

خبرگزاری شبستان/ ایلام


من، فرج تباسیده متولد 1355 از شهرستان ملکشاهی هستم. این را جوانی می گوید که کیسه خواب سبزی را در دست دارد و روی صندلی که می نشیند شاید برای آخرین بار در آغوش خود سفت می گیرد.


در میان جمعیتی که سالن اجتماعات فنی و حرفه ای شهر ایلام را پر کرده با ان کیسه خواب سبز نظرم را به خود جلب می کند و یکی دو نفر از اطرافیانش می گویند که آقا این کیسه خواب شهید کشوری است!!


در کنارش که می نشینم جریان را او می پرسم، می گوید: این کیسه خواب را احمد کشوری به عنوان یادگاری به یکی از بزرگ خاندان ایل ملکشاهی به نام حاج عباس هدیه داده بوده و او نیز این این کیسه خواب را به پدرم داده بود.


پدرم که کوهنورد بود این کیسه خواب را به خانه آورد و یکی دو سال در خانه بود، من که این کیسه خواب را دیدم و از او پرسیدم به من گفت که این کیسه خواب مال کشوری است.


به پدرم گفتم که پدر این را نمیشه برد کوه، این یادگاری حاج احمد کشوری است و این کیسه خواب را از پدرم گرفتم و نزدیک 7 سال است که آنرا نزد خودم نگه داری می کنم به امید روزی که این کیسه خواب را با دستان خودم به مادر شهید کشوری تقدیم کنم. خدا مادرش را با حضرت فاطمه(س) محشور کند برای تربیت چنین پسری که همه به او افتخار می کنند.


خیلی وقتها که بیرون و در کوه دشت بودم سرما را تحمل می کردم ولی حاضر نبودم که به احترام شهید کشوری از ان استفاده کنم و با خودم نمی بردم.


وقتی که این کیسه خواب را در خانه و تنهایی خود در دستم می گرفتم احساسی دیگر داشتم و مرا بسیار آرام می کرد. من شهید کشوری را وقتی که بچه بودم دیده ام و یکی دو بار که با هلی کوپتر در منطقه می نشست با بچه ها برای دیدن هلی کوپتر به نزدیک آن می رفیتم و کشوری را در آنجا دیدم.


یادم می آید که آن موقع ها، یک پیرزن از نزدیکان و اقوام مریض بود،ان موقع مردم بیشتر در چادرها و در کوهها به خاطر بمباران ها زندگی می کردند، شهید کشوری این پیرزن را با خودش به شهر برده و به بیمارستان می برد و دوباره که درمان کرده و به منطقه خودش به نام "چمز" بر می گرداند.

 

شهید کشوری را خیلی دوست دارم، بعضی موقع های که فیلم سیمرغ را از شبکه استانی می بینم، گریه ام می گیرد و چهره اش را که در دوران بچگی ام در کنار هلی کوپتر دیده ام را در خاطرم مرور می کنم.


قطره ای اشک در گوشه چشم جوان می لرزد و دور تر مادر شهید کشوری که روی ولیچری نشسته است.


منتظر می ماند که مراسم تمام شود و کیسه خواب بعد از 31 سال به مادر شهید کشوری تقدیم می شود.


و اشکی که در چشمان مادر ....


پایان پیام/
 

کد خبر 102913

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha