خبرگزاری شبستان- مشهد- مرضیه وحدت/ « اگر به روایات امامت و ولایت ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا امیرمؤمنان علیه السلام دقّت شود، در می یابیم که اساسی ترین شرط توحید، ولایت امامان معصوم است؛ چنان که در حدیث سلسلة الذهب و دهها حدیث دیگر به آن تصریح شده است که کلمه توحید دژ نفوذناپذیر الهی است، به شرطی که ولایت و امامت امامان در کنار آن باشد. ولادت علی علیه السلام در درون خانه خدا رمز و رازش این است که بدانیم قلب خانه خدا و توحید را ولایت و امامت علی تشکیل می دهد». مطلب بالا برسی از سخنان حجه الاسلام والمسلمین دکتر عباس نصیری فرد، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام در گفتگو با خبرگزاری شبستان است که در ادامه می خوانید:
فلسفه تولد حضرت علی علیه السلام در خانه کعبه چیست؟
به دنیا آمدن امیرمؤمنان، علی علیه السلام در درون خانه خدا فضیلتی است که محدّثان شیعه و دانشمندان علم انساب آن را در کتابهای خود نقل کرده اند و در میان دانشمندان اهل تسنن گروه زیادی به این حقیقت، تصریح و آن را یک فضیلت بی نظیر خوانده اند. حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت در کتاب مستدرک حاکم، ج3 می گوید: ولادت علی در داخل کعبه به طور تواتر به ما رسیده است.
ابوعثمان عمر بن بحر که به جاحظ مشهور است، رسالهای درباره فضیلتهای بنیهاشم نوشته است. اتفاقاً او ادیب معتزله و ضد شیعه بود، با این وجود بر اساس تحقیقات خود نوشته است که امام علی علیه السلام در کعبه به دنیا آمدهاند.همچنین علی بن حسین مسعودی که در سال 246 هجری از دنیا رفته، کتاب معروفی به نام مروج الذهب و معادن الجوهر را نوشته است. او یکی از عالمان شافعی مذهب است و با این وجود در جلد دوم این کتاب صفحه دوم، میلاد امام علی علیه السلام در کعبه را ثبت کرده است.
در عین حال سبط بن جوزی به عنوان یکی از دانشمندان اهل سنت در کتاب تذکره الخواص صفحه دهم این طور نوشته که: فاطمه بنت اسد در حال که باردار بود، خانه خدا را طواف میکرد. درد زایمان او را فراگرفت. در خانه کعبه به روی او باز شد. پس او داخل کعبه رفت و در آنجا فرزند خود را به دنیا آورد.
اما آنچه مهم و ضروری است که جامعه اسلامی، اعم از شیعه و سنی به آن توجه نمایند، راز و فلسفه این ولادت در درون خانه خداوند و کعبه است. مریم با آن عظمت که به تصریح قرآن معصومه است و فرزند او از پیامبران اولوالعزم بود، وقتی درد زایمان او فرا می رسد، به او دستور داده می شود که محراب و عبادتگاه را ترک گوید و به نقطه دوردستی پناه برد؛چرا که اینجا عبادتگاه است، نه زایشگاه؛ ولی فاطمه بنت اسد را به درون مقدس ترین عبادتگاه، یعنی کعبه فرا می خوانند و با معجزه دیوار شکافته می شود و در برخی منابع آمده که به فاطمه بنت اسد الهام شد که وارد خانه کعبه گردد.
اگر به روایات امامت و ولایت ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا امیرمؤمنان علیه السلام دقّت شود، در می یابیم که اساسی ترین شرط توحید، ولایت امامان معصوم است؛ چنان که در حدیث سلسلة الذهب و دهها حدیث دیگر به آن تصریح شده است که کلمه توحید دژ نفوذناپذیر الهی است، به شرطی که ولایت و امامت امامان در کنار آن باشد. ولادت علی علیه السلام در درون خانه خدا رمز و رازش این است که بدانیم قلب خانه خدا و توحید را ولایت و امامت علی تشکیل می دهد.
نتیجه آنکه راز ولادت امیرمؤمنان علیه السلام در درون خانه کعبه این است که مردم در حال نماز رو به کعبه باشند و صورت دل را به سوی امامت امامان معصوم و در رأس آنها امیرمؤمنان داشته باشند و هرگز از یاد نبرند که علی (ع) در درون خانه توحید جا دارد.
مهمترین فضائل امام علی علیه السلام چه می باشد؟
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده فضائل امام علی(ع) قابلشمارش نیستند و برپایه روایتی دیگر از پیامبر(ص) بازگوکردن، نوشتن، نگاهکردن و گوشدادن به فضائل حضرت علی(ع) نوعی عبادت و باعث آمرزش گناهان میشود.
فضائل امام علی(ع) دو دستهاند: فضائل اختصاصی و فضائل مشترک با دیگر اهل بیت(ع): آیه ولایت، آیه شِراء، آیه انفاق، حدیث غدیر، حدیث طیر مشوی، حدیث منزلت، مولود کعبه و خاتمبخشی از فضائل اختصاصی او بهشمار میآیند. آیه تطهیر، آیه اهلالذکر، آیه مَوَدّت و حدیث ثقلین هم از فضایل مشترک او با دیگر اهلبیت(ع) است.
در ارتباط با جایگاه و فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کتب اهل سنت و علمای حدیث آنان، مطالب زیادی رسیده است، از باب نمونه جمله ای را از احمد بن حنبل نقل می کنم. او زعیم حنابله است و حنابله به او نظر و توجه خاصی دارند؛ احمدبن حنبل در خصوص این مسئله می گوید: «لم یرد فی حق أحد من الصحابة بالأسانید الجیاد أکثر ما جاء فی علی (علیه السلام)، آن مقدار که روایت های صحیح و درست در فضایل علی (علیه السلام) داریم در فضایل احدی از صحابه نداریم.
فخر رازی از علمای اهل سنت در تفسیر کبیر، ج1، ص 205می گوید : هرکه علی «رض» را پیشوای دینی خود قرار دهد حقا به دستاویز محکمی در دین و دنیای خود چنگ زده است. هرکه در دین خود به علی بن ابی طالب اقتدا کند حقا هدایت یافته است به دلیل آنکه پیامبر «ص» فرمود: خداوندا حق را بر همان محوری بگردان که علی میگردد.
ابن ابی الحدید معتزلی در مقدمه شرح نهج البلاغه ج3، ص 5 می گوید : اگر علی را در مورد خصائص اخلاقی و فضائل نفسانی و دینی بنگری، او را سخت درخشان و بر اوج شرف خواهی دید. اما در مورد شجاعت چنان است که نام همه شجاعان پیش از خود را از یاد مردم برده است و نام همه کسانی را که پس از او آمدهاند را محو کرده است... اما از نظر جود و سخاوت، حال علی «رض» در آن آشکار است. روزه میگرفت و با آنکه از گرسنگی سست میشد، باز خوراک و توشه خود را ایثار میفرمود و آیات نهم و دهم سوره انسان درباره او نازل شده است که میفرماید: «و خوراک را با آنکه دوست دارندش به درویش و یتیم و اسیر میخورانند، جز این نیست که میخورانیم شما را برای رضای خدا و از شما پاداش و سپاسگذاری نمیخواهیم»
کتب اهل سنت پر است از فضایل علی (علیه السلام)، و کسانی که تحت تأثیر سلفی ها نیستند و آزاد اندیش اند، اقرار می کنند که حضرت علی (علیه السلام) با دیگران فرق می کند؛ مگر می شود علی (علیه السلام) را با دیگران مقایسه کرد؟! علی (علیه السلام) نفس رسول الله(صلی الله علیه و آله) است. احمد بن حنبل در کتاب فضایل الصحابه نقل می کند که «علی (علیه السلام) با کسی قابل قیاس نیست حتی با خلفا» و این را خودشان می گویند و اقرار به افضلیت علی (علیه السلام) دارند.
مرز بین غلو و فضائل علی علیه السلام چیست.؟
مسئله عقاید غلوّآمیز در بین امم گذشته هم سابقه دارد و در قرآن مجید سوره توبه آیه۳۰ در مورد یهود و نصاری میفرماید: وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّٰهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّٰهِ یهود گفتند: عُزیر پسر خداست! و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست!
در عقائد شیعه غلو مورد پذیرش و امر مردودی نیست.از خود حضرت علی علیه السلام هم روایت شده است که فرمود:«هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ، مُحِبٌّ غَالٍ وَمُبْغِضٌ قَالٍ»دو گروه درباره من تباه شدند، دوستی که در دوستیش زیادهروی کند، و دشمنی که مقام و منزلت مرا منکر شود. بههرحال افرادی در طول تاریخ بوده و هستند که عقاید غلوّآمیز دارند، اگرچه همه آنها در این حدّ نباشد که کسی را تا مرتبه خدایی بالا ببرند، در هر حال همه این امور به نوعی انحراف از اسلام و تشیّع است. اینگونه از عقاید بیشتر در میان صوفیه که اکثر از اهلسنّت بهحساب میآیند پیدا شده است، اموری چون حلول و اتّحاد، و… اغلب در کلمات آنها به چشم میخورد.
البتّه اوصاف و فضایل و مقامات عالیه و درجات کمالیهای که شیعه برای این بزرگواران برحسب آیات و روایات معتبر ذکر میکند و مثلاً آنها را حجّت، امام، ولیّ امر و صاحب معجزات و کرامات میداند، از هیچیک از آن اوصاف بوی غلوّ و شرک استشمام نمیشود و همه حاکی از کمال و اوج مرتبه عبودیت و میزان تسلیم آنها در برابر دستورات خداوند متعال است.
ازنظر صاحبان تفکر مادّی و کسانی که به عالم غیب ایمان ندارند، اعتقاد به عالم غیب و ادیان الهی و اوصافی که مؤمنان به پیامبران واولیای خدا نسبت میدهند همه غلوّآمیز است. چون مؤمنان در حقّ آنها به صفات و اعمال و خصاصی عقیده دارند که شخص مادّی از درک آنها عاجز است؛ لذا آنها را غلوّ اهل ایمان در حقّ انبیا و اولیا بهحساب میآورد.
بهعنوانمثال ازنظر مادّیها، معجزات ابراهیم و موسی و عیسی علیهمالسلام که مؤمنان به آن معتقدند، همه نوعی غلوّ است، درحالیکه هیچگونه غلوّی در این عقاید نیست. اینها همه یک سلسله واقعیتهایی هستند که منزلت والای صاحبان آنها را نشان میدهد، غلوّ این است که پیامبر یا امام را با خدا شریک بدانیم یا خدا را با آنها متّحد بشماریم.
پس نسبت دادن این امور به شیعه یک تهمت است، عقاید شیعه در هریک از زمینههای توحید، نبوّت، امامت، معاد و سایر امور از اینگونه مطالب غلوّآمیز و انحرافی خالی است، چون ائمّه علیهمالسلام بهعنوان حافظان دین الهی در طول دو قرن و نیم چنان عمل کردند که راه نفوذ برای عقاید شرکآمیز بسته شد و حدود و ثغور مبانی فکری و اعتقادی شیعه از هر جهت معلوم و مشخّص گردید و بعدها علما هم از راه تدوین و تألیف کتابهای اعتقادی مثل اعتقادات مجلسی همه این عقاید را بهطور مشخّص توضیح دادند.
شیعه احدی را در صفات جلالیه و جمالیه با خدا شریک نمیداند. پیامبر و ائمّه علیهمالسلام را مخلوق و عبد خدا میشناسد که در هر جهت آنها محتاج خدایند، تنها خدا را غنیّ بالذّات میدانند. البتّه اوصاف و فضایل و مقامات عالیه و درجات کمالیهای که شیعه برای این بزرگواران برحسب آیات و روایات معتبر ذکر میکند و مثلاً آنها را حجّت، امام، ولیّ امر و صاحب معجزات و کرامات میداند، از هیچیک از آن اوصاف بوی غلوّ و شرک استشمام نمیشود و همه حاکی از کمال و اوج مرتبه عبودیت و میزان تسلیم آنها در برابر دستورات خداوند متعال است.
لطفا پیرامون جایگاه و اهمیت نهج البلاغه در زندگی انسانها توضیح بفرمایید.
نهج البلاغه مجموعه سخنان حضرت علی علیه السلام درباره معارف اعتقادى، مبدأ و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآن و پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) و مانند آن است. بخش دیگرى درباره مواعظ و نصایح و درسهاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشوردارى و زندگى اجتماعى و آداب جهاد و امثال آن است که عموماً مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است. همان گونه که نوشتههاى فلاسفه بزرگ و علماى علوم مختلف و حتّى اشعار نغز شعراى نامى و مانند آن بدون نیاز به سلسله سند مقبول است، درباره محتواى نهج البلاغه نیز به همین دلیل و به طریق اولى مشکلى نداریم.
در واقع نهجالبلاغه کتاب زندگی است که درباره ی مدیریت در زندگی نیز مطالب مفید و ارزشمندی را در خود جای داده است به ویژه این کتاب در مواجه با مشکلات راه حل درست را به مخاطب ارائه میدهد.
اهمیت کتاب نهج البلاغه به حدی است که حتی بعضی از علمای اهل سنت درباره این کتاب شرح نوشتهاند. "ابن ابی الحدید معتزلی" این کتاب را در بیست جلد شرح داده است و علمای شیعه درباره این کتاب (شرح ابن ابیالحدید) نظرات مثبتی دادهاند.
رهبر معظم انقلاب درباره این کتاب چنین میفرماید: «اينك در آيينه نهج البلاغه نگاه كنيد و ببينيد شما از وضع كنونى خودتان چه چيزى را در آن مىبينيد؟ كدام درد و كدام خطر را مىبينيد؟ كدام هشدار متوجه ماست؟ و بدانيد كه درمان همه اينها در نهج البلاغه است. امروز بسيار لازم است كه محققان، نهج البلاغه را از اين جهات تفسير كنند.» در جای دیگر این بزرگوار میفرماید: « امروزه براى ما نهج البلاغه از جهات مختلفى حساس است، تأكيد مىكنم كه اين كتاب، گنجينهى بىنظير و تمام نشدنى است و امروز هم بيشتر از هميشه ملت و جامعه اسلامى ما به آن نيازمند است.
البته این را هم عرض کنیم که مرحوم سید رضی فقط بخشی از سخنان حضرت را جمع آوری نمودند حتّى بعضى از بزرگان مورّخان نوشتهاند، خطبههاى نهج البلاغه که در میان مردم شهرت داشته بسیار بیش از آن مقدارى بوده است که «سیّد رضى» در نهج البلاغه آورده است و در واقع نهج البلاغه گلچینى از آن خطبههاست.
از جمله مورّخ معروف «مسعودى» که حدود یک قرن قبل از «سیّد رضى» مىزیسته در اینباره مىگوید: «آنچه مردم از خطبههاى امام در موارد مختلف حفظ کرده اند چهارصد و هشتاد و چند خطبه است در حالى که خطبههاى نهج البلاغه که اکنون در دست ماست حدود دویست و چهل خطبه است.» جاحظ يكی از دانشمندان معروف اهل سنت در کتاب خود چندین خطبه از امام علی (علیه السلام) را آورده است که در نهج البلاغه وجود ندارد.
نظر شما